گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

چرا طلاب بعد از اتمام تحصیلات حوزوی به شهر خود باز نمی گردند؟

عده از دوستان، طلاب و روحانیون را بخاطر عدم بازگشت به شهر و وطن خود مورد انتقاد قرار می دهند. بنده به عنوان یک روحانی که علیرغم همه مشکلاتش به شهر خود بازگشته ام، لازم دانستم نکته ای در این زمینه مطرح نمایم.

در زمینه عدم بازگشت روحانیون به شهرهای خود نباید فقط آنها را مقصر دانست. اگه یک بررسی در وضعیت روحانیانی که به شهر خود بازگشته اند بکنید متوجه علت مسأله خواهید شد.
هر چند همواره دوستان را علیرغم ناملایمات آن، برای بازگشت به وطن و حضور در میان مردم تشویق می کنم اما قبول کنید که بازگشت در شرایط کنونی جامعه -که دیدگاه مردم به روحانیت ائده آل نیست- فداکاری محسوب می شود و توأم با مصائب و مشکلاتی است. به سه دلیل:
1. فضای اندیشه در قم باز است و کمتر کسی بخاطر دیدگاهش اذیت می شود.
2. مراکز و مؤسسات دینی اکثراً در قم مستقر هستند و برنامه و علاقه شان این است که روحانیون در قم ساکن باشند.
3. در قم برخی از روحانیون در کنار کار فرهنگی و علمی کارهای اقتصادی مشغول هستند که در شهرستانها به خاطر برخی مسائل امکان این مسأله وجود ندارد.
تا حال چندین بار در سطح تبریز افراد متدین به بنده گفته اند: «نییه بورا قاییدیبسیز؟ قومدا اولساز سیزی دوز کیمی یالارلار»
نهایتاً: قبل از اینکه راه حل مشکل را در دیگران بجوییم بهتر است نگاهی به وظایف خود بیندازیم

مرده بودم زنده ام کردی...

دای احترام به محضر آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی

زن کارمند بیمارستان که داشت با یک پرستار دیگر حرف می‌زد، وقتی ما را دید گفت، من هم می‌خواهم بروم این حاج آقا را ببینم. می‌خواهم ببینم کیست که همه سراغش را می‌گیرند و همراه ما راه افتاد. سر و وضعش‌‌ همان طور بود که رهبر انقلاب در سفر خراسان شمالی اشاره فرمودند، حالا داشت می‌رفت بالای سر یک مرجع تقلید که از نگاه او یک پیرمرد دوست داشتنی بود. زن کارمند با صدای بلند ادامه داد می‌خواهم بگویم برایم دعا کند و در اتاق را به همراه پرستار بخش باز کرد و جلو رفت. من که همچنان با تعجب منتظر بودم با صدای آهسته گفتم: اگر خواب هستند مزاحمشان نشویم. در حالی که وارد اتاق می‌شد گفت: نه بیدارند و بعد در حالی که کنار تخت می‌رفت پرسید: حاج آقا خوبید؟

من آن روز از این مرجع تقلید دو کلمه بیشتر نشنیدم که یکی‌اش جواب همین زن کارمند بیمارستان بود با چاشنی مهربانی پدرانه‌ای. با‌‌ همان خستگی و درد به سختی و آرام فرمود: ممنون و من به یاد روزی افتادم که حاج آقا در مسیر بازگشت از مسجد وقتی به سر بازار رسیدیم به یاد چند شب قبلش که مراسم احیا برگزار شده بود گفتند: عجیب بود، دیدم خانمی با سر و وضع غیر مذهبی و بد حجاب دارد رساله توضیح المسائل می‌خرد. بعد از این حرف زدند که ریشه دینداری مردم همچنان محکم است هرچند ظاهرشان نشان ندهد و اساس و اصول درست است و باید فکری برای این فروع و حواشی بکنیم. حالا حاج آقا داشت برای یکی از همین خانم‌ها دعا می‌کرد و من یقین دارم دعای این مرد خدا برای این بنده خدا هر که بود نتیجه خواهد داشت.

زن کارمند بیمارستان وقتی خیالش از دعای حاج آقا راحت شد با پرستار بخش بیرون رفتند. ما جلو رفتیم و ایستادیم و سلام کردیم. چهره تکیده و تن رنجور مردی پیش روی ما بر تخت بیمارستان بود که همیشه با صلابت و اقتدار بر منبر درس و خطابه دیده بودیم. شیر شیر است، یا پیر پیر است نمی‌دانم اما آن لحظه شیری بر تخت می‌دیدم که نمی‌توانست غرش کند. با علی جعفرآبادی و میثم مطیعی در برابر مردی ایستاده بودیم که تا آن لحظه او را بر تخت ندیده بودیم. تلخ بود و بغض کرده بودیم، شیخ وارسته آهسته نگاه‌مان کرد و جلو‌تر رفتم وسلام کردم، لبخند کمرنگی بر لبانش نشست و فهمیدم که ما را شناخته است. چیزهایی گفتم که کلمه دوم را از او شنیدم: الحمدلله.

