حمله تند آندرانیک به قلعه نوییبازیکن تیم ملی فوتبال ایران میگوید مردم تلاش بازیکنان را در استرالیا دیدند و به همین خاطر با این تیم ارتباط برقرار کردند. |
![]() |
به گزارش "ورزش سه" و به نقل از ایسنا، آندرانیک تیموریان درباره وضعیت تیم ملی در جام ملتهای آسیا، انتقادهایی مطرح شده، جداییاش از استقلال و حرفهای تازه امیر قلعهنویی صحبت کرد:
*تیموریان و سومین حضور در جام ملتهای آسیا بعد از دو دورهای که به همراه تیم ملی در جام ملتهای آسیا حضور داشتم فکر میکنم دوره خوبی را این بار در استرالیا پشت سر گذاشتم. پیش از حضور در این مسابقات خیلی امیدوار بودیم که بتوانیم با مدال برگردیم چرا که تیم همه معیارهای موفقیت را به همراه داشت. بازیهای خیلی خوب و منطقیای را هم انجام دادیم اما در مرحله یک چهارم اتفاقاتی افتاد که نتیجه از دستمان خارج شد. نود دقیقه 10 نفره بازی کردیم، دو بار هم عقب افتادیم اما جبران کردیم. مردم دیدند که تیم ملی هم از نظر ذهنی و هم از نظر فنی تغییراتی داشته است. در این ده، پانزده سالی که بازی کردهام ندیدم تیمی بتواند 90 دقیقه 10 نفره این چنین بازی کند و دو بار به میدان برگردد ولی ما این کار را انجام دادیم. *تیم جام ملتها، تیمتر از جام جهانی؟ فکر میکنم جوانانی که در استرالیا به تیم اضافه شدند در آشفته بازار فوتبال ایران دیر چهره شدند. متاسفانه در فوتبال ایران نه استعدادیاب داریم نه سیستمی که بتواند این بازیکنان را زودتر به فوتبال معرفی کند. باید سیستم درستی داشته باشیم که بتواند این بازیکنان را زودتر به فوتبال معرفی کند. من اسم خودم را فوتبالیست نمیگذارم اما دوست دارم اگر چیزی یاد گرفتهام آن را به جوانان انتقال بدهم. فکر میکنم این بازیکنانی که در تیم ملی بودند تمام تلاششان را برای موفقیت انجام دادند و تلاش کردند که دل مردم را شاد کنند.کیروش آدمی منطقی و حرفهای است و از داشتههایش بهترین استفاده را میبرد. اگر تیم ایران، تیم بود به خاطر احترام دو طرفهای بود که بین بازیکنان حاکم شده بود. بازیکنان جوان بازیکنان مودبی بودند و میدانستند باید در تیم ملی سطح بالاتری از توانایی فنی خود را ارائه کنند. فکر میکنم کلیه اعضای تیم میخواستند که "تیم" باشند و سرمربی و کادر فنی هم دلسوز بودند و شبانهروز برای ما کار کردند و بدون کمترین بازی تدارکاتی ما را آماده کردند. *مردم این تیم را خیلی دوست داشتند فکر میکنم تلاش و همبستگی که در زمین داشتیم را مردم دیدند. مردم با عکسهایی که ما با هم میانداختیم، صمیمیت تیمیمان را میدیدند. این تصاویر نشان میداد که در تیم چه میگذرد. همه این اتفاقها باعث شد که مردم با این تیم ارتباط برقرار کردند. *عده کمی منتظر باخت تیم ملی بودند کسانی که بعد از باخت تیم ملی شروع کردند به مصاحبه علیه تیم و سرمربی تیم ملی، خودشان در این جایگاه بودند. همین اتفاق برای آنها هم افتاد اما کسی به آنها اعتراضی نکرد. این عده معدود فقط خواستند کیروش را خراب کنند اما این واقعیت است که کیروش کارنامهای قویتر از همه مربیان ما دارد. در بهترین لیگهای فوتبال حضور داشته است اما هیچ وقت درباره خودش حرف نزده و منیتی هم نداشته است اما بعضی از مربیان ما مدام "من"، "من" میکنند. آنها عوامفریبی میکنند و با حرفهایشان فضای فوتبال را مسموم