گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

ارسال به دوستان

 
آینده عربستان پس از انتقال قدرت؛ نزاع بر سر قدرت از درون و برون

مرگ «عبد‌الله بن عبد‌العزیز» و به قدرت رسیدن «سلمان بن عبد‌العزیز» در کنار عزل و نصب‌های صورت گرفته در خاندان سعودی تاثیری انکار ناپذیر بر سیاست‌های این کشور در عرصه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی می‌گذارد.

خبرگزاری فارس: آینده عربستان پس از انتقال قدرت؛ نزاع بر سر قدرت از درون و برون
 

 

به گزارش گروه بین المللی خبرگزاری فارس، روزنامه لبنانی «السفیر» در مقاله‌ای به قلم «مصطفى اللباد» به بررسی تغییر و تحولات داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی پس از انتقال قدرت در عربستان سعودی می‌پردازد.

السفیر در این‌باره می‌نویسد: با مرگ «عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه سعودی در سن 91 سالگی، عربستان سعودی از زمان تاسیس خود در سال 1932 میلادی تاکنون در برابر مرحله جدیدی از تاریخ خود قرار می‌گیرد.

اهمیت بی‌مانند منطقه‌ای و بین المللی کشور عربستان سعودی در این امر نهفته است که این کشور بزرگ‌ترین تولید کننده نفت جهان و پنجمین کشور دارای بیشترین ذخایر نفتی در دنیا بشمار می‌آید و این موجب می‌شود، تاثیر بسزایی بر بازارهای بین المللی نفت داشته باشد.

صرف نظر از نفت، وجود مقدسات اسلامی در مکه مکرمه و مدینه منوره به کشور عربستان جایگاه و بُعد روحی و معنوی ویژه‌ای نزد مسلمانان می‌دهد.

همچنین هدایت و رهبری یکی از محورهای نزاع و درگیری در منطقه و نفوذ آن در عرصه منطقه‌ای به این کشور قدرتی بخشیده که هرگونه تغییر و تحولی در عربستان مورد توجه کشورهای بزرگ جهان و منطقه قرار گیرد، چون این کشورها از میزان تاثیرگذاری عربستان بر پرونده‌های داخلی، منطقه‌ای و بین المللی اطلاع دارند.

موازنه‌های داخل خاندان حاکم

بیماری ملک عبد الله،‌ پادشاه سابق عربستان برکسی پوشیده نبود، بلکه به معضلی در زمینه انتقال قدرت در این کشور تبدیل شده بود و در این میان اگرچه شاهزاده سلمان بن عبد العزیز 80 ساله به عنوان ولی عهد و شاهزاده مقرن 70 ساله به عنوان جانشین ولی عهد براساس خواست و ترتیبات اتخاذ شده توسط ملک عبد العزیز انتخاب شده بودند، اما مشکل واقعی در نزاع بین شاهزادگان نسل دوم سعودی یعنی نوادگان ملک عبد العزیز نهفته است، بخصوص نزاع بین شاهزاده «متعب بن عبد الله»، فرزند ملک عبد الله تازه درگذشته و شاهزاده «محمد بن نایف»، فرزند ولی عهد اسبق عربستان سعودی.

در این میان ملک عبد الله در طول حیات خود تلاش بسیار کرد، تا راه رسیدن به سلطنت را برای پسرش شاهزاده متعب هموار کند و در این بین تلاش‌هایش با یکی از جناح‌های قدرتمند حاکم بر خاندان سعودی یعنی شاهزادگان «سدیری» تصادم پیدا می‌کرد.

سدیری‌ها در واقع فرزندان ملک عبد العزیز، بنیانگذار پادشاهی سعودی از «حصه السدیر»، همسر عبد العزیز بودند که جایگاه مهمی نزد وی داشت و مهمترین آنها ملک فهد، پادشاه اسبق عربستان و شاهزاده سلطان بن عبد العزیز و شاهزاده نایف بن عبد العزیز، ولی‌عهدهای اسبق این کشور و پادشاه کنونی شاه سلمان بن عبد العزیز هستند.

به همین دلیل عبد الله، «شورای بیعت» را در سال 2007 میلادی ابداع کرد تا مسئولیت انتخاب ولی عهد در صورت وجود هرگونه مانع و یا موانع را برعهده بگیرند و این موضوعی است که با انتخاب شاهزاده سلطان و شاهزاده نایف قابل ملاحظه بود، به گونه‌ای که این شورای بیعت بود که مسئولیت انتخاب ولی عهد پس از آنها را برعهده گرفت.

یک سال قبل ملک عبد الله، شاهزاده مقرن را به جانشینی شاهزاده سلمان برگزید که در آن زمان ولی عهد عربستان بود و با این اقدام شاهزاده «احمد بن عبد العزیز» را که سناً از شاهزاده مقرن بزرگ‌تر بود، اگرچه از شاخه سدیری‌ها شمرده می‌شد، نادیده گرفت.

به موازات این اقدام ملک عبد الله سلسله تغییراتی را در وزارتخانه‌های دفاع و اطلاعات عربستان و همچنین معاونان وزراء انجام داد که تضعیف جناح سدیری را در خاندان سعودی درپی داشت و بارزترین این اقدامات برکناری شاهزاده «خالد بن سلطان»، از معاونت وزارت دفاع بود.

از این اقدامات تنها می‌شد، یک نتیجه گرفت اینکه شاهزاده مقرن که تاکنون دارای نفوذ و قدرتی در خاندان سعودی نبود – مادر وی کنیزی یمنی الاصل بود – یکباره توسط ملک عبد الله دارای قدرت و اقتدار شد و در صورت رسیدن به قدرت شاهزاده متعب بن عبد الله را به عنوان جانشین خود انتخاب خواهد کرد و این همان چیزی بود که ملک عبد الله در پی آن بود.

نکته حائز اهمیت آن بود که پس از مرگ عبد الله دفتر سلطنتی سعودی بیعت با پادشاه جدید این کشور یعنی شاهزاده سلمان را با بیعت با ولی عهد وی یعنی شاهزاده مقرن، به خواست پادشاه سابق عربستان همراه گرداند که موضوع تازه و جدیدی نبود، اما مسئله غافلگیر کننده برای همه دستور ملک سلمان، پادشاه جدید عربستان در انتصاب شاهزاده محمد بن نایف به عنوان جانشین ولی عهد و به موازات آن برکناری «خالد التویجری» از ریاست دفتر سلطنتی و فرماندهی گارد سلطنتی و انتخاب شاهزاده «محمد بن سلمان»، پسرش به جای وی در این سمت‌ها تنها دقایقی پس از مرگ ملک عبد الله بود.

