گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

ایسنا این بیانیه را هم سانسور کرد! واکنش مجمع روحانیون به شایعه‌پردازی‌ها

مجمع روحانیون مبارز در جلسه شب گذشته خود تاکید کرد که این مجمع پس از انتخابات ۸۸ هیچگاه از مردم دعوت به راهپیمایی نکرده است.

 
 
واکنش مجمع روحانیون به شایعه‌پردازی‌ها
اعضای این تشکل روحانی اصلاح‌طلب (به دبیر کلی آقای خاتمی) در جلسه دوشنبه‌شب این تشکل مهمترین اخبار سیاسی و فرهنگی کشور و جهان را بررسی کردند. اعضای مجمع در این جلسه با تسلیت شهادت امام یازدهم حسن‌بن‌علی(ع) به تمام دوستداران اهل بیت رفیع پیامبر اسلام بویژه شیعیان خاطرنشان کردند: با توجه به برخی سخنان حرمت‌شکنانه نسبت به شخصیت مستقل و غیرقابل نفوذ حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که متاسفانه بعضی از رسانه‌ها در روزهای اخیر به این اظهارات نسنجیده پوشش کامل خبری دادند، ضمن محکوم کردن این‌گونه تاریخ‌پنداری‌های جاهلانه از همه جناح‌ها و گروه‌ها و شخصیت‌ها دعوت می‌کند تا به حبل المتین راه و اندیشه امام بزرگوار وفادار باشند و حرمت پایه‌گذار انقلاب اسلامی و شخصیت‌های بزرگ انقلاب را پاس بدارند.

اعضای این تشکل روحانی هم‌چنین نسبت به «تبلیغات یک سویه رسانه‌هایی که هر روز به بهانه‌ای به شخصیت‌های مورد احترام مردم و انقلاب اهانت و تهمت و افترا می‌زنند و جریانات تاریخی را وارونه جلوه می‌دهند» ابراز تاسف کرده و اظهار کردند: یکی از همین موارد نه چندان مهم نسبت دادن اعلام راهپیمایی به مجمع روحانیون مبارز پس از انتخابات سال ۸۸ است تا دستاویزی دیگر برای هتاکی بیشتر برای خود بسازند.

اعضای مجمع روحانیون مبارزبا بیان این‌که « برای جلوگیری از تحریف تاریخ تأکید می‌گردد که مجمع پس از انتخابات ۸۸ هیچگاه از مردم دعوت به راهپیمایی نکرده است» یادآور شدند: مجمع تنها از وزارت کشور کتباً برای برگزاری راهپیمائی درخواست مجوز کرد و وزارت کشور تا صبح شنبه هیچ‌گونه پاسخی به درخواست مجمع نداد و تنها در حدود ساعت ۱۲ تلفنی به مجمع اطلاع داد که با درخواست شما موافقت نمی‌شود و در پی آن مجمع هم با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد که با توجه به عدم موافقت وزارت کشور خود به خود موضوع راهپیمایی منتفی است و این اطلاعیه در همان روز چندین بار از رسانه ملی پخش گردید. مجمع روحانیون اعلام می‌دارد تمام گفته‌ها و نوشته‌هائی که در این‌باره از رسانه‌ها و از ناحیه هرکس ابراز می‌شود عاری از صحت است و حاکی از جهل به این موضوع یا تجاهل است. 
در ادامه این بیانیه آمده است: «سنت تهمت زدن ودروغ پردازی و بدون امکان پاسخگویی که در این سال ها در مورد منتقدان سیاسی حاکمیت روا داشته می شود، سنتی به شدت غیر اخلاقی و گناهی بس بزرگ است که مورد نهی خداوند عالم است و آثار آن گریبان مرتکبان را دیر یا زود خواهد گرفت.» 
(پارگراف بالا در خبر ارسالی ایسنا حذف شده است!)
اعضای مجمع روحانیون مبارز هم‌چنین ضمن ابراز تاسف از درگذشت کنزابرا جبار چحیلی رهبر صابئین در گذشت این شخصیت دینی را به هموطنان مندایی تسلیت گفتند.

