اینجانب شهادت می دهم که رجوی بشدت دروغ می گوید و احدی از اعضای مجاهدین که در این بیانیه ادعا شده در خارج از عراق مورد مداوا قرار نگرفته و برای آنان هزینه ای صرف نشده است.
تنها کسانی که برای معالجه به اروپا فرستاده می شدند سران فرقه رجوی بودند که بجز مریم قجر می توان به مهدی ابریشمچی، بهشته اشاره نمود که خودم شخصا در جریان آن قرار گرفته ام. هیچکدام از اعضا و بدنه فرقه این مرحمت نصیبشان نشده و همه هزینه های میلیونی که از آن دم زده شده مرتبط به سران فرقه و رهبری آن می باشد.
دروغ های زشت و بزرگ این مدعیان دمکراسی نشانگر بن بست جدیدی است که دچار آن گشته اند. من همچنین شاهد بودم کسانی که سالها بشدت بیمار بوده و عذاب می کشیدند و خواهش می کردند که فرقه آنان را برای مداوا به اروپا منتقل کند اما هرگز پذیرفته نشد. این شخص بیماری مثانه داشت و از درد توی بیمارستان طباطبایی فریاد می کشید اما می گفتند بهانه است. این درحالی بود که دکتر وحید جراح فرقه خود بارها به مثانه او سوند وارد می کرد و خودش می گفت که جلوی خروجی ادرار او گوشت گرفته است…
برای مطالعه کامل به ادامه مطلب مراجعه شود
محرمی درباره شوخی احمدرضا عابدزاده در جلسه پیشکسوتان پرسپولیس گفت: خنده های من و احمدرضا برای خاطرات خوش گذشته بود اما او طوری دستم را پیچاند که الان آتل بستم!
محرمی در گفت و گویی اظهار داشت: وقتی تیم ملی نتیجه نمی گیرد همه فقط تا مدتها شعار می دهند که به تیم های پایه توجه کنید. اما در عمل حداقل در سالهای اخیر هیچ اتفاقی نیفتاده است. ما همیشه می گوییم باید به ساختارها بیشتر توجه کنیم. هزینه کردن در رده های پایه می تواند جواب بدهد. اما تا به حال چه زمان دیدید که به این صحبتها بها دهیم و برای آنها برنامه ریزی کنیم.کی روش مربی خوبی است اما او به سیستم دفاعی اعتقاد دارد و این مساله در فوتبال ما جواب نمی دهد. به عقیده من یک مربی نمی تواند به فوتبال ما چیزی اضافه کند. آن هم در مقطع بزرگسال که دیگر فوتبالشان ساخته شده است.
او ادامه داد، در جلسه هیات مدیره پرسپولیس هیچ نتیجه گیری خاصی گرفته نشد. به هر حال پیشکسوتها صحبتهایشان را کردند و در نهایت این وزارت ورزش است که باید شرایط را بپذیرد. اما از آقای هدایتی و عابدینی متشکرم که این جلسات را ترتیب می دهند و پیشکسوتها را دور هم جمع می کنم.
محرمی در مورد کمیته پیشکسوتان گفت؛ در عکسها دیدید که من و احمدرضا عابدزاده به یاد خاطرات قدیم با هم شوخی می کریدم. اما او طوری دستم را پیچاند که الان آتل بستم. وحید قلیچ هم چپ چپ، نگاه نمی کرد. بلکه به یاد حرفها و کری های گذشته افتاده بود.
وی افزود، من دیگر تصمیم گرفته ام در تمرینات پرسپولیس حاضر نمی شوم. چون تکلیف من مشخص نبود و من بین زمین و هوا بودم. برای همین ترجیح دادم که بیشتر به زندگی خودم برسم. باز هم از آقای هدایتی تشکر می کنم که پیشکسوتان را دور هم جمع کرد.
- ای بابا فقط دلم گرفته! میفهمی؟ گرفته!