میکنند. *انتقادها از ملیپوشان استقلال من بعد از جام جهانی شرایط مناسبی نداشتم اما تمرین کردم و خیلی زود به شرایط گذشته بازگشتم اما آنها مدام در مصاحبههایشان میگفتند "ملیپوشان این طور بودند یا آن طور". علی دایی این همه در پرسپولیس باخت اما یکبار تقصیر را نینداخت گردن بازیکنان. مسوولیت باختهایش را خودش بر عهده گرفت. مردم هم فوتبال را خوب میفهمند. فرض کنیم، ملیپوشان خوب نبودند اما آقایان تا به حال به نتایج سالهای قبلشان نگاه کردهاند؟! بعضی از آقایان برای ماندن در فوتبال فقط دنبال عوام فریبی هستند. هر نفری یک تاریخ مصرفی دارد و فکر میکنم تاریخ انقضای بعضی از آقایان به اتمام رسیده است و باید بروند. ما فقط در تیتر روزنامهها و سایتها حرفی برای گفتن داریم. آیا بعضی از این منتقدان را اصلا کسی در فوتبال آسیا میشناسد؟! فوتبال آسیا به غیر از علی دایی کس دیگری را به عنوان یک مربی ایرانی میشناسد؟ چطور میشود شما سرمربی یک تیم باشی و نتوانی به زبان انگلیسی صحبت کنی؟ فارسی زبان رسمی ایران است اما اگر مربیای ادعای حرفهای بودن دارد باید بتواند یکی، دو زبان دیگر هم صحبت کند. *آینده تیم ملی فقط یک حرف درباره کیروش دارم. او با دل پاکش به فوتبال ایران کمک کرد. تیم ایران هر دورهای که به جام جهانی رفته با مربی خارجی این اتقاق افتاده است. برایم غیر قابل تصور است که دیگر کیروش در تیم ملی نباشد. من برای خودم حرف نمیزنم. من دلم برای فوتبال ایران میسوزد. من فوتبال ملیام را بازی کردهام. در اروپا هم حضور داشتهام، تجربه هم به اندازه خودم دارم. برای آینده فوتبال و جوانانی که در تیم ملی حضور دارند این حرفها را میزنم. من عشق شهرت نیستم و چاپ عکس در صفحه اول روزنامهها برایم جذابیتی ندارد اما بعضی آقایان با ارتباطهایی که دارند و به واسطه دوستانشان علاقه دارند مدام در صفحه اول روزنامهها باشند. اگر کیروش برود فضایی که در لیگ وجود دارد به تیم ملی هم میآید. باید کیروش بماند. من برای خودم حرف نمیزنم. قبل کیروش هم بازی میکردم. ما حداقل با کیروش حرفی در آسیا داشتهایم. چطور میشود که رسانههای استرالیایی و چهرههایی چون بوسنیچ و آلویسی از فوتبال ایران تعریف میکنند اما بعضی از آقایان در ایران علیه تیم ملی کشورشان حرف میزنند؟ یا آنها فوتبال متوجه نمیشوند یا بر عکس این ماجرا وجود دارد. عوامفریبی نکنید. آدمهای دور و اطرافتان را جلو نیندازید و خودتان را پشت آنها پنهان نکنید. خودتان باشید. صدای ضبط شده نباشید. مردم ایران عقل دارند و خودشان میدانند درباره آدمها چگونه قضاوت کنند. اگر با کسی مشکل دارید رودرو حرف بزنید، نه اینکه در سایتها و روزنامهها عوامفریبی کنید. کیروش به فوتبال ایران درس داد. آنهایی که خواستند، یاد گرفتند و آنهایی که درس نگرفتند، فقط خودشان را علامه دهر میدانند! * پاسخ به حرفهای قلعهنویی اگر سرمربی یک تیم مسئول جدایی بازیکنان نیست، پس کیست؟ آقایان یادشان رفته در جلسههایی که من در باشگاه استقلال برگزار میکردم و آنها هم در برخی از این جلسهها حضور داشتند میگفتند اگر نمیتوانید حقوق آندو را بدهید، آزادش کنید برود. راحت حرف از جدایی من زدند و حالا میگویند آندو را میخواستیم! بدون شک وقتی بازیکنی از یک تیم جدا میشود با دستور سرمربی است. آقایان خیلی راحت میتوانستد با جدایی من مخالفت کنند و به مدیرعامل باشگاه بگویند آندو را می خواهیم و باید تحت هر شرایطی به تعهداتی که باشگاه به من داده عمل شود اما هرگزچنین حرفی نزدند. البته باید بگویم اگر آنها هم من را می خواستند دیگر در استقلال نمی ماندم چون فضا برای ماندم در این تیم از همان هفتههای نخست نیم فصل اول مهیا نبود و با مصاحبههایی که آقایان می کردند آرامش ذهنی را از من و دیگر ملی پوشان گرفتند. لازم است یادآوری کنم که با اتفاقاتی که درتمرینات استقلال رخ داد دیگر ماندن من دراین تیم صلاح هم نبود. همه دیدند که برخی از لیدرها چگونه به من و نوامیسم فحاشی کردند و برخی از آقایان وقتی این صحنه ها را دیدند فقط نگاه میکردند. تمام این رفتارها به علاوه بدقولیهای مکرر باشگاه استقلال و وعدههای کذب برخی اعضای هیات مدیره که به وقتش درباره نحوه قراردادی که با من بسته شد افشاگری می کنم، باعث شد من تحت فشار قرار بگیرم و از استقلال بروم. آنها حالا به خواستهشان رسیده اند و دیگر آندویی در استقلال نیست که آقایان بخواهند در نشستهای خصوصیشان باخت ها را گردنش بیندازند. شما فکر میکنید من دوست داشتم ازاستقلال بروم؟ نه، هرگز. هیچ هواداری باور نمیکند که دل آندرانیک تیموریان با استقلال نباشد اما بعضیها مدام خط میدادند که علیه من بگویند دل آندو با استقلال نیست. شما فکر می کنید آنها عاقبت به خیر می شوند؟ آقایانی که مدعیاند باعث جدایی من ازاستقلال نبودند یادتان نیست میگفتید آندو را آزاد کنید برود. چرا با لیدرهایی که به من و نوامیسم فحش دادند برخوردی نشد؟ چرا نرفتید مشکلات من را حل کنید؟ چرا زیر قول و قرارهایی زدید که در قراردادم بود و کاری نکردید که فضا برای ادامه کارم دراستقلال مهیا شود؟ برای اینکه راحت باشند فقط صورت مسئله را پاک کردید که کردید. آنها دل من را شکستند. آنهایی که باعث جدایی من ازاستقلال شدند را به خدا واگذار میکنم و امیدوارم شبها راحت بخوابند. هیچ وقت آنها را نمیبخشم و مثل ناصرخان حجازی که پیش از مرگش گفت بعضیها را در استقلال هیچ وقت حلال نمیکنم من هم بعضیها را هیچ وقت حلال نمی کنم چون باعث و بانی جدایی من ازاستقلال بودند و با رفتارها و تصمیم گیریهایشان اجازه ندادند من در استقلال بمانم. این جدایی تلخترین اتفاقی بود که درتمام طول دوران ورزشی ام رخ داد. هیچ وقت فکر نمیکردم با من که متولد آکادمی باشگاه استقلال بودم هم چنین برخوردهایی شود اما میبینم که برایشان تفاوتی نمیکند که سابقه یک بازیکن چیست و چه جایگاهی دارد و فقط فکر خودشان و اهدافشان هستند. *حضور در تراکتورسازی سابقه بازی درتراکتورسازی را داشتم و با برنامه ریزی و تفکر این تیم را انتخاب کردهام. از انتخابم خوشحالم و مطمئنم که روزهای خوبی در تبریز خواهم داشت. من وقتی از فوتبال انگلیس به ایران برگشتم درخدمت تراکتورسازی بودم که خاطرات خوبی با هواداران این تیم دارم و حالا هم میخواهم دوباره این خاطرات تکرار شود. بدون شک با تمام وجودم برای تراکتوسازی بازی خواهم کرد و امیدوارم که با این تیم در رقابتهای آسیایی باعث سربلندی فوتبال ایران شویم و در پایان لیگ هم به قهرمانی دست یابیم. تراکتورسازی را با علاقه انتخاب کردم و امیدوارم با حمایت هواداران روزهای خوبی را برای فوتبال تبریز رقم بزنیم.
