گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

♥♥♥ اللهم عجل لولیک الفرج♥♥♥

دلبرا در هوس دیدن رویت
دلم من تاب ندارد.،
نگهم خواب ندارد ،
قلمم گوشه دفتر ،
غزل ناب ندارد ،
همه گویند به انگشت اشاره ،
مگراین عاشق دلسوخته... ..... ارباب ندارد؟
توکجایی گل نرگس .... ..زفراقت دل من تاب ندارد...


♥♥♥ اللهم عجل لولیک الفرج♥♥♥

36755954554035293265.jpg

رابطه دما با زمستان گذرانی کندوی زنبور عسل نقل از وب Asalgolbarg

 رابطه دما با زمستان گذرانی کندوی زنبور عسل

در مناطق گرم و معتدل, یک کندوی معمولی و با شرایط خوب توده, زنبوران داخل آن را به خوبی محافظت می کنند. در نواحی سردسیر برای حفاظت کلنی ها پیش بینی های بیشتری لازم است. در رابطه با تقلیل تلفات زمستانه کلنی های زنبور عسل که زمانی تصور می شد عمدتا به علت سرما باشد, تحقیقات دامنه داری انجام گرفته است. امروزه می دانیم که در زنده ماندن کلنی در زمستان, عوامل متعددی دخالت دارند. در بعضی نواحی قرار دادن کندوها در جاهایی که از بادهای سرد زمستان در امان باشند ولی آفتاب به آنها بتابد کافی است.

سال ها کندوها را در زیر زمین ها و انبارها نگهداری می کردند ولی تلفات خیلی بیشتر از آن بود که کندوهایی را در محیط آزاد قرار می دادند. باید توجه داشت که در بعضی مواقع این عمل مفید نیز واقع می شود. امروزه روشن شده است که یک بیماری انگلی نیز در زمستان بر شدت تلفات می افزاید. داروهایی وجود دارد که با خوراندن آنها به زنبوران تلفات زمستانه کم می شود.
بسیاری از زنبورداران عقیده دارند که اگر در کندو, عسل کافی وجود داشته باشد, قرار دادن کلنی در محیط باز اشکالی ندارد. ولی عده ای عقیده دارند که با زیاد شدن قیمت عسل باید این طریقه ی زمستان گذرانی کلنی ها دوباره ارزیابی شود.

کندوهای چند طبقه و بدون پوشش زمستانهسال ها رسم براین بود که کلنی های زمستان گذران در محیط خارج را با مواد مختلف بپیچند. بعضی پیش تر رفته در کندوها گرمکن های الکتریکی نصب می کردند. این اعمال براساس این تئوری انجام می گرفت که جلوگیری از تلفات حرارت موجب کم شدن مصرف عسل می گردد. اندازه گیری های دقیق در نقاط مختلف داخل و اطراف خوشه نشان داد که این فکر کاملا هم صحیح به نظر نمی رسد. درجه حرارت داخل خوشه حتی اگر حرارت محیط به شدت تغییر کند ثابت می ماند. حرارت فضای خالی داخل کندو از حرارت محیط خارج تبعیت می کند.

behlis.ir
زنبور عسل در حرارت ۱۴ درجه سانتی گراد شروع به ساختن خوشه می کند. هرچه درجه حرارت کمتر می شود خوشه فشرده تر می گردد. درجه حرارت قشر سطحی خوشه بدون توجه به حرارت اطراف آن بین ۶ تا ۸ درجه ثابت می ماند. وقتی حرارت محیط خارج به ۷ درجه سانتی گراد افزایش می یابد خوشه شروع به بازشدن می کند.

برای جلوگیری از تلفات حرارت از طریق تشعشع در قشر سطحی خوشه کارگران از طریق متابولیسم عسل حرارت کافی تولید می کند. این نتایج بنیادی نشان می دهد که چرا کلنی های پرجمعیت بهتر می توانتد در حرارت پایین زنده بمانند. به طور نسبی یک کلنی کوچک از کلنی بزرگ مقدار بیشتری حرارت از دست می دهد برای اینکه سطح خارجی خوشه نسبت به حجم آن در کلنی های کوچک بیشتر است.

