گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

امیدوارم ماشین سازی به روزهای اوج خود بازگردد

سایت باشگاه

به گزارش روابط عمومی باشگاه ماشین شهرداری تبریز، کاپیتان سبزقبایان فوتبال آذربایجان در مورد تیم وضعیت تیم ماشین سازی نیز خاطرنشان کرد: ماشین سازی امسال وصعیت خوبی نسبت به سال‌های گذشته دارد و امکانات خوبی نیز داریم بخصوص اینکه تیم جوانی داریم که می‌تواند در آینده حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشد.



وی اضافه کرد: با وجود نتایج نه چندان مناسب در نیم فصل اول لیگ دسته دو، نا امید نیستیم و تمام توان خود را بکار خواهیم گرفت تا در نیم فصل دوم جبران کنیم و به لیگ دسته یک صعود کنیم.

علیزاده در ادامه در مورد تفاوت کلی لیگ دسته دو با لیگ برتر نیز تصریح کرد: لیگ برتر با دسته دو اصلا قابل قیاس نیست چه از لحاظ امکانات سخت افزاری و چه از لحاظ بازی. زمین‌هایی که در لیگ دسته دو نیز در آن بازی می‌کنیم بخوبی بیانگر این تفاوت هستند و خود به خود موجب پایین آمدن کیفیت بازی‌ها می‌شوند.

بازیکن باسابقه و با اخلاق ماشین سازان در خصوص کار با باغ آبادی نیز بیان داشت: آقای باغ آبادی از مربیان با شخصیت و با دانش فوتبال کشورمان هستند. قضاوت در مورد عملکرد وی در چنین مقطعی اشتباه است و باید مسئولان تیم به وی زمان بدهند تا این مربی نیز کارایی خود را در تیم نشان دهد.

وی افزود: نه تنها باغ آبادی بلکه معتقدم در فوتبال کشورمان باید به تمام مربیان فرصت دهیم تا از دانش خود به خوبی استفاده کنند. با شناختی که از باغ آبادی پیدا کردم، مطمئن باشید ماشین سازی را به روزهای خوبش باز می‌گرداند.

علیزاده در خصوص حمایت شهرداری تبریز از ماشین سازی نیز عنوان کرد: شهرداری حمایت خوبی از این تیم می‌کند اما بالاخره باید در مورد این تیم تصمیم‌گیری شود و مثل سال‌های گذشته این تیم دست به دست نشود. امیدوارم در آینده این تیم را به صورت دائمی به یک جایی وابسته کنند تا با رسیدگی به هزینه‌ها و پایان دادن به مشکلات باشگاه، تیم ریشه دار شهرمان نیز بتواند مثل گذشته به یکی از قطب‌های فوتبال کشورمان تبدیل شده و بازیکنان زیادی را به فوتبال کشورمان معرفی کند.

رسول علیزاده در پایان خطاب به هواداران ماشین سازی گفت: از دوستداران و هواداران ماشین سازی خواهش می‌کنم که از این تیم حمایت کنند. همانطور که گفتم تیم جوانی داریم و با همدلی می‌توانیم به دسته یک صعود کنیم و در ادامه نیز با سرمایه گذاری مناسب به سطح اول فوتبال کشورمان بازگردیم.

 

Venta Fax Business 6.8.161.401 - ارسال و دریافت فکس

Venta Fax Business 6.8.161.401نرم افزار قدرتمندی است که به کمک فکس مودم شما، سیستمتان را به یک دستگاه فکس دارای منشی تلفنی با قابلیت کنترل از راه دور تبدیل کرده و امکان ارسال و دریافت فکس را برای شما فراهم می کند. همچنین این نرم افزار از امکانات فوق العاده ای همچون پشتیبانی از فکس های رنگی، قابلیت ضبط مکالمات تلفنی به کمک ID Caller (اگر بر روی سیستم شما موجود باشد)، یکپارچه سازی ایمیل ها، قابلیت TTS یا همان تبدیل متن به گفتار، قابلیت بازیابی فکس ها و پیام های صوتی از هر تلفن Touchtone و هزاران ویژگی دیگر برخوردار بوده که سبب شده این نرم افزار به برترین نرم افزار در زمینه ی ارسال و دریافت فکس تبدیل شود. یکی دیگر از ویژگی های که این محصول را به محبوب ترین برنامه در این زمینه تبدیل کرده ظاهر آن می باشد که کاملا شبیه به یک ماشین فکس بوده و کسانی که تجربه کار با ماشین های فکس را دارا باشند دیگر با این نرم افزار هیچ مشکلی نخواهند داشت این نرم افزار دارای رابط کاربری دوستانه ای است که به شما حسی شبیه به کار کردن با یک ماشین فکس منظم همراه با دکمه ها و قابلیت کنترل را خواهد داد.