|
این روباتهای بسیار کوچک به صورت لولهای بودند و حدود 20 میکرومتر طول و 5 میکرومتر قطر داشتند و با فلز روی نیز پوشیده شده بودند. به محض اینکه موش این روباتهای کوچک را میخورد و آنها به شکم موش میرسیدند، فلز روی روی روبات با هیدروکلریک اسید معدهی موش واکنش میداد و حبابی از هیدروژن تشکیل میشد که میتوانست روبات را همچون یک موشک به حرکت در بیاورد. این روبات که به سرعت 60 میکرومتر بر ثانیه رسید، توانست از حدود شکم موش خارج شود و سپس با تجمع و حل شدن، ترکیب نانوذرهای (دارو) را در بافت رودهی موش قرار دهد.
به گفتهی پژوهشگران تمامی روباتها پیشینی که در معدهی موش جایدهی شده بودند حداقل به مدت 12 ساعت پس از بلعیده شدن در دیوارهی معده باقی ماندند که این مورد باعث کاهش عملکرد و بهره وری آنها میشد. به علاوه در این روش پس از اینکه موش مورد کالبدشکافی قرار میگرفت هیچ اثری از سمیت یا آسیب بافتی دیده نمیشد. ضمن اینکه خود روی میتواند به عنوان یک مادهی مقوی برای بدن موش عمل کند و اثر بدی بر بدن موجود زنده نخواهد داشت.
البته پیش از این نیز از نانوروباتها در بافتها گیاهی استفاده شده بود ضمن اینکه روباتهای هدایت شونده از بیرون نیز آزمایش شده بودند اما این نخستین باری است که یک روبات به صورت خود هدایت شونده با موفقیت عملیات دارورسانی نانوذرات را به پایان میرساند. این موفقیت دانشمندان را به این باور رسانده است که این میتواند شروعی برای دورهی دارورسانیهای هوشمند به روش استفاده از نانوروباتها باشد.
برای سایرین نیز این روش میتواند نوید دهندهی دورهای جدید از فرایندهای درمانی پزشکی با اثر بخشی و هدفمندی بسیار بالاتر باشد. البته این روش روزهای اولیهی رشد خود را میگذرانند و تا همه گیر شدن آن هنوز راه زیادی باقی است. این متد هنوز میبایست آزمایشهای انسانی و دریافت گواهیهای مربوط به FDA را با موفقیت سپری کند تا بتوانیم شاهد عرضهی آن در بازارهای دارویی باشیم.
نتایج این پژوهش در نشریهی ACS Nano به چاپ رسیده است.