به این ترتیب جسد ملک عبد الله پیش از آنکه در قبر گذاشته شود، تکلیف جانشینی در خاندان سعودی روشن گردید تا کاملا سدیری شود. از این موضوع می‌توان دو نتیجه گرفت:

- سخنرانی تلویزیونی شاه سلمان، پادشاه جدید عربستان که در آن ولی عهدی شاهزاده مقرن را به رسمیت می‌شناسد و باید وی را «جاده صاف کن» شاهزاده متعب بن عبد الله برای رسیدن به قدرت نامید، پیش از مرگ ملک عبد الله به ثبت رسیده و پادشاه تازه درگذشته عربستان از هر اقدامی برای آنکه راه را برای رسیدن پسرش به قدرت هموار کند، فروگذاری نکرد.

- دوم آنکه تسریع در صدور اوامر عزل و نصب جانشین ولی عهد و رئیس دفتر سلطنتی و گارد سلطنتی و اعلام بیانیه منتشره در این خصوص به این جهت بود که همزمان با گرفتن بیعت برای پادشاه و ولی‌ عهد جدید، بیعت برای متصدیان مناصب فوق نیز گرفته و به منصب شاهزاده محمد بن نایف مشروعیت قبیله‌ای داده شود.

در این بین باقی ماندن شاهزاده مقرن در سمت خود به عنوان ولی‌ عهد یا باقی نماندن وی در این منصب تاثیر چندانی بر موازنه جدید قوا در خاندان سعودی نمی‌گذارد که تاکید می‌کند، از این پس قدرت در دست جناح سدیری‌هاست، حال این قدرت چه توسط شاه سلمان و چه توسط شاهزاده محمد بن نایف پس از سلمان بدست آنها برسد، فرقی نمی‌کند، آنچه مهم است، بدست گرفتن قدرت توسط این جناح و حفظ آن در خاندان سعودی است تا رویای ملک عبد الله، درگذشته مبنی بر رسیدن فرزندش، شاهزاده متعب به قدرت محقق نشود، اگرچه شاهزاده متعب با وجود دور شدن از ولی عهدی همچنان رئیس گارد ملی عربستان سعودی است.

بازتاب‌های منطقه‌ای

مرگ ملک عبد الله در زمانی رخ داد که عربستان سعودی با شرایط بسیار حساسی مواجه است. پس از ظهور گروه تروریستی تکفیری «داعش» و توسعه دامنه نفوذ و فعالیت آن در کشورهای سوریه و عراق و ورود حوثی‌ها به «صنعا»، پایتخت یمن موجب شد تا عربستان سعودی و محور هم پیمانش در منطقه در موضع دفاعی قرار گیرند.

از سوی دیگر، ادامه مذاکرات ایران به عنوان کشوری که عربستان آن را رقیب سرسخت خود در منطقه می‌داند، با آمریکا به عنوان کشوری که عربستان به آن به عنوان ضامن امنیت خود بشمار می‌آورد، فشار بر ریاض را افزایش داد و این کشور را واداشت تا برگه بازی با قیمت نفت را رو کند و قیمت جهانی نفت را به پایین‌ترین حد آن در عرصه بین المللی برساند.

کارشناسان تاکید می‌کنند که رسیدن شاهزاده متعب بن عبد الله به قدرت مناسب‌ترین گزینه برای ایران خواهد بود، چون وی را درگیر جنگ قدرت در خاندان سعودی و رویارویی با جناح سدیری‌ها خواهد کرد و این موضوع ریاض را از پرداختن بیش از پیش به پرونده‌های منطقه‌ای و رقابت با ایران در عرصه منطقه باز می‌دارد.

همچنین پیش بینی شده که عربستان سعودی سیاست‌های منطقه‌ای گذشته خود را ادامه دهد، اما در قبال پرونده‌های یمن و سوریه و لبنان سرسختی بیشتری از خود نشان دهد.

در پرونده یمن انتظار می‌رود، ریاض سیاست‌های جدیدی اتخاذ کند که در گرد آوردن و متحد کردن بیش از پیش قبایل سنتی هم پیمان عربستان سعودی جهت رویارویی با حوثی‌ها نمود پیدا کند.

همانگونه که در پرونده سوریه پیش بینی می‌شود، ریاض در قبال هرگونه راه حل مسالمت آمیز در قبال بحران سوریه مقاومت کند.

در پرونده لبنان نیز انتظار می‌رود، عربستان سعودی با کمک هم پیمانانش در این کشور موقعیت و جایگاه «فواد سنیوره»، رئیس فراکسیون المستقبل در پارلمان لبنان و «نهاد المشنوق»، وزیر لبنانی را جهت رویارویی با «سعد الحریری»، نخست وزیر اسبق این کشور تقویت کند که رابطه‌اش از چند سال پیش با شاهزاده محمد بن نایف رو به تیرگی نهاده است.

اما در خصوص پرونده هسته‌ای ایران و رابطه تهران – ریاض باید گفت، تا زمانی‌که مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا ادامه داشته باشد، ریاض از این مذاکرات احساس ناامنی خواهد کرد و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از دستیابی به هرگونه توافقی در این خصوص انجام خواهد داد.

در عرصه منطقه‌ای نیز به نظر نمی‌رسد، افق پیش روی دو کشور جهت نزدیکی مواضع و دیدگاه‌ها وجود داشته باشد، بنابراین انتظار می‌رود، این روابط به همان شکل و صورت دوره ملک عبد الله در زمان شاه سلمان نیز ادامه پیدا می‌کند، اگرچه برخی تحلیل‌ها از امکان سردتر شدن روابط نیز سخن می‌گویند و این بالطبع تاثیر خود را بر پرونده‌های منطقه‌ای آن هم به صورت منفی خواهد گذاشت.

تاثیرات بین المللی

در عرصه بین المللی مهمترین پرونده، پرونده روابط ریاض – واشنگتن است که با توجه به منافع و اهداف مشترک دو جانبه تغییری را در روابط عربستان سعودی و آمریکا شاهد نباشیم، همانگونه که انتظار می‌رود، سیاست‌های نفتی عربستان سعودی بر منوال کاهش جهانی بهای نفت ادامه یابد و ریاض همچنان روابط خود با لابی نفتی آمریکا را که از دهه‌ها پیش تاکنون وجود داشته ادامه دهد و حتی بر عمق و گستره آن بیفزاید و از آن به عنوان یکی از مهمترین اهرم‌های فشارش در منطقه و عرصه بین المللی استفاده کند.