(7MB) لینک دانلود

 

پسورد فایل : mrt

بازی

دانلود بازی جنگ با زامبی ها | Route Z 1.0.2

 

 

|دانلود بازی زامبی ها باک متفاوت و خاص|

|بازی Route Z 1.0.2 با گرافیک خاص و بسیار زیبا برای اندروید|

خیلی وقت است که بازی هایی با سبک جنگ با زامبی ها دنیای بازی های اندرویدی را به تسخیر خود درآورده اند که بیشترشان دارای سبک هایی مشابه و برخی هم خسته کننده اند اما چند وقتی است که یک بازی زامبی توانسته است روحی تازه به این نوع بازی ها ببخشد نام این بازی زیبا و جذاب Route Z است. در این بازی اندروید شما نقش تنها کسی را بازی می کنید که در کشور خود توانسته است جان سالم از دست زامبی ها بدر ببرد به همین دلیل قصد دارد با فرار از دست زامبی ها خود را به یک مکان امن برساند. سبک بازی به این شیوه است که شما سوار بر یک ماشین می شوید و تمام سرعت فرار می کنید و در این میان زامبی ها سعی در توقف ماشین شما را دارند. زامبی های برای توقف شما به سمت شما هجوم آورده و برروی آن می پرند و تا جایی که می توانند آن را تکان می دهند و به این شکل هر چه تعداد زامبی ها بیشتر و بیشتر شود ماشین سنگین تر می شود و از سرعتش کاسته خواهد شد و یا حتی ممکن است چپ شود.

با ما با دانلود این بازی زانبی

Route Z 1.0.2 بازی زامبی

پیش نیاز بازی زامبی  Route Z: اندروید ۴٫۰ و بالاتر

برای رهایی از دست این زامبی ها که هر لحظه تعدادشان بیشتر می شود، باید ماشین را به سمت چپ و راست برانید تا زامبی ها پرتاب شود اما اگر بخواهید کار را ساده تر و آسان تر انجام دهید و دشمنان همیشگیتان را براحتی نابود کنید بهترین راه، شلیک به سمت آنهاست. در بین مسیر سکه هایی وجود دارد که شما با جمع آوری آن ها می توانید از امکانات، وسایل و حتی ماشین های جدید و بهتر برخوردار شوید تا به این شکل جذابیت بازی برای شما بیشتر شود. آنچه که در این بازی اهمیت دارد سرعت حرکت ماشین شماست به همین دلیل در Route Z شما می توانید از امکانات زیادی برای افزایش سرعت خود استفاده کنید. زامبی ها تنها با حمله مستقیم مانع از حرکتتان نمی شوند، آن ها در بین مسیرتان موانع و ماشین هایی را قرار می دهند که اگر وزن ماشینتان هم زیاد شده باشد نمی توانید از آن ها عبور کنید و با برخود به آن ها واژگون خواهید شد.

 

بازی زامبی های اندروید

 

Route Z 1.0.2 اندروید

 

Route Z 1.0.2 بازی

دانلود رایگان بازی با لینک مستقیم

حجم : ۱۶ مگابایت

دانلود دیتای بازی با لینک مستقیم

حجم : ۴۱ مگابایت

 