خواستم دستی را ببوسم که همیشه پس می‌کشید و نمی‌گذاشت اما حالا توان حرکت نداشت و از سوزن‌های بیمارستان مجروح بود. دستی که برایم خیلی آشنا بود، دستی که بر سر پرتگاههای خطرناک و «علی شفا جرف»‌های فراوان دیده بودم وقتی دستم را گرفته بود به دعا و نصیحت و عتاب و مهر. به آنچهره ملکوتی و تابناک خیره شدم و اشک‌ها آرام آرام و بی‌اختیار سرازیر شد. حاج آقا دفعه اول بود که اشک‌هایم را این طور می‌دید و من اولین بار بود که می‌خواستم بخشی از حرفهای نگفته‌ام را رودررو بزنم.‌‌ همان طور که با مهربانی و خستگی نگاه‌مان می‌کرد گفتم: من مرده بودم، شما زنده‌ام کردید، من پیش خدا شهادت می‌دهم که شما دست ما را گرفتید. نمی‌دانم دیگر چه گفتم که یک لحظه همه این بیست و شش سال آمد جلوی چشمم. دور و نزدیک، غریبه و آشنا، تلخ و شیرین، بغضم ترکید، گفتم: حاج آقا اگر شما نبودید ما هم نبودیم و حالا هم می‌خواهیم باز زیر سایه‌تان نفس بکشیم. خم شدم و دستان مبارکش را بوسیدم. این دست‌ها‌‌ همان هاست که توی درس و توی جلسات آن طور قدرتمند حرکت می‌کرد؟ باورم نمی‌شد.

همه این سال‌ها آمد جلوی چشمم و از اتاق بیرون آمدیم و پشت در ایستادیم. این پرستار بخش که با تعجب اشک ریختن و درماندگی سه نفر را نگاه می‌کند از حالمان چه خبر دارد؟ این‌ها که کنار در آسانسور منتظرند و ظاهرمان را می‌بینند از درونمان چه می‌دانند؟ حتی هر کداممان الآنچه می‌فهمد توی دل دیگری چه می‌گذرد؟ با خود زمزمه کردم: مرده بودم، زنده‌ام کردی... .

همه این سال‌ها می‌آید جلوی چشمم، همین دیروز است و من نوجوان پرشوری هستم که می‌خواهد علوم و معارف اسلامی بیاموزد و به این در و آن در می‌زند. استاد اشعری از کسی حرف می‌زند که شاگرد خاص امام خمینی بوده و از علمای مطرح تهران است و بعد آرام آرام پای ما را به جلسات اخلاق کوچه سقاباشی باز می‌کند. من و مهدی معصومی می‌رویم و آقای حاجی شریف معلم قرآنمان را می‌بینیم که کارهای جلسه را انجام می‌دهد و شهید سید محسن دربندی را که اول جلسه قرآن می‌خواند و برادر معلم ماست. آشنا‌ها و رفقای دیگر هم هستند و بعد آقای هوایی به مدرسه مطهری می‌آیند که هر هفته خودشان و برادرانشان را توی جلسه می‌بینیم.

بین مسجد امین الدوله و گرمای اشک ریختن‌ها و موعظه‌های آیت الله حق‌شناس و خیابان ایران و درس‌های آیت الله تهرانی بزرگ می‌شویم. رزمنده‌هایی را می‌بینیم که هر هفته می‌آیند و بعد ناگهان عکسشان را به دیوار می‌زنند، آشنایان و رفقایی را می‌بینیم که همیشه خیلی جدی‌اند اما اینجا جور دیگری هستند. به مجالس و سخنرانی‌های دیگر هم‌گاه و بیگاه می‌رویم اما جلسه حاج آقا مجتبی جنسش با همه سخنرانی‌های دیگر فرق دارد. توی جلسه معمولا افراد کاغذ و قلم دارند و یادداشت می‌کنند و یکی هم هست که با صدای بلند و جگر سوزی از‌‌ همان اول جلسه گریه می‌کند بی‌روضه و ذکر مصیبت و من خیلی طول می‌کشد تا بفهمم چرا آدم باید برای حدیث خواندن حاج آقا از بحارالانوار و اصول کافی این طور ضجه بزند.