خلاصه سخن

با وجود حضور خاندان سعودی در مراسم مرگ ملک عبد الله، پیش از مرگ وی رقابت‌ و نزاع شدید و بسیاری برسر تعیین منصب جانشینی بین شاهزادگان سعودی مشاهده شد.

با مرگ عبد الله و آنگونه که تاکنون از روند امور برمی‌آید، این جناح سدیری است که نشان داد، جایگاه و موقعیت خود را در خاندان سعودی تقویت کرده تا به این ترتیب رویای شاه سابق سعودی در به قدرت رساندن پسرش شاهزاده متعب و هموار کردن این راه برای وی را بر باد دهد.

پادشاه در عربستان سعودی دارای اختیارات بسیاری است و تمام تصمیم گیری‌ها به وی ختم می‌شود، به همین دلیل مواضع و دیدگاه‌های شاه سلمان خیلی زود آثار و نشانه‌های خود را در عرصه سیاسی عربستان چه داخلی و چه خارجی نمایان خواهد ساخت، به ویژه آنکه تحولات منطقه‌ای به سرعت در جریان است.

روحانی موچکریم!

روحانی موچکریم!

افسران - روحانی موچکریم!

بسم الله متن پیام حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود پادشاه عربستان را به دولت، ملت و خاندان سعودی تسلیت می گویم!
برای آن مرحوم مغفرت ،برای خاندان ایشان صبر و برای ملت و دولت عربستان آرزوی «موفقیت» دارم .
حسن روحانی
رییس جمهوری اسلامی ایران

ماهم مصیبت وارده رو به رئیس جمهور تسلیت میگیم
#روحانی_موچکریم?? آقای ریس جمهور!!
برای دولت مردان عربستان آرزوی موفقیت در چه کاری میکنید؟
کشتن شیعه هاوشکنجه بچه شیعه ی منطقه قطیف؟
یا تجهیز کردن داعش وتکفیریان؟ آرزوی موفقیت در تنظیم فروش نفت برای به زمین زدن ایران...؟؟
آرزوی موفقیت برای تخریب اماکن مذهبی از جمله منزل همسر پیامبر وبه جای آن سرویس بهداشتی درست کردن؟؟
آرزوی موفقیت برای کسانی که هر از چند گاهی زمزمه تخریب قبر پیامبر ص رو می کنن؟؟
❗❗برای دشمنان شیعه آرزوی موفقیت کردن❗❗ نمی دانم بخندم یا گریه کنم
امان_از_دل_رهبرم کاش ی تشکر هم بابت حمایت از داعش هم میکردن
زشته!
ناراحت میشن!

محمد هاشمی: آیت‌الله هاشمی نیاز‌‌‌ به اختیار دارد

این روزها روابط ایران و عربستان یکی از موضوعات اصلی در سیاست خارجی ایران است که پیش‌بینی می‌شود پس از مرگ ملک عبدا... در روز جمعه این روابط شکل دیگری به خود بگیرد. اولین شخصیت در کشور که بعد از مطرح شدن روابط با عربستان به ذهن خطور می‌کند، آیت‌ا...‌هاشمی است که به گفته محمد‌هاشمی، او برای حل مشکلات بین دو کشور آمادگی دارد اما در کنار آن نیازمند اختیاراتی است که به وی تفویض شود. عربستان چندی است که قیمت نفت را کاهش داده و این موضوع اثر مستقیم بر اقتصاد ایران که اقتصاد نفتی خوانده می‌شود دارد. اما آیا این اقدام عربستان به نوعی پیام به کشورهای 1+5 به‌ویژه آمریکاست که توافق با ایران نداشته باشند یا کمک به آنها درجهت تحت فشار قراردادن ایران برای امضای توافقنامه؟

محمد‌هاشمی در این راستا با «آرمان» به گفت‌وگو پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
 
 روابط ایران و عربستان و به تبع آن کاهش قیمت نفت از سوی عربستان، به‌طور طبیعی بسیاری از برنامه‌های اقتصادی کشور ازجمله بودجه سال 94 را دچار تغییراتی خواهد کرد. این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟

تاثیرات روابط ایران با عربستان در کاهش قیمت نفت مشخص است. بحثی که وجود دارد، چنین است که طبق آنچه رسانه‌ها نوشتند و در اخبار گفته شد، در طول دوره مذاکرات عربستان تلاش زیادی داشت که توافقنامه در تاریخ معین امضا نشود و برای نیل به هدف خود سعی فراوانی کرده است. آنطور که برخی رسانه‌ها نوشتند که از صحت آن اطلاع کافی ندارم، پیشنهاد عربستان اینگونه بود با کاهش قیمت نفت می‌توان ایران را مجبور به پذیرش شرایطی کرد که مدنظر آمریکاست. در زمان امضای قرارداد اختلاف‌نظر وجود داشت و برای همین موضوع، امضایی در ذیل توافقنامه نقش نبست. گفته می‌شود وزیرخارجه عربستان در مذاکراتی که در روز آخر با آقای جان کری در فرودگاه وین داشت، به وزیرخارجه آمریکا قول داد کاری صورت دهد تا ایران تعهدات را بپذیرد. که در این راستا مبنا را بر کاهش قیمت نفت گذاشتند که البته اقدام دور از انتظاری بود. نفت از جمله سرمایه‌های امت اسلامی است و البته کشورهای دیگر هم از این نعمت بهره‌مند هستند. چنین اقدامی که نفت با قیمت بسیار ارزان در بازار برای مخالفت با یک کشور دیگر یا در راستای سیاست‌های یک کشور استعماری عرضه شود، راه درستی نیست که متاسفانه از سوی عربستان انتخاب شده است.

 از سوی دیگر این بحث هم وجود دارد که اگر ایران با 1+5 به توافق برسد، به ضرر عربستان است چون قدرت ایران به‌عنوان کشور اول منطقه بیش از پیش تثبیت می‌شود. اینطور نیست؟

این هم کاملا درست است. یکی از نگرانی‌هایی که برخی روزنامه‌های منطقه و کشورهای غربی به آن اشاره کردند، اینچنین بود که عربستان نگران آن است اگر رابطه ایران و آمریکا بهبود پیدا کند و اصلا اگر رابطه‌ای برقرار شود، آنگاه عربستان اهمیت خودش در منطقه را از دست بدهد و کشوری در حاشیه تحولات منطقه محسوب شود بنابراین برای جلوگیری از وقوع چنین وضعیتی، عربستان از راه‌هایی که می‌توانست به آمریکا فشار بیاورد یا در راستای قولی که به آمریکا داده است، استفاده می‌کند که یکی از این راه‌ها، کاهش قیمت نفت است. آنچه اشاره کردید به‌عنوان یکی از دلایل، مطرح شده و سوژه‌ای است که برخی روزنامه‌ها به آن پرداختند و مقالاتی هم نوشتند که نگرانی عربستان از تجدید رابطه ایران و آمریکا در این راستاست که عربستان اهمیت خودش را در منطقه از دست بدهد.