 

خاطره ای تکان دهنده از گریه های همسر مقام رهبری

افسران - خاطره ای تکان دهنده از گریه های همسر مقام معظم رهبری
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
افسران - خاطره ای تکان دهنده از گریه های همسر مقام معظم رهبری


عزیزی از مسئولان مطلع کشور در جلسه ای می گفت:
در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ که مقام معظم رهبری پس از آن فتنه عظیم خطبه هایش را ایراد فرمودند همسر ایشان هم در میان جمع نماز گزاران حاضر بودند.
چند تن از همسران مسئولان که نزدیک ایشان نشسته بودند تعریف کردند که همسر اقا از ابتدای خطبه تا انتهای خطبه گریه می کردند که مورد سوال قرار می گیرند و از ایشان پرسیده میشود، چرا اینقدر بی تاب هستید، ایشان در پاسخ می فرمایند:
از زمانیکه این فتنه آغاز شده اقا هر شب تا صبح با خدا و امام زمان (عج) برای دفع این فتنه مناجات می کنند...

داستان زندگی ما. حتما بخونید

یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. 
از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، 
هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!

در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند.
در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز
کردند، 
و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. 
بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، 
و همه آنها با این مورد موافق بودند.
بعد از یک بحث طولانی، 
جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.

لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، 
گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ 
اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره.
خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت… و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال … شش سال … سپس در سال
هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . 
او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.

در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،«
دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. 
منم حالا نمی رم نمک بیارم»!


بعضی از ما ،
زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که 
ازشون انتظار داریم عمل کنن.
آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدهند هستیم 
که خودمون عملا هیچ کاری انجام نمی دهیم

گزارش تمرین تیم ملی 93/10/07

تمرین تیم ملی فوتبال یک روز مانده به اعزام این تیم امروز از ساعت 10 و 45 دقیقه در حالی در کمپ تیم‌های ملی آغاز شد که تا دقایقی مانده به آغاز تمرین زمان و مکان آن مشخص نبود و خبرنگاران از این موضوع اطلاع نداشتند.

* از ساعت 10 و 30 دقیقه دروازه‌بانان تیم ملی با لباس قرمز وارد زمین شدند و شروع به پاس‌کاری کردند.

* بازیکنان یک به یک با گرمکن‌های سبز که بیشتر شبیه بادگیر بود به زمین آمده و به صورت اختیاری مشغول گرم کردن خود شدند.

* پزشکان و بدنساز تیم ملی از دقایقی قبل از آغاز تمرین به آماده‌سازی مراحل تمرین پرداخته و یک به یک این مراحل را برای شروع تمرین فراهم کردند.

* زمین نامناسب کمپ و کچلی چمن‌های آن بعضا باعث گلایه بازیکنان به کادر فنی شده و آنها به این موضوع گلایه می‌کردند.

* کادر فنی امروز لباس‌های آبی‌ و گرمکن قرمز به تن داشتند.