حاج آقا هم خطبه خواندن اول صحبتش ثابت است و هم دعای آخرش، طوری که همه عبارات را حفظند و موقع دعای حاج آقا قبل از آمین هم عبارات را با ایشان زمزمه می‌کنند. جلسه خیلی جدی است و منظم، معمولا شرکت کنندگان جلسه هم یکدست و یک جورند، آدم‌های فرهنگی و معقول و معتدل که دنبال بحث‌های عمیق و جدی‌اند، توی جلسه حاج آقا از شور و حال‌های داغ برخی جلسات خبری نیست و حتی شبهای تاسوعا وعاشورا هم یک سینه زنی سنتی اضافه می‌شود. فرق نمی‌کند شهید صیاد شیرازی به جلسه بیاید یا دکتر فلان که وزیر کابینه است، هرکسی هر جا خالی باشد می‌نشیند و به مرور که جلسه شلوغ‌تر می‌شود گاهی توی کوچه باید نشست.

شبهای احیای ماه مبارک حال و هوای جلسه تماشایی است و جمعیت عظیمی که هر سال هم اضافه می‌شوند در اطراف مسجد جامع همه با حاج آقا همراهند برای قرآن سر گرفتن تا برسد به ایستادن آخرش برای «یا أی‌ها العزیز» و آن گریه‌های سوزناک حاج آقا و آن دعاهای لطیف. شبهای محرم از نوحه خوانی‌ها و سینه زنی‌های جدید و عجیب خبری نیست اما حاج آقا چنان نرم وارد روضه می‌شود که اگر حاج احمد آقای چینی هم نخواهد نوای گرم و خواندن سنتی و آرامش دل‌ها را به کربلا می‌برد. من هنوز هم نمی‌دانم چه طور هر بحثی که موضوع جلسه هست این قدر طبیعی به روضه وصل می‌شود اگر بحث کرامت است، اگر بحث عزت نفس است، اگر بحث حیاست چه طور این قدر آرام بی‌آنکه بفهمی می‌بینی روضه علی اکبر یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام شروع شده است.


خانم عبدالملکی و سوال دربارۀ رشته مشاوره و روانشناسی در ارشد

سلام اقای دکتر:
من برای ارشد تصمیم دارم مشاوره خانواده بخونم به این رشته علاقه دارم کتابهای لازم رو هم گرفتم اما گاهی وقتا وقتی صحبت های روانشناسان را مثل دکتر علی بابایی زاده که دوشنبه ها شبکه ی چهار صحبت می کنند را می شنوم دچار تردید میشوم چون میبینم به صحبت های ایشان هم علاقه دارم می خواستم بدانم چه فرقی بین مشاوره و روانشناسی وجود داره ؟آیا کارشوون یکیه یا متفاوته مثلا روانشناس دارو تجویز می کنه ولی شخص مشاور نه؟مطالب درسی شون چقدر باهم فرق داره؟الان من نمی دونم مشاوره بخونم یا روانشناسی؟بعد اکر روانشناسی چه گرایشی ؟یا اینکه چون رشته ی کارشناسی ام روانشناسی نبوده از روانشناسی عمومی شروع کنم؟ کدام رشته به تربیت فرزندان و همسر داری می پردازد؟
ممنون میشوم راهنماییم کنید
باسپاس فراوان

[پاسخ:]
سلام بر شما:

مشاوره و روانشناسی (البته بستگی به گرایش هاشون هم داره) دو روی یک سکه هستند به عبارت دیگر روانشناسی جنبه نظری و تئوری مسئله است و مشاوره جنبه عملی و کاربردی آن، و برای موفقیت باید هر دو جنبه را داشت! به عبارتی جنبه نظری رشته روانشناسی قوی تر از مشاوره، و جنبه عملی و کاربردی دروس مشاوره بیشتر از روانشناسی است!

روانشناس و مشاوره هیچ کدام دارو تجویز نمی کنند بلکه روانپزشک دارو تجویز می کند!

برای انتخاب ابتدا باید ارزیابی از خواسته های و اولویت های شما بشود تا مشخص شود به کدام گرایش نزدیکتر هستید چون هم مشاوره و هم روانشناسی دارای گرایش های مختلفی هستند!

دربارۀ تربیت فرزندان تا حدودی روانشناسی تربیتی نزدیکتر است و همسر داری هم مشاوره خانواده نزدیکتر است!

برای اطلاعات بیشتر می توانید به شماره 09184404501 پیامک راهنمایی در مورد رشته مشاوره بدهید!