 چرا عربستان به این میزان در مورد بهبود روابط ایران و آمریکا حساسیت دارد؟

 قبل از انقلاب، آمریکا دارای تسلط زیادی بر ایران بود و این کشور را در منطقه داشت، اسرائیل هم به‌عنوان دولت‌ وابسته به آمریکا به ایران نزدیک شده بود. در آن برهه، اعراب و کشورهای عربی منطقه هیچ‌کدام با آمریکا نبودند و آمریکا هیچ مشکلی نداشت، مشکلاتش در منطقه حل شده بود، به هر حال سیاست‌هایش را اجرا می‌کرد و امنیت اسرائیل هم به قول خودشان تامین بود. حتی کشور قدرتمندی مثل مصر که همسایه رژیم‌صهیونیستی هم هست، نمی‌توانست امنیت خودش را به خطر بیندازد اما بعد از انقلاب اسلامی بود که آمریکا، ایران را از دست داد و ایران از جرگه کشورهای آمریکایی یا دنباله رو آمریکا خارج شد. به‌‌رغم اینکه همه کشورهای عربی تابع و دنباله‌رو سیاست‌های آمریکا هستند اما مشکلات آمریکا در منطقه چندین برابر شده و به هیچ وجه قادر به حل مشکلات منطقه بدون حضور ایران نیست. در اهمیت این مطالب رسانه‌های غربی نوشته بودند و مقایسه‌ای بین ایران قبل از انقلاب که شاه بود و ایران در جرگه کشورها غربی محسوب می‌شد با ایران پس از انقلاب که کشورمان از آمریکا جدا شده بود، صورت گرفته بود. به‌رغم اینکه بعد از انقلاب، عربستان هم به صف حامیان آمریکا در منطقه پیوست، مشکلات آمریکا چند برابر شده و امنیت اسراییل مثل قبل نیست، این رژیم دیگر آن دژ شکست‌ناپذیر نیست و همان طور که دیدید در چندین عملیات ازجمله جنگ 33 روزه و... اسرائیل در برابر گروه‌های جهادی نتوانست کاری انجام دهد و 3 بار مجبور شدند به ادعای خودشان آتش‌بس را بپذیرند بنابراین این نوع مقایسه‌ها و این نوع مطالب وجود دارد.

 پس نگرانی عربستان به حق است.

 بله؛ نگرانی عربستان هم نگرانی درستی است اما در این نگرانی و در این وضعیت یک نکته مهم وجود دارد که در همین مذاکرات، خودش را نشان داد و کمتر دیدم که رسانه‌‌ها به این نکته بپردازند. اگر این وضعی که توضیح دادم نسبت به جایگاه ایران و روابط ایران و آمریکا موجب نگرانی عربستان است و به این دلیل تلاش می‌کند که ایران و آمریکا رابطه‌ای برقرار نکنند و توافقی انجام نشود معنایش این است که به آمریکا اعتماد کرده اما من می‌گویم که آمریکا قابل اعتماد نیست.

 بر چه اساسی آمریکا را غیرقابل اعتماد می‌دانید؟

در همین منطقه خود ما و خاورمیانه صدام بیشترین خدمت را به آمریکا کرد، با ایران جنگید و 8 سال جنگ کرد و هر آنچه در توان داشت، استفاده کرد به نحوی که کاری نمانده بود صدام برای آمریکا انجام ندهد اما وقتی که مصرفش تمام شد، مشاهده کردید با چه وضع رقت‌باری صدام را کنار گذاشتند، او مدت‌ها در تونل زندگی کرد و بعد هم با چه وضعی محاکمه و اعدام شد. با اینکه وقتی آمریکایی‌ها به لیبی گفتند آنچه درباره پرونده هسته‌ای دارید تحویل دهید، قذافی همه را بار کشتی کرد و به آمریکا فرستاد و در قضایای دیگر کاملا به آمریکایی‌ها سرویس می‌داد اما مشاهده کردید وقتی تاریخ مصرفش تمام شد، به چه روزی افتاد؛ کشورهای دیگری هم مشابه لیبی و عراق بودند بنابراین به آمریکایی‌ها نمی‌توان اعتماد کرد و اگر کشوری در منطقه نگران آینده خودش است، باید بداند آنچه می‌تواند کشورش را ایمن کند و رابطه مسالمت‌آمیز و حسن همجواری بین کشورها برقرار کند،تعاملات و همکاری‌های منطقه‌ای است.

 به هرحال برخی کشورهای منطقه امنیت خود را در ناوهای آمریکایی یا سپرهای دفاعی کشورهای اروپایی جست‌وجو می‌کنند.

 ایران بارها اعلام کرده با حضور هر ابرقدرت و نیروهای نظامی آنها در منطقه مخالف است. امنیت منطقه را باید کشور‌های منطقه تامین کنند حتی وقتی ایران در وضعیت جنگ قرار داشت، توسط کویت زمینه حضور آمریکایی به منطقه فراهم شد، روسیه خیال کرد حالا که آمریکا آمده پس آنها هم باید این امکان را داشته باشند و این درخواست را کردند که به خلیج‌فارس بیایند اما ایران مخالفت کرد و گفت که «نیاز به حضور شما نیست. ما مخالف این هستیم که امنیت منطقه توسط بیگانگان تامین شود. دولت‌های منطقه می‌توانند امنیت خودشان را حفظ کنند». زمانی که در وزارت خارجه حضور داشتم سفر عبوری به امارات پیش آمد و آنجا وقتی آقای شیخ زائد که آن موقع رئیس امارات بود و اکنون دیگر نیست، از طریق سفیر ایران از این حضور مطلع شد، دیداری تدارک دید و ملاقات کردیم. او تمام کابینه خودش که اکثر آنها فرزنداش بودند را صدا کرد. اتفاقا شب اول ماه رمضان بود که بعد از افطار جلسه‌ای برگزار شد من این مطالب را گفتم و نگرانی‌هایشان را مطرح کردند، گفتم ایران به ابرقدرت شوروی اجازه حضور نداد اما اعراب از آمریکا دعوت به حضور در منطقه کردند که پایگاه نظامی داشته باشند و امنیتشان تامین شود. این اشتباه است و درست نیست البته ایشان مواضع ما را تائید می‌کرد بنابراین کسی که بخواهد با طناب پوسیده به چاه برود به ته چاه می‌افتد.