این موضوع همچنین ثابت می کند که چرا پیچیدن زیاد کلنی آن طور که انتظار می رفت تاثیر زیادی در کم کردن مصرف عسل ندارد و ممکن است برای کلنی کشنده هم باشد. این عمل در عین اینکه ممکن است از کم شدن سریع حرارت داخل کندو جلوگیری کند مانع گرم شدن آن در آخر زمستان نیز می گردد که در بقای کلنی مفید است. در روزهای گرم و آفتابی زمستان خوشه کلنی کمی از هم باز می شود تا حدی که عده ای برای دفع فضولات خود از کندو خارج می گردند یا اینکه به محل دیگری که عسل فراوان باشد نقل مکان می کنند.

به خوبی معلوم شده است که حرارت خیلی پایین روی کلنی های قوی و خوب آماده شده نمی تواند تاثیر چندانی داشته باشد. کندوهایی که در فریزر و در حرارت ۴۵- درجه در چندین ماه نگهداری شده بودند به علت در اختیار داشتن عسل کافی زنده مانده بودند. کلنی هایی که در پناه از باد استقرار یافته بودند در حالی که قسمتی از دیواره های کندو برداشته شده بود مدتی زنده مانند.

سرمای طولانی ممکن است روی خوشه های کوچک ایجاد مشکل نماید. این خوشه ها حرارت زیادتری نسبت به کلنی های قوی از دست می دهد در حالی که عسل کمتری می توانند مصرف نمایند و اگر نتوانند به محل جدیدی از عسل خود را برسانند از گرسنگی می میرند. گفته قدیمی که زنبور عسل قبل از اینکه از سرما یخ بزند از گرسنگی خواهد مرد, صحیح به نظر می رسد.  

با تشکر از وب عسل گلبرگ

اهانت به پیامبر(ص) چیزی نیست جزء میوه شجره خبیثه جاهلیت‌

اهانت به پیامبر(ص) چیزی نیست جزء میوه شجره خبیثه جاهلیت 

اهانت به مقام والا و جلیل شخصیتی که در هدایت مردم از خودشان نسبت به آنها بیشتر می کوشید، چیزی نیست جز تراوشات نحس شجره خبیثه جاهلیت، از کوزه همان برون تراود که در اوست.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، در پی اهانت نشریه فرانسوی به صاحت مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یادداشتی به همین مناسب توسط یکی از دوستداران حضرتش آمده سازی شد که تقدیم می‌شود.

بسم الله الرحمن الرحیم

همه هستند، خود را باور دارند، به خود بالیده و سر به آسمان می‌سایند، چه جلالی، چه شکوهی، همه را مبهوت خود کردند. چنان گام بر می‌دارند که گویی می‌خواهند زمین را بشکافند، باد در گلو انداخته سخن می‌گویند، تافته ای جدا بافته اند. همه چز برای ایشان خلق شده است؛ زمین، آسمان، حیوان ها، گیاهان و عجب و عجب، انسان‌ها نیز برای آنها خلق شده اند.

چه عطشی است قدرت، قدرت، قدرت. انا ربکم الاعلی شعار نهادینه شان است و تا شعار این است همه عبدند و کار عبد جز کرنش در مقابل رب نیست. بر نمی‌تابند کسی این معادله را برهم ریزد. معادله دو طرفه است؛ طرف برتر و طرف فروتر و برهم خوردن این سیاق خوش آیند نیست.

البته شتربان برای آنکه شتر سرکشی و عصیان نکند به اجبار علف و آبی هم برایش می‌گذارد البته این نه بدان معناست که او را ارج نهد، هرگز، بلکه از آن جهت است که به او نیاز دارد. برای نفس خودش او را اطعام می‌کند نه از باب ارزش و منزلت حیوان. این نیز قاعده ای است که ارباب در برابر عبد بکار می‌برد؛ ارباب به سه عنصر عبد توجه می‌کند تا طاغی نشود.