اسپانیا رتبه 5 ورود مهاجران غیرقانونی

براساس گزارش اتحادیهاروپا، بیش از 270 هزار نفر مهاجران غیرقانونی  که قصد ورود به اروپا شتند، از آبها نجات یافتند. سال 2013  صد و هفت هزارنفر مهاجر غیرقانونی وارد اتحادیه اروپا شده بودند. خیل آریاس معاون مدیر آژانس اروپایی برای مدیریت همکاری عملیاتی مرزهای خارجی کشورهای عضو اتحادیه (فرونتکس) گفت: ورود مهاجران به اسپانیا نسبت به سال 2013 ، تثبیت شده و فقط افزایشی در آگوست دیده می شود، به نظر می رسد که این امر به دلیل این بود که مقامات مراکشی درهای مرز را باز گذاشته بودند. روزها 10 تا 12 آگوست، هزار و 300 نفر مهاجر غیرقانونی وارد اسپانیا شدند اما در تمام سال جاری ، در مجموع هفت هزار مهاجر به طور غیر قانونی به اسپانیا وارد شدند. بنابراین اسپانیا دیگر یک کشور اصلی پذیرش مهاجران نیست بلکه اکنون ایتالیا با بیش از 160 هزار ورود افزون بر یونان، بلغارستان و مجارستان که همه آنها در فاصله زیادی با اسپانیا قراردارند، بعد از اسپانیا هستند. شمار مهاجرانی که از کشورهای خود فرار می کنند و به دنبال پوشش و حفاظت بین المللی هستند، افزایش بسیاری داشته است. اگر چند سال قبل نیمی از مهاجران به دلایل اقتصادی و نیمی دیگر به عنوان پناهنده سیاسی وارد اتحادیه اروپا می شدند اکنون 80% مهاجران خواهان پناهندگی سیاسی هستند.  ارقام ورود از مرز 270 هزارنفر بالاتر خواهد رفت زیرا در پایان یازدمین ماه سال، 260 هزار نفر مهاجر غیرقانونی از آبهای اتحادیه نجات یافتند و باید حدود 11 هزار نفری که تخمین زده می شود که در هفته های اخیر وارد شدند را به آنها افزود. این یک رکورد مطلق ورود به اروپا  که بیش از 5/2 برابر سال 2013 است. سال 2011 به دلیل بهار عربی، 141 هزار نفر مهاجر وارد اتحادیه شده بودند.

نمونه سوالات زیست تیزهوشان نوبت اول

بسم الله الرحمن الرحیم

نمونه سوالات زیست شناسی پایه هفتم

جا های خالی را پر کنید.

سلول ها واحد..........و..........بدن موجودات زنده هستند.

همه ی سلول ها در موجودات مختلف از مواد یکسانی تشکیل شده اند.

اندامک های سلولی از تجمع..........به وجود آمده اند که در همه موجودات..........هستند.

سلول ها برای اینکه بتوانند فعالیت های خود را تنظسم کنند به..........نیاز دارند که درون آن ها

ذخیره شده است.

مواد وراثتی هنگام..........به سلول ها ی بعدی منتقل می شوند.

اگر مواد وراثتی سلول ها بدون پوشش باشند  مانند سلول..........و..........

اگر مواد وراثتی سلول ها درون پوشش باشند مانند سلول.........و..........و ..........و..........

اگر سلول های مشابه در کنار هم قرار بگیرند یک..........را تشکیل می دهند که کار ویژه ای را

انجام می دهد.

دور تا دور سلول را..........پوشانده است.

جنس غشاء سلول از..........و..........است.

ماده ی زمینه سلول..........نام داردکه بین..........و..........قرار دارد.

بیشتر فعالیت های حیاتی سلول در..........و توسط..........انجام می شود.

نقاطی که روی شبکه آندوپلاسمی دیده می شود،..........نام دارد.

..........دستگاه پروتئین سازی سلول هستند.

تمام فعالیت ها ی سلولی نیازمند وجود..........است که توسط..........تولید می شود.

کلروپلاست ها اندامک های سبز رنگی هستند که در سلول های..........قرار دارند و با استفاده از

نور خورشید..........تولید می کنند.

شکل سلول های گیاهی را..........تعیین می کند.

محل تولید انرژی برای سلول ها..........می باشد.

..........رنگ متداولی است که در آزمایشگاه استفاده می شود.

آبی متیلن رنگی است که به..........غشاء و..........متصل شده و آن ها را مشخص می کند.

وقتی غذا می خوریم نیاز به..........و.........بدن ما رفع می شود.

واحد سازنده کربوهیدرات ها..........هستند.

..........یک قند ساده است و مهمترین منبع..........برای ماهیچه های در حال فعالیت محصوب

می شود.

مغز برای انجام فعالیت های خود تنها قادر به استفاده از..........است.

گلوکز را می توان در.......... ، ..........و..........پیدا کرد.

فعالیت پروتئین ها..........است.

کمبود ید مشکلات شدیدی را خصوصاً برای..........ایجاد می کند.

برای دیدن تمامی سوالات به ادامه مطلب بروید.

منبع:مدرسه فرزانگان دو کرج