 پس با توجه به دیدگاه شما درباره آمریکا و اینکه آنها را غیرقابل اطمینان تعریف می‌کنید، به‌طور کلی با برقراری رابطه با این کشور هم مخالف هستید. درست است؟

آنچه من اشاره کردم درباره رابطه با آمریکا نبود بلکه منظورم اتکا به آمریکاست. می‌گویم این صحبت‌هایی که در رسانه‌ها مبنی نگرانی عربستان از ارتباط ایران با آمریکاست، نگرانی اشتباهی است چون ایران هیچ‌گاه به آمریکا اتکا نخواهد کرد. عربستان هم نمی‌تواند به آمریکا اتکا کند چون آمریکا قابل اعتماد نیست؛ این موضوعاتی را که در پاسخ سوال قبل گفتم ربطی به رابطه ما با آمریکا ندارد و محل بحث در این مورد نبود؛ موضوع این بود که آیا عربستان یا کشوری دیگر می‌توانند به آمریکا متکی باشند که پاسخ من خیر است چون آمریکا نشان داد که وفادار نیست. مثلا آمریکا القاعده را به کمک عربستان و کشورهای دیگر به‌وجود آورد و وقتی مشاهده کرد چه وضعیتی پیش آمد، قصد از بین‌بردن القاعده را کرد یا در مورد دیگری، آمریکا چقدر در افغانستان جنایت و بمباران کرد و در آخر نتوانست موفق شود. داعش را خودشان به‌وجود آوردند و حمایت کردند اما الان در آن ماندند و ائتلاف برای از بین بردن داعش تشکیل دادند. اخیرا نخست‌وزیر سابق فرانسه صراحتا اعلام کرد که داعش نتیجه سیاست‌های غرب است و آنها را غرب به‌وجود آورده است. از این صریح‌تر نمی‌شد درباره ریشه تشکیل داعش سخن گفت. الان هم در ظاهر می‌گویند که باید داعش را از بین ببرند بنابراین اتکا به یک کشور یا ابرقدرتی مثل آمریکا منطقی نیست چون تاریخ نشان داده که آنها وفادار نیستند و همواره به دنبال منافع خودشان هستند بدین معنا که هر گاه در محل دیگر منافعشان تامین شود، به آنجا می‌روند. 

 روابط ایران و آمریکا متفاوت است.

روابط با اتکا فرق دارد. می‌توانیم رابطه داشته باشیم اما متکی نباشیم و مستقل باشیم. نباید دنباله‌رو باشیم، بحث رابطه مساله دیگری است. مثلا رابطه سیاسی یا اقتصادی  می‌تواند مفید یا مضر باشد و بستگی به نوع رابطه و حفظ استقلال دارد، رابطه باید بر مبنای احترام و حفظ منافع متقابل باشد که این، عرف دیپلماتیک در همه کشورهاست. آن رابطه‌ای در دنیای سیاست پذیرفته نیست که رابطه استعماری و یک‌طرفه باشد و یک کشور بخواهد دنباله‌رو سیاست‌های کشور دیگری باشد یعنی هر آنچه آن کشور می‌گوید را اجرا کند. زمان شاه گفته می‌شد که شاه ژاندارم منطقه است و سفارت آمریکا در ایران، مرکز فرماندهی سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا بود؛ این نوع رابطه مناسب نیست و به آن رابطه نمی‌گویند. در ادبیات سیاسی و دیپلماتیک این نوع رابطه پذیرفته نیست و رابطه استعماری و استثماری است که قابل قبول نیست. زمانی که مصدق دنبال ملی شدن صنعت نفت کشور بود، حزب توده در ایران نفوذ داشت و فعال بود. مصدق می‌گفت موازنه منفی یعنی نفت به انگلیس ندهیم و حزب توده اعتقاد داشت که موازنه مثبت باشد یعنی اگر انگلیس نفت جنوب را می‌برد ما نفت شمال را به شوروی بدهیم. یعنی یک دست را که قطع کردیم، دست دیگرمان را هم قطع کنیم که موازنه باشد. این رابطه را کسی نمی‌پسندد و اصلا رابطه مناسبی برای کشور مستقل نیست.

 درمورد آمریکا بحث بهبود روابط مطرح است و برخی مذاکرات هسته‌ای را زمینه خوبی برای این بهبود می‌دانند. شما هم همین نظر را دارید؟

بله اما هیات مذاکره‌کننده اعلام می‌کند که مذاکرات کنونی با هیات آمریکایی صرفا در چارچوب 1+5 و برنامه هسته‌ای است و مذاکره دیگری وجود ندارد بنابراین در شرایط فعلی بر اساس آن مسئولیتی که دارند، مذاکره می‌کنند و موضوع مذاکره ایران و آمریکا همانطور که  ظریف در دیدار با وزیرخارجه قبرس اعلام کرد در چارچوب برنامه هسته‌ای و 1+5 است و مربوط به روابط دوجانبه نیست.

 بعید نیست این مذاکرات بازهم به نتیجه نرسد و ادامه پیدا کند.

بله، ممکن است. امکان هر موضوعی وجود دارد حتی امکان دارد این مذاکرات در مورد پرونده هسته‌ای به مذاکرات فرسایشی تبدیل شود و مدت‌ها ادامه پیدا کند چون مجموع سیاست منطقه‌ای آمریکا که مقدار زیادی توجه به اسرائیل و حفظ امنیت این رژیم دارند، از سوی آمریکا مورد توجه است. سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا مبتنی بر محور امنیت اسرائیل است و فرقی هم بین حزب جمهوریخواه و دموکرات نیست. محور سیاست منطقه خاورمیانه آمریکا حفظ امنیت اسرائیل است و آن را خط قرمز خودشان می‌دانند. در این مذاکرات اخیر هم مشاهده کردید که اسرائیلی‌ها تلاش زیادی داشتند که مانع توافق شوند و در کنار این رژیم، عربستان و برخی کشورهای دیگر چنین تلاشی را داشتند اما متاسفانه طبق آنچه در روزهای بعد منتشر شد، چین و روسیه هم مخالف قرارداد بودند و در به امضا نرسیدن توافق نقش داشتند. این تلاش‌ها برای عدم به امضا رسیدن توافق نشان داد کشورهایی صرفا به دنبال منافع خودشان هستند، تا جایی که بتوانند از کشور دیگر سوءاستفاده می‌کنند و در مسیر هر رابطه‌ای که به ضرر خودشان بدانند، سنگ‌اندازی می‌کنند.