عنصر اول شکم است، عنصر دیگر شهوت است و پایانش تفرج و استراحت. اینها را می‌دهد برای ادامه حیات خود نه برای منزلت انسانی عبد. همه اش همین است و سوای از این برایش هیچ جایگاهی ندارد. اخلاق؟ شعور؟ خدا؟ پیامبر؟ بزرگان دین؟ این عناوین ارزشی برای معادلات شان ندارد که هیچ، بلکه آسیب زاست و سبب برهم خوردن معادلاتشان است.

همه آنچه گفته شد ترسیم جاهلیت بود، فرقی هم بین جاهلیت اولی و مدرن در مبنا نیست اما تا دلت بخواهد در ظاهر چرا، تفاوت بسیار است و این تفاوت حاصل نشد مگر به اجبار. نه اینکه پدر جاهلیت بخواهد این به ظاهر زیبای دنیا را برای عبد زیبا کند، تا عبد لذت ببرد، هرگز اینگونه نیست، بلکه مجبور به این کار شد، چرا؟ پاسخ یک کلمه است: محمّد

محمد (ص) معادله جاهلیت را بر هم زد، معادله «اَنا ربّکم الاعلى» را در هم شکست و پوشش چند هزار ساله بر زخرف جاهلیت را پرده برداری کرد. پرده برداشت تا فطرت دست نخورده انسانی و پاک بشریت بیابد که پشت این به نما استوار جاهلیت چه ستون‌های سستی بنا شده است. آنقدر سست است که تنها با نمایش ظاهر حقیقی اش همه از آن، روی باز می‌گردانند، نیاز به تخریب به با دستان نیست.

آری نمایش این چهره واقعی هنری بود که محمد (ص) آن را به ارمغان آورد و نشان داد. معادله جاهلیت همیشه یک طرف برتر به نام رب و یک سوی فروتر به نام عبد دارد و این خلاف معادله محمد (ص) بود معادله او برادری، برابری، نیک خلقی، یتیم نوازی، دستگیری، اکرام، احسان و هزار و یک خلق عظیم دیگر که همه اش او را الگوی بشریت کرد، می‌باشد.

حال، جهان دو قطب شد؛ قطب محمد (ص) و قطب جاهلیت و هنوز این دو قطبی ادامه دارد؛ چراکه پاک ضمیران تاریخ بشریت، سخن محمد (ص) را دریافتند و همچنان سینه به سینه این پیام را می‌چرخانند و اکنون نیز پرچم دار این شجره طیبه هستند در مقابل شجره خبیثه جاهلیت که میوه ای جز زقوم و شیره ای جز حمیم ندارد و چه بد مطاعی است.

اهانت به مقام والا و جلیل شخصیتی که در هدایت مردم از خودشان نسبت به آنها بیشتر می‌کوشید، چیزی نیست جز تراوشات نحس همان شجره خبیثه جاهلیت. از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ چه توقعی است از مکتبی که انسانیت را به اضمحلال کشانده و با ارضای خور و خواب و شهوت بشر، او را به بردگی برده است، آیا ثمره چنین تفکری چیز دیگری است. گندم از گندم بروید جو ز جو، نباید از بذر نحس جهل، میوه عقلانیت و اخلاق را توقع داشت. بذر جهل ثمره اش، بی اخلاقی و بی ادبی و بی عفتی است.

وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ، جاهلیت مدرن که طلایه دار آن غرب و در صدر آن امریکای خبیث است، بداند که بنا نهادن مبانی و مبادی جهان بینی بر محوریت انسان و حذف بعد الهی و در واقع حذف خدا از این محوریت، همان بیت عنکبوت است که سست‌ترین خانه هاست و خانه سست هر چقدر هم جلال و جبروت در ظاهرش باشد، از بنیان سست است و به کوچکترین تلاطم درهم خواهد ریخت انشاءالله.