گوهر واژه اى فارسى برابر با جوهر و جواهر است که به سنگهاى گرانبها یا قیمتى یا احجار کریمه اطلاق مى شود و به نامهاى سنگ هاى زینتى، تزئینى ، آذینى ، پیرایه اى و احجام نفیسه هم آمده است .بعضى از نگین ها را اثر و خاصیتى است که نمى توان آن را انکار نمود، چنانکه فردى را نزد حاکمى به سبب جرمى مى بردند حضرت صادق (علیه السلام) فرمود که انگشترى عقیق به او برسانند، انگشترى به او رساندند و مکروهى به او نرسید . یا شخصى را از برابر حضرت امام محمد باقر (ع) گذرانیدند تازیانه بسیار بر او زده بودند . حضرت فرمود: انگشتر عقیق او کجاست، اگر با او مى بود تازیانه نمى خورد . یا آنکه کسى نزد حضرت خاتم (ص) آمد و شکوه نمود که دزد در راه اموال مرا ربود، حضرت فرمود: چرا انگشتر عقیق در دست نداشتى که آن از هر بدى آدمى را نگاه مى دارد .سنگهاى با ارزش فراوانند و در بین این هزارها سنگ گران قیمت پیامبران و ائمه اطهار (ع) تنها بر چند سنگ صحه گذاشته اند اما نه به خاطر آنکه اثرى جادویى دارند، بلکه آن نگین هرچه باشد برگزیده شده و براى دارنده آن اثراتى از جمله فتح مهمات و دفع بلیات و غیره دارد و اثرات آنها ذاتى نیست و از جانب خداى تعالى است . پس اگر کسى اثر آنچه را که همراه خود مى دارد ، ذاتى و مستقل بداند به خداى یگانه شرک ورزیده است . ضمن آنکه استفاده بعضى از انگشترها مثل طلا براى مردان و انگشتر آهنى و مسى و نگین راه راه بر زنان و مردان را ممنوع کرده اند .در تفسیر قمى جلد دوم از امام صادق (ع) روایت شده است: همه ملک سلیمان را خداوند در انگشتر او قرار داده بود، هرگاه سلیمان آن در دست مى گذاشت تمامى جن و انس و شیاطین و همه پرندگان و وحوش به نزد وى حاضر گشته و از او اطاعت مى کردند . باد مأمور حمل تخت او بود و همه شیاطین و انسانها و پرندگان و چهار پایانى که تحت اوامرش بودند همگى آنها را جابه جا مى نمود.
سلیمان به هنگام رفتن به بیت الخلا، انگشترش را در اختیار برخى از خدمتکارانش قرار مى داد. روزى شیطان آمد و خادم او را گول زد و انگشتر را از او ستاند و آن را در دست نهاد ، نتیجه آن شد که تمام شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش مسخر او گشتند و آن حضرت در جست و جوى انگشترشد ولى آن را نیافت .سرانجام شیطان ترسید که مردم متوجه حیله او شوند آن را به دریا انداخت . خداى - عزوجل - ماهى را مأمور به بلعیدن آن انگشتر نمود ، بنى اسرائیل چهل روز در جست و جوى حضرت سلیمان بودند و از آن طرف سلیمان در ساحل دریا به دنبال انگشتر بود و با گریه و زارى به سوى خداى تبارک و تعالى استغفار مى نمود و از این اتفاق به جانب خدا توبه مى کرد . پس از چهل روز به صیادى رسید که ماهى صید مى کرد ، حضرت سلیمان به او کمک نمود . آن صیاد پس از صید ، یک ماهى به سلیمان داد ، او شکم ماهى را شکافت انگشتر خود را در آن دید و انگشتر را به دست کرد و شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش در برابرش خضوع کردند و پادشاهى او به همان حالت اول بازگشت و حضرت ، آن شیطان (که انگشتر را ربوده بود) به همراه لشگرى که همراه او بودند به وسیله اسماء الهى حبس نمود و عده اى را در دل دریا و بعضى را در میان سنگ و صخره ها زندانى نمود و آن شیاطین تا روز قیامت زندانى و معذب هستند .
از قدیم الایام به فوائد سنگها و جواهرات و نیز به خواص مغناطیسى و درمانى آنها توجه داشته و در طب سنتى از آن بهره مى جستند.گاهى شنیده مى شود فلانى با داشتن یک انگشتر خیر و برکات فراوانى یافته و کارها مطابق میل او پیش مى رود و دیگرى انگشترى دارد ولى هیچ کاربردى برایش ندارد. این به جهت آن است که باید در انتخاب نوع نگین دقت لازم به عمل آید و نگینى انتخاب شود که با طبع و مزاج شخص موافق باشد و براى انتخاب جواهر موافق با مزاج و طبع هر شخس دو راه وجود دارد:راه اول: توجه به روز تولد است . مثلاً اگر شخصى روز پنجشنبه تولد یافته، روز پنجشنبه به ستاره مشترى تعلق دارد، براى او سنگهایى که متعلق به مشترى و موافق با آن است تجویز مى شود .