 اگرچه به نظر می‌رسد نوعی آرامش در فضای مذاکرات وجود دارد اما نمی‌توان از تعداد کشورهای مخالف توافق که شما اشاره داشتید به‌راحتی عبور کرد. مخالفان زیاد شده‌اند یا صدایشان بلندتر است؟

 پیچیدگی مذاکرات هسته‌ای این دوره چنین است که تعداد مخالفان توافق بیشتر شده است یعنی هیات مذاکره با 2 تا 3 جبهه مواجه است. یک جبهه کشورهایی مثل چین و روسیه است که اعلام کردند موافق نیستند. جبهه دیگر جبهه منطقه است که عربستان، رژیم صهیونیستی، امارات و قطر و برخی کشورهای حوزه خلیج‌فارس... را دربرمی‌گیرد و یک جبهه هم  جبهه داخلی است یعنی هیات مذاکره‌‌کننده هسته‌ای در داخل هم با مخالفینی مواجه است که به‌طور مرتب در بحث‌هایی که نام نقد بر آن می‌گذارند در راستای تاثیرگذاری بر مذاکرات ایفای نقش می‌کنند یا برخی رفتارها که با هیات مذاکره‌کننده و وزیرخارجه می‌شود نشان‌دهنده جبهه‌گیری در داخل است.  بنابراین این 3 جبهه اکنون وجود دارد و به همین دلیل مذاکرات از حساسیت و پیچیدگی خاصی برخوردار است و ممکن است به فرسایشی تبدیل شود.

 فرسایشی به نفع ایران است؟

فرسایشی هم می‌تواند مثبت و هم منفی باشد. یکسری از تحریم‌ها آثار سوء داشته و دارد. نمی‌توان منکر شد که تحریم به گفته برخی اعضای دولت گذشته یک کاغذپاره است چون اصلا کاغذپاره نیست، تحریم‌ها و قطعنامه‌ها علیه کشور تاثیر داشته و دارد. به‌ویژه این تاثیرگذاری در مسائل اقتصاد مشهودتر است. هرچه مذاکرات فرسایشی‌تر شود، آثار روانی تحریم‌ها در داخل بیشتر می‌شود. ممکن است بگویند از  کانال‌هایی جنس مورد نیاز تامین می‌شود و تا امروز هم تامین شده است اما به چه قیمتی؟ قیمتی که برای آن پرداخت می‌شود قیمت بالاتر از نرخ واقعی است. آن واسطه و آن دلال هم هزینه خودش را روی قیمت جنس می‌کشد بنابراین از این جهت، تاثیر منفی بر اقتصاد دارد.

البته این تحریم‌ها آثار مثبتی دارد که در گذشته هم شاهد آن بودیم بدان معنا که اگر امیدمان به خارج کشور قطع شود، اتکا به داخل بیشتر خواهد شد و احساس می‌شود هرچه نیاز داریم با توجه به استعدادها و امکاناتی که در داخل کشور وجود دارد تامین خواهد شد. نمونه آن در همین برنامه هسته‌ای یا در بحث نظامی است. الان قدرت موشکی ایران، قدرت بسیار قابل‌توجهی در منطقه است. در روزی که انقلاب شد به این اندازه قدرت نداشتیم و وابسته بودیم . یک گلوله هم نمی‌توانستیم بسازیم اما الان به جایی رسیدیم که رقبا و دشمنان روی قدرت موشکی ایران حساب باز کردند و تبدیل به یک قدرت بازدارنده شده است. همین توان موشکی با قدرت نظامی اثر بازدارندگی برای دشمنان دارد که ناچار هستند یکسری مسائل را رعایت کنند. در حوزه دارو، ژنتیکی و علمی ایران توانسته در این سال‌ها به نتایج خوبی برسد. یکسری مشکلات وجود دارد اما اگر امید داشته باشیم که دیگران بیایند و این مشکلات را برای ما حل کنند، انتظار درستی نیست چرا که ممکن است در چنین وضعیتی، اندیشه، تفکر و تلاش خودمان را استفاده نکنیم و به امید دیگران باشیم. اگر امید به خارج را قطع کنیم، می‌توانیم در این حوزه‌ها هم مشکلات خود را حل کنیم البته سختی دارد اما باید سختی‌ها را تحمل کرد اما نتیجه سختی می‌تواند شیرین باشد پس وقتی مذاکرات فرسایشی باشد دو بعد دارد. اگر از این بعد به آن نگاه شود که در بلندمدت به نفع است و اگر در کوتاه مدت به مشکلاتی که الان از نظر اقتصادی و روابط وجود دارد، نگاه شود، ممکن است به ضرر باشد و آثار منفی داشته باشد بنابراین این موضوع بحث یک‌جانبه نیست بلکه بستگی به آن دارد که چه نگاهی به آن شود. 

 8 سال جنگ تحمیلی و 8 سال عملکرد دولت‌های نهم و دهم به هر حال تاثیراتی در روحیه جامعه گذاشته است. بازهم گفته می‌شود صبر. فکر می‌کنید جامعه پذیرای این صبوری خواهد بود؟

درست است اما 8 سال جنگیدند که ثمره آن، حفظ استقلال کشور بود و اینها مسائلی نیست که در جاهای دیگر نباشد یا راحت به‌دست بیاید. به هر حال راه استقلال، راه سخت و پرپیچ و خمی است اما وقتی به مقصد برسی در آن زمان نتیجه شیرین است. چنین موضوعی را تاریخ نشان می‌دهد. استقلال به‌معنای واقعی در همه حوزه‌ها به سختی کسب می‌شود اما نتیجه آن مشروط بر آن است که تحمل شود تا راه پر پیچ و خم را جلو رود و به مقصد برسد.