گزارش کامل را در ادامه مطلب بخوانید

تاریخچه کتابفروشی درسبزوار

کتابفروشی به صورت امروز تا سال 1300 ش در سبزوار وجود نداشت. مردم برای مطالعه از کتابخانه های عمومی استفاده می کردند. کسانی که توانایی مالی داشتند و علاقه مند بودند کتاب متعلق به خودشان باشد، با امانت گرفتن کتاب، از روی آن نسخه برداری می کردند و در کتابخانه شخصی خود نگهداری می کردند. برخی که منظورشان تنها مطالعه کتاب بود، کتاب را از کسی یا جایی برای مطالعه می گرفتند و پس از استفاده به صاحبش برمی گرداندند. در برخی موارد کتاب ها را کرایه می دادند. برخی هم کتاب را می گرفتند و پس نمی دادند! این روش چنان بوده که در نکوهش آن اشعاری سروده شده است: کتابت می دهم اما بدان شرط که ساز و بوق و تنبورش نسازی اولین کتاب فروشی به صورت امروز در سال 1300 ش تاسیس شد. در آن تاریخ سبزوار دو بازار سر پوشیده به شکل بعلاوه داشت. بازار شرقی غربی و بازار شمالی جنوبی که در مرکز شهر یکدیگر را قطع می کرد. بازار شرقی غربی وقتی از مرکز شهر می گذشت به مسجد جامع می رسید.
روبروی مسجد جامع مغازه ای بود که از مغازه های اطراف یکی دو متر بلند تر بود، این مغازه نسبتا بزرگ که حکم سالنی را داشت متعلق به فردی به نام میرزا باقر روشن ضمیر بود که اولین و تنها کتابفروشی آن زمان در سبزوار به شمار می رفت.
روشن ضمیر همراه با کتابفروشی صحافی هم می کرد. سالن به طول ده متر و عرض چهار متر و پر از قفسه های کتاب بود. روشن ضمیر با قامت کشیده و ریش و عینک و با قبای بلند در جلو قفسه ها رفت و آمد و کتابها را جا به جا و مرتب می کرد.
فروشندگان کتاب پسرانش بودند. کتابها اغلب در موضوعات مذهبی، تاریخی، ادبی و عرفانی بود. کم کم کتب دیگر علمی، داستان و ترجمه هم بدان افزوده شد. پسرهای روشن ضمیر بعد ها تغییر شغل دادند و به شیشه بری و ساختن و فروختن آیینه روی آوردند.
چند سال بعد از تاسیس کتابفروشی روشن ضمیر یک کتابفروشی بزرگ دیگر در سبزوار تاسیس شد که موسس آن مرحوم حسین مجمع الصنایع به مشارکت مرحوم میرزا سلیمان صبوری بود.
اولین چاپخانه در سبزوار همراه با این کتابفروشی و توسط مجمع در جوار کتابفروشی دایر شد که به چاپ و نشر کتاب اشتغال داشت. این کتابفروشی تا سال 1332 دایر و محل اجتماع جوانان و روشنفکران بود.
در قضیه 28 مرداد 32 مانند بسیاری از اماکن دیگر، این کتابفروشی هم غارت شد. کمتر از نصف روز تمام دستگاه ها ی چاپ در هم شکسته و به بیرون ریخته شد و همه کتب خطی و چاپی به یغمارفت.
مجمع بعد از این حادثه با ناراحتی به گرگان رفت و شغل دیگری انتخاب کرد و حدود سی سال به سبزوار نیامد بعد از چند سال اقامت در گرگان به تهران رفت و همراه با فخرالدین حجازی انتشارات بعثت را راه اندازی نمود و تا آخر عمر در همین شغل باقی ماند.
بعد از این دو کتابفروشی قدیمی چند کتابفروشی دیگر در سبزوار قدیمی‌ ترند. : کتابفروشی های امینی، نقیبی، تاری زاده، رادفر ( اسراری)، نبئی، ابراهیمی، خانزاده( دکتر شریعتی)، آزموده، پرنده طلایی و ... از حدود سال 1347 به این طرف کتابفروشی های سبزوار رو به تزاید نهاد.
 اما متاسفانه برخی از این ها به دلیل مشکلات معیشتی و اجتماعی به لوازم التحریر فروشی و فروش کتب دانشگاهی روی آوردند.[1]

--------------------------------------------------------------------------------[1]منبع: کتابفروشی، به خواستاری ایرج افشار با همکاری عبد الحسین آذرنگ و دیگران، تهران، شهاب ثاقب، 1383 ،مقاله حسن مروجی، کتابفروشی های سبزوار، ص 591. این کتاب به مناسبت سالگرد بابک افشار منتشر شده است./روزنه