سلسله هخامنشی توسط کورش در سال 559 پیش از میلاد تاسیس شد. او در سال 550 پ م بر آستیاک شاه ماد و به قولی پدر بزرگ خود غلبه کرد.منطقه دولت ماد کاملا مشخص نیست ولی از غرب شامل کاپادوکیه و ارمنستان و از شرق تا هیرکانی گسترده بوده است.کورش در سال 547 پ م لیدی را فتح می کند. او سغد و باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت ودر سال 539 پ م بابل را فتح کرد . او پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش درسرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال 530 پ م کشته میشود. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد پسر کورش به نام کمبوجیه جانشین او میشود .در سال 525 پ م مصر را فتح کرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گیوماته خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته می شود زیرادرحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش میشود. در این زمان جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش به گئوماته شاه دروغین حمله می کنند و اورا می کشند.در این زمان داریوش شاه می شود.او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان است. پس از آن خیلی از استانهای تحت تابعه شورش می کنند و مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود می کند و پس از 19 جنگ در یک سال آرامش به امپراتوری هخامنشیان بر می گردد.داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل دست آوردهای خود را بر دیواره سنگی حک می کند. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه ای می دهد . او ساتراپی ها را برپا می کند. کاخهای شوش را می سازد.شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان واز دریای خزر تا شمال لیبی گسترش می دهد. قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی بر میگزیند در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان می یابدوقندهار و تاکسیلا مستقل می شوند.او درسال 480 پ م نیز از آتنی ها شکستی می خورد و این شکست برای آنها خیلی مهم می افتد. بعد از او اردشیر اول به شاهی می رسد و بعد از اردشیر داریوش دوم شاه می شود. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین می باشد وتاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود می داشت پس از مرگ داریوش دوم اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد می کنند و کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست می خورد و کشته می شود و اردشیر دوم بر تخت می نشیند. در این زمان مصر نیز مستقل می شود. پس از او اردشیر سوم به شاهی می رسد ولی خیلی زود در دربار کشته می شود و بالاخره داریوش سوم به شاهی می رسد.چند ساتراپی مستقل میشوند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع می کند. در این زمان اسکندر پادشاه کشور مقدونیه به آسیای صغیر حمله می کند.او سوریه را میگیرد.داریوش سوم در سال 333 پ م در محلی به نام ایسوس از اسکندر شکست می خورد. سپاه ایران دوباره نوسازی میشود و دو سال بعد در گوگمل شکست نهایی را از مهاجمین می خورد . داریوش سوم در سال 330 کشته می شود و سلسله هخامنشی منقرض میشود.اسکندر خود را شاه هخامنشی می نامد و تخت جمشید و دیگر مناطق قدرت هخامنشی را غارت می کند . او برای آنکه روح هخامنشی را نیز از بین ببرد تخت جمشید را به آتش می کشد
معماری هخامنشی
بارزترین هنر هخامنشی همانا معماری آن است .کاخها و آرامگاههای هخامنشی پس از گذشت بیست و پنج قرن همچنان استوار و زیبا هستند.پاسارگاد،هگمتانه،شوش،تخت جمشید،بابل وگورهای شاهی نمونه هایی ازمعماری هخامنشی هستند. ستونهای بلند سنگی استوار حجاریهای زیبا با نقوشی حاکی از دوستی- بدون خونریزی مانند گذشتگان آنها-وساختمانهای بلند آثاری از هنر معماری هخامنشی هستند .آنان بر تمامی همسایگان و کشورهای زیر سلطه خود تاثیر گذاشتند و نمی توان هنر معماری دوران باستان را بدون در نظر گرفتن هنر هخامنشی بررسی کرد. به سبب گستردگی کشور هخامنشیان هنرمندان برتر نیمی از جهان باستان در خدمت آنان بودند و آنان با مدیریت درست بر آنها توانسته اند از خود یادگارهایی به جای گذارند که هنوز جزو شاهکارهای معماری به شمار می آیند
|
|