 برخی مدت‌هاست که بهترین راه‌حل اختلافات با عربستان را در اندیشه و تدبیر آیت‌ا... ‌هاشمی می‌جویند یعنی بر این اعتقاد هستند که دیدار ایشان یا حتی نامه‌ای سبب گشایش‌هایی در روابط  دو کشور می‌شود. چرا آقای‌هاشمی اقدامی در این زمینه ندارد؟

آقای ‌هاشمی شخصا پاسخ این سوال را دادند و پاسخشان خیلی هم صریح بود. ایشان گفتند «اگر رهبری از من بخواهند می‌روم و برای حل مشکلات تلاش می‌کنم». در اینکه آقای ‌هاشمی و مرحوم ملک عبدا... در مقطعی روابط خوبی داشتند و آن روابط باعث حل مشکلات بین ایران و عربستان شد و تاثیر منطقه‌ای و حتی بین‌المللی هم داشت شکی نیست اما به قول معروف این جزو تاریخ گذشته ماست. اکنون باید بدانیم که شرایط با گذشته فرق کرده، مسائل منطقه متعدد شده است و بحث عراق و سوریه و یمن و مصر و کشورهای مخالف مطرح است؛ از سوی دیگر بحث روابط با آمریکا و مسائلی از این قبیل هم هست بنابراین باید دانست اگر آقای ‌هاشمی یا هر فرد که بخواهد برای حل قضایا برود، در شرایط فعلی به یک توصیه نیست که بگویند ما می‌گوییم و شما هم به یک توصیه ما عمل کنید بلکه باید راهکار عملی وجود داشته باشد و کمیته‌هایی تشکیل شود تا مسائل را بررسی کرده و راه‌حل مرضی‌الطرفین پیدا شود و یکجانبه‌گری نباشد. 

لازمه حل یک مشکل سیاسی، بین‌المللی و منطقه‌ای، دارابودن اختیارات است و باید امکانات و ابزاری داشته باشد و تنها رابطه شخصی دو نفر نمی‌تواند به حل موضوع کمک کند. با درنظر گرفتن این مسائل آقای ‌هاشمی اظهارنظر کردند که وقت زیادی از آن نمی‌گذرد. او گفت اگر رهبری بخواهند من می‌روم و معنایش این است که اگر رهبری بخواهند حتما آقای ‌هاشمی باید اختیارات و ابزاری  داشته باشد که بنشینند و مذاکره کنند. چند کمیته تشکیل دهند و اهدافی را تعیین و به راه‌حل‌هایی برسند چون الان دیگر مسائل ایران و عربستان مثل گذشته مسائل دوجانبه نیست که می‌توانست با صحبت‌های آقای‌ هاشمی که رئیس‌جمهور بودند و اختیاراتی داشتند و دستور ملک عبدا... که پادشاه بود، انجام شود. 

 نمونه‌ای از این توصیه و اجرا از سوی عربستان در خاطر دارید؟

بله؛ یک خاطره دارم که نشان دهم در آن مقطع مسائل قابل حل بود. آقای ‌هاشمی سفری به عربستان رفت، در مدینه برای ایرانیان و شیعیان در زیارت بقیع سخت می‌گرفتند و محدودیت‌های زیادی قائل شده بودند. موقع نهار آقای عبدا... میزبان آقای ‌هاشمی بود و در همان مراسم آقای‌ هاشمی به عبدا... گفتند که من از شما می‌خواهم این مسائل زیارت بقیع، شیعه و اینها تا من می‌روم، حل شود که بعد از آن یعنی نزدیک غروب پس از 35 دقیقه به مدینه رسیدیم، امیر مدیر که برای استقبال آمده بود، در همان فرودگاه گفت که ملک عربستان دستور داد و من هم دستور دادم از امشب نحوه زیارت برای شیعیان بدون محدودیت باشد؛ خودمان هم رفتیم و با چشمان خودمان دیدیم که رفتار بدی نداشتند و خوب بود، زوار می‌توانستند راحت زیارت کنند و به داخل بقیع بروند و حتی شب تا ساعات طولانی در بقیع باز بود. پس ببینید این مساله دراختیار عبدا... بود و پس از درخواست آقای‌ هاشمی آنها بلافاصله دستور دادند و حل شد اما این‌بار قضایا منطقه‌ای و متفاوت است. باید قضایای منطقه‌ای و مسائلی که در منطقه هست را در نظر داشت. امروز به تعبیر رسانه‌ها دو بازیگر اصلی منطقه‌ای ایران و عربستان هستند که هرکدام منافعی دارند و هر یک از این کشورها اهداف و حوزه کاری دارند که اگر مشکلات میان دو کشور بخواهد حل شود با یک کلمه آقای ‌هاشمی یا پادشاه عربستان نیست بلکه باید توافق کنند و کمیته‌هایی تشکیل دهند تا مسائل حل شود. 

 مشاهده می‌شود که مقامات خارجی که به ایران سفر می‌کنند دیدار با آیت‌ا... ‌هاشمی را در اولویت برنامه‌هایشان قرار می‌دهند. دلیلش نقش تاثیرگذار آقای‌ هاشمی است؟

 بله؛ در این زمینه درخواست‌ها از آقای‌ هاشمی خیلی زیاد است یعنی مقامات خارجی در دیدارهایی که با آقای ‌هاشمی دارند، بر شخصیت او تاکید می‌کنند و معتقد هستند که آقای‌ هاشمی می‌تواند مشکلات را حل کند؛ مهمانانی از منطقه، لبنانی‌ها، سوری‌ها و عراقی‌ها و حتی اروپایی‌ها مثل وزیرخارجه‌ها و روسای مجالسشان که می‌آیند درخواست نقش‌آفرینی از آقای ‌هاشمی برای رفع مشکلاتشان را دارند به‌عبارتی یک اجماع بین‌المللی وجود دارد که آقای ‌هاشمی می‌تواند در این شرایط، مشکلات را حل کند. اما ایشان نیازمند ابزار و اختیارات است.

 الان برخی از مخالفان داخلی آقای ‌هاشمی که نمی‌خواهند به قدرت او در حل مشکلات اعتراف داشته باشند به نامه‌ای اشاره می‌کنند که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای عربستان در راستای لغو حکم اعدام شیخ نمر نوشت و می‌گویند پاسخی به این نامه داده نشد. ماجرای این نامه به کجا رسید اصلا؟

من که نمی‌خواهم به کسی نسبت بدهم و بگویم به چه دلیل اما فقط این را می‌گویم که تاکنون این نامه بی‌تاثیر نبوده است. حتی برخی خبرگزاری‌ها که اصولگرا هستند از من سوال کردند که چرا آقای‌ هاشمی نامه نوشتند. پاسخ دادم تلاش برای نجات یک عالم شیعی مجاهد اشکال دارد؟ نامه یک تلاش بود و آقای‌ هاشمی بر اساس وظیفه خود و بر اساس آنچه به ایشان درباره تاثیرگذاری‌شان گفتند، نامه را نوشت. تا به حال هم حکم اجرا نشده و بعد چندی قبل در رسانه‌های عربستان آمده بود که آقای نمر مدتی قبل تیری خورد و تیر در بدنشان است و الان درحال خارج کردن گلوله هستند و تا به حال هم حکم اجرا نشده است. درمورد لغوشدن یا نشدن حکم اطلاعی نداریم اما می‌بینید تا الان اجرا نشده است. رسانه‌ای کردن مسائل خوب است اما با رویکرد منفی نمی‌تواند مفید باشد. ده‌ها نفر در این زمینه اظهارنظر کردند، تهدید کردند و ادبیات مختلفی به‌کار بردند و آقای‌هاشمی هم نامه‌ای به آقای عبدا... نوشت و گفت عدم اجرای حکم می‌تواند برای وحدت مسلمین موثر باشد. فعلا تا به حال حکم اجرا نشده است.