ایستگاه قلهک سوار شدم تا دو ایستگاه بالاتر قیطریه پیاده شوم. گوشه واگن روی زمین نشسته بود و داشت با کسی آن طرف خط حرف میزد. جملاتی را آرام و با تمأنینه انگار که بخواهد برای طرف هجی کرده باشد می گفت و به یکباره بلند داد میزد:
- میگم دلم گرفته! میفهمی؟ گرفته!
کسی اما آن نزدیکی ها توجهش به پسر جلب نمی شد. شاید جمله تکراری بود برای همه.
. . و همه در خیالشان داشتند با آن طرف خط شبیه همین جملات را زمزمه می کردند که آهای فلانی:
- دلم گرفته! میفهمی؟ دلم گرفته! . . فقط همین.
خیلی وقت بود که صحبتش تو دهان ها افتاده بود که یک فکر اساسی برای این بنای تاریخی که وسط روستاست و یه جورایی نمای روستا را نمایش می دهد گرفته بشود...بعد ازکلی کش و قوس های فراوان که بعد از قضیه انبار مسجد و دری که از بیرون قلعه باز کردند برای استفاده مسجد و گزارش آن به میراث فرهنگی و بی فایده بودن این گزارش و تنها یک تنش بی نتیجه بین بعضی از افراد و شورای مسجد و شورای روستا ایجاد شد ؛ دیگر هیچ فایده ای نداشت .
این تصویر برای قبل از باسازی قلعه سوارهاست. همین طور که در عکس مشهود هست بعضی از نمای دیوار قلعه تخریب شده و کاه گل دیوارها ریخته و سوراخ های ناودان ها به صورت یک حفره بزرگ در دیوار خود نمائی می کنند. بعد از اینکه میراث فرهنگی هیچ فکری برای این مشکل نگرفت و فقط دوستان حرف زدند و عملی از خود نشان نداند. به همت فرمانده جوان پایگاه شهید فراتی روستا و شورای مسجد و شورا و دهیاری روستا و البته جوانان با همت و با غیرت روستا در قالب یک اردوی جهادی و به هزینه خود این عزیزان زحمتکش کار مرمت و باسازی این بنای تاریخی صورت پذیرفت.
این عکس دسته جمعی همه عزیزانی است که در این کار خیرخواهانه و عام المنفعه شرکت کردند.
نکته قابل تامل این بود که دوستان و عزیزان میراث فرهنگی هیچ اقدامی در راستای مرمت و باسازی این بنا انجام ندادند و حتی از لحاظ مالی هم بودجه ای در اختیار شورای روستا قرار ندادند و همه هزینه ها و اقدامات توسط خود اهالی صورت گرفت.
این عکس نمونه ای از همت بلند عزیزان روستای قوشه برای مرمت این بناست.
این هم سفره صبحانه ای است در منزل یکی از اهالی پهن شده بود و آروشه های درونبشقابهاست که خیلی بد فرم خود نمائیمی کنند. در این کار از کارمند و باغدار و دامدار و دانشجو و مهندس و محصل و خلاصه هر کسی که خودش رو یه جورائی یک قوشه ای
می دانسته شرکت کرده و به قول خودمون یه دستی رسانده.
نکته قابل توجه این بود که مسئول وبلاگ که از همه پر مدعاتر هست اصلا قوشه پیداش نشد.
کار مرمت و باسازی این بنا در مهر ماه 1393 صورت پذیرفت. تاخیر بنده ناچیز را در بروز رسانی وبلاگ در این مدت طولانی را به بزرگی خود ببخشید .
عکس های باسازی و مرمت این بنا توسط آقای محسن امیراحمدی گرفته شد که خودشم در این عکس ژست کار کردن را گرفته است که از خداوند منان برای این عزیز طلب مغفرت و آمرزش و برای بازماندگانش صبر و شکیبائی را مسئلت داریم.
در آخر هم یک تبریک ویژه خدمت آقای محمد عرب دارم که به میمنت و مبارکی چهارشنبه مراسم ازدواج در پیش دارند.