مسلمین حقیقی نیز اگر به واقع و با ایمان راسخ به این مسئله، دست به دست هم دهند به کوچکترین همتی می‌توانند این خانه سست بنیان را ویران کرده و جهان را از لوس وجود این شجره خبیثه پاک نمایند، اما صد حیف که مسلمان نماهایی که همه شان ثمره همین شجره خبیثه هستند در جهان اسلام رخنه کرده و از جهالت برخی از مسلمین بهترین بهره‌ها رامی برند.

به امید روز نابودی و قطع و ریشه کنی شجره خبیثه.

نویسنده: دوستدار محمد (ص) رحمة للعالمین

چهارشنبه/۲۹ ربیع الاول ۱۴۳۶

فرق محبت با مودت چیست؟

1- مودت دوست داشتن دائمی است ولی محبت محدوده زمانی دارد.

2-مودت خیانت ندارد ولی محبت خیانت دارد.

3-مودت تنوع گرایی ندارد اما محبت تنها، تنوع گرایی دارد

4- مودت، زمان و مکان و فاصله نمی شناسد ولی محبت با فاصله ها از بین میرود.

5- مودت محبتی است که در آن، دو طرف با هم تعالی پیدا می کنند.

6- در مودت، دلبستگی وجود دارد که سرچشممه آن عشق است ولی در محبت های معمولی وابستگی وجود دارد.

7- مودت دو طرفه است ولی محبت می تواند یک طرفه باشد.

محبت کشش درونی و گرایش باطنی به یک شئ یا یک شخص است که از آن به دوستی تعبیر می شود اما مودت، محبتی ویژه و مخصوص است؛ محبتی است که بازتاب و کشش برونی را در پی داشته باشد؛ نوعی دوستی است که در آن «محب» علاقه و دلبستگی خویش را نسبت به محبوب اظهار می نماید. 
مودت،محبت پایدار، ماندگار و مداوم همراه با به کار گیری لوازم و تجهیز به جهازی است که به بروز ظهور و آشکار شدن آن بیانجامد و علایق قبلی را از نهفتگی و خفتگی خارج سازد. 

 

مودت یعنی در تمام ابعاد زندگی هوای محبوب را بر هوای خویشتن مقدم نماید،این فرق بین محبت و مودت است که در واقع مودت بالاتر از محبت است.

محبت دوست داشتن کسی بخاطر رفتار و خوبی و خوبیهای وی است، مانند دوست داشتن همکلاسی، همکاران، یا یک شخصیتِ معروف. (و با دیدن بدی از آنها محبت می تواند از بین برود). 

مودت دوست داشتن خودِ فرد است (یعنی دوستی ذاتی و طبیعی است)، مانند: دوست داشتن پدر، مادر، برادر، فرزند و فرزند برادر. 

ما مادر خود را بخاطر اینکه مادر ما است دوست میداریم نه بخاطر اخلاق و رفتار او. یعنی اگر با ما بد رفتاری نمود باز هم او را دوست داریم. این نوع دوستی مودت است.

منبع : http://www.askquran.ir

استاااااااااااااااااااااااااااد

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود . موضوع کلاس : خدا استاد پرسید آیا در این کلاس کسی هست که خدارا دیده باشد ؟ کسی پاسخ نداد دوباره پرسید آیا کسی هست که خدا را لمس کرده باشد ؟ باز هم کسی پاسخی نداد برای بار سوم استاد پرسید آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ باز هم کسی پاسخی نداد . استاد با قاطعیت گفت با این وصف خدایی وجود ندارد ! دانشجو اصلا با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند استاد اجازه داد . دانشجو از سرجایش برخاست و به همکلاسی هایش گفت : ایا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟ همه سکوت کردند. پرسید آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ هیچکس جواب نداد. برای بار سوم پرسید کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ باز هم کسی جواب نداد دانشجو نتیجه گرفت که استاد مغز ندارد وهنوز اطلاعاتی از سلامتی اون دانشجو در دسترس نیست......خخخخخخخ