به نقل از تابناک

مرگ ملک عبدالله؛ عبور از پیچ جانشینی و ورود به چاله‌های جدید

برکناری زودهنگام منصوبان ملک عبد الله از سوی سلمان بن عبد العزیز می تواند واکنش آنها را در پی داشته باشد دوم اینکه بازگشت مجدد قدرت به جناح سدیری ها می تواند به روند اصلاحات بطئی و لاک پشتی که ملک عبد الله آغاز کرده بود ، پایان دهد.

بلافاصله بعد از مرگ عبد الله بن عبد العزیز پادشاه فقید عربستان سعودی سلمان بن عبد العزیز به مقام پادشاهی و مقرن بن عبد العزیز به مقام ولیعهدی رسیدند . البته ملک عبد الله  با مشورت شورای بیعت( که از ابتکارات شخص ملک عبد الله بود )برای پیشگیری از بروز بحران جانشینی ،در اقدامی سنت شکنانه ولی ولیعهد را نیز تعیین کرد و اگر در ابتدا احتمال داده می شد که این سنت شکنی بعد از مرگ وی با اعتراض روبرو شود و برای مثال سلمان بن عبد العزیز فرد دیگری را برای ولیعهد خود انتخاب کند اما پادشاه جدید نیز به تاسی از میراث ملک عبد الله محمد بن نایف وزیر کشور را با حفظ سمت برای ولی ولیعهد خود (مقرن بن عبد العزیز)منصوب کرد که این انتصاب با توجه به اینکه محمد بن نایف برخلاف ولیعهد های پیشین نه از پسران عبد العزیز بلکه نوه وی محسوب می شود لذا نقطه عطف در تاریخ نظام سیاسی سنتی عربستان و روند انتقال قدرت در این کشور نیز محسوب می شود.

ملک عبدالله درگذشت؛ امیر سلمان پادشاه جدید عربستان شد

منابع خبری از مرگ ملک عبدالله٬ پادشاه عربستان خبر دادند. او پس از یک دهه حکومت٬ در بیمارستانی در ریاض جان باخت و با مرگش برادر او امیر سلمان٬ ولیعهد ۷۹ ساله عربستان٬ پادشاه کشور شد.

ملک عبدالله٬ ششمین پادشاه عربستان٬ در نخستین ساعات بامداد جمعه (۳ بهمن٬ ۲۳ ژانویه) در سن ۹۰ سالگی درگذشت. بنا بر اعلام رسانه‌های عربستان٬ با مرگ پادشاه حالا امیر سلمان بن عبدالعزیز٬ برادر او٬ پادشاه مهم‌ترین کشور تولیدکننده نفت جهان شده است. ملک عبدالله که در سال ۱۹۸۲ به عنوان ولیهعد عربستان انتخاب شده بود٬ در سال ۲۰۰۵ و پس از درگذشت ملک فهد٬ به پادشاهی عربستان رسیده بود.

به گزارش رسانه‌های عربستان٬ ملک سلمان برادر خود٬ امیر مقرن بن عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد خود معرفی کرده است. امیر سلمان در هفته‌های گذشته با وخامت حال ملک عبدالله٬ عملا مسئولیت اداره کشور را برعهده گرفته بود. او پنج دهه به عنوان فرماندار ریاض مشغول فعالیت بود.

ملک عبدالله٬ ملک سلمان و امیر مقرن٬ پسران ملک عبدالعزیزند که به عنوان بنیان‌گذار عربستان سعودی مدرن شناخته می‌شود و از آنها با عنوان آل سعود یاد می‌کنند. امیر مقرن٬ ولیعهد کنونی٬ سال‌ها به عنوان رئیس اطلاعات پادشاهی آل‌سعود فعالیت کرده و در سال‌های گذشته از مهم‌ترین مشاوران ملک عبدالله در زمینه امنیت و سیاست خارجی بوده است.

تلویزیون دولتی عربستان اولین رسانه‌ای بود که با قطع برنامه‌های عادی و پخش قرآن٬ خبر مرگ ملک عبدالله را رسما اعلام کرد. قرار است مراسم خاک‌سپاری پادشاه فقید عربستان سعودی٬ روز جمعه (۲۳ ژانویه/ ۳ بهمن) برگزار شود.

ملک عبدالله که از ۳۱ دسامبر به خاطر عفونت ریه در بیمارستان بستری شد٬ متولد سال ۱۹۲۴ بود. او در عربستان به عنوان پادشاهی اصلاح‌طلب و سیاستمداری کارکشته شناخته می‌شد که توانست در طول یک دهه حکومت٬ تغییراتی تدریجی در ساختار قدرت پدید آورد و در عین حفظ استقلال در سیاست خارجی٬ روابط سیاسی پایداری با ایالات متحده آمریکا ایجاد کند.

ملک عبدالله میلیاردها دلار از درآمدهای نفتی عربستان را صرف مدرنیزاسیون سیستم آموزشی این کشور کرد و آغازگر گشایش‌های اقتصادی چشمگیری در این کشور شد. در دوران حکومت او عربستان به سازمان تجارت جهانی پیوست و با ابتکار او بود که عربستان سعودی برای اولین بار طرحی برای صلح اعراب با اسرائیل ارائه کرد. با این حال٬ عربستان در دوران حکومت او هرگز گامی به سوی دموکراسی برنداشت.

با اعلام خبر مرگ ملک عبدالله٬ افراط‌گرایان سنی در شبکه‌های اجتماعی و پلت‌فرم‌های آنلاین از مرگ او که در نظر آنان «حاکمی ستمگر» بود ابراز خشنودی کرده و با ذکر دعا به درگاه خدا ابراز امیدواری کردند که مرگ ملک عبدالله آغازی برای پایان یافتن حکومت آل‌ سعود باشد.