ماجرای شهیدی که حضرت زهرا (س) اجازه جبهه رفتنش را گرفت

 ماجرای شهیدی که حضرت زهرا(س) اجازه جبهه رفتنش را گرفت
زمستان سرد و برفی 1326 بود که روستای ولی عصر کوار از استان فارس خورشید تابانی را در آغوش گرفت که از کهکشانی دور، پا به منظومه سرد حیات گذاشته بود؛ مسافری غریب که از دورها می‌آمد تا گرمی خانه سرد و کوچکی باشد که سال‎ها یخبندان حکومت ستمشاهی را تجربه کرده بود.
خانواده متدّین و مذهبی اسکندری این مسافر کوچک را اسماعیل نامیدند. اسماعیل آغازین روزهای زندگی خود را در آغوش پدر ومادر سپری نمود و تحت توجهات این دو بزرگوار رشد و تربیت یافت. در شش سالگی پا به پای کودکان روستا راهی مدرسه شد. امّا هنوز سال ششم ابتدائی را به پایان نرسانده بود که از تحصیل بازماند و همدوش با پدر به کار و تلاش پرداخت.
در سال 1347 ازدواج نمود و صاحب 8 فرزند شد. اما مهر خانواده و فرزند، او را از مسئولیت عظیمی که بر عهده داشت غافل نساخت و با شروع جنگ تحمیلی دل به امواج بلند ایثار سپرد و راهی عرصه‌های خون و حماسه گردید.
برادرش ماجرای جبهه رفتنش را اینگونه نقل می‎کند:
اسماعیل کارگر کوره آجرپزی بود، آنقدر در کارش پشت کار داشت که خیلی زود پیشرفت کرد و توانست در نزدیکی روستای محل سکونتش یک کوره آجرپزی به پا کند. کلی در میان مردم کوار و روستا اعتبار داشت اما افتتاح کوره آجرپزی مصادف شد با آغاز جنگ و فرمان امام برای پر کردن جبهه‌ها. اسماعیل هم کار و اعتبار و زن و هشت فرزندش را گذاشت و رفت جبهه!
آنقدر کم به مرخصی می‎آمد که دست آخر مجبور شد زن و فرزندانش را ببرد اهواز که نزدیکش باشند، اما با این حال باز هم به ندرت از خانواده سرکشی می‌کرد.
اولین باری که به مرخصی آمد گفتم «برادر شما بزرگ ما هستید، شما پیش خانواده بمانید تا ما به جبهه برویم». آن زمان برادر دیگرمان هم مجروح و در بیمارستان بستری بود، زیر بار نرفت و گفت: کوره را تعطیل کنید با کارگران هم تسویه کنید تا بروند، امروز اسلام در خطر است، من نمی‌توانم اینجا بمانم امروز تکلیف همه ماست که از مرزهایمان دفاع کنیم، شما هم اگر می‌خواهید، به جای خودتان به جبهه بیایید نه بجای من!
ماجرای شهیدی که حضرت زهرا(س) اجازه جبهه رفتنش را گرفت
همسر شهید از خاطرات آن روزهایشان می‌گوید:
ساکن روستا بودیم با ۶تا بچه، گفتم بسه دیگه جبهه نرو!
دلش شکست.شب حضرت فاطمه(س) را در خواب دیدم فرمودند: مانعش نشو!
بعد از شهادتش هم کنارم بود، و در مشکلات کمکم می‎کرد. یادم هست یکبار مشکل مالی داشتیم به خوابم آمد و گفت:خرجی شما رافلان جا گذاشتم بردارید...
یکی از خاطرات شهید حاج اسماعیل اسکندری :
ماه رمضان بود و عملیات رمضان. با تویوتا که پر بود از اسلحه و مهمات به سمت مقر فرماندهی می رفتم که رسیدم به یک سنگر کمین عراقی. دو تا عراقی روی سنگر کنار یک ضد هوایی دولول نشسته بودند. کنار آنها ایستادم و گفتم: “بیاید پائین”
دو عراقی را پشت ماشین سوار کردم، ضد هوایی را هم به ماشین یدک کردم و به راهم ادامه دادم. صد متر بیش نرفته بودم که دوباره یک سنگر با دو عراقی و یک ضد هوایی دولول دیگر دیدم. پیاده شدم، دو عراقی را مثل قبلی ها اسیر کردم و به پشت ماشین فرستادم، ضد هوایی را هم کنار قبلی بستم. از میدان مینی که توسط بچه ها باز شده بود عبور کردم به حاج نبی، فرمانده لشکر برخورد کردم. حاجی گفت: «این جانور ها را از کجا آوردی؟»
فکرکردم اشاره اش به ضد هوایی هاست. بعد فهمیدم نه، منظورش چهار عراقی است که پشت ماشین سوار کرده ام. حاجی نگذاشت جواب بدهم، متحیرانه نگاهی به عراقی ها و مهماتی که پشت ماشین سوار بود انداخت و گفت: "چه طور، با چه اعتباری این عراقی ها را کنار این همه مهمات و دو پدافند ضد هوایی جا داده ای"
خندیدم و گفتم: «حاجی خدا دست و پای اینها را بسته و هیچ کاری نمی توانند بکنند، خداوند آنها را کور کرده و نمی توانند از خود عکس العملی نشان دهند!»
خاطرات روزهای جنگ به نقل از همرزمان شهید:
عملیات محرم بود و ما در 500 متری پل چنتره بنه تدارکات به پا کرده بودیم. ساعت 9 صبح قرار بود مقداری مهمات و آذوقه برای رزمندگان که در حال پیشروی بودند ببریم. تا شب قبل جاده مواصلاتی در دست عراقی‎ها بود برای همین گرا دقیق آن را داشتند و بی وقفه گلوله کاتیوشا و خمپاره بود که روی جاده فرود می‌آمد.
از چندتا راننده‌ای که در بنه داشتیم هیچ کدام حاضر به رفتن نشدند چون جاده از دور پیدا بود که از دامنه تپه‌ها پیچ می‌خورد و بالا می‌رفت و می‌دیدیم که سرتاسر جاده زیر آتش است. راننده‌ها به حاج اسکندر می‌گفتند: «حاجی اجازه بده آتش سبکتر شود می‌رویم!» حاجی منتظر آنها نشد، کلاشش را برداشت، پشت یکی از ماشین‌ها که آماده بود نشست.
اولین بار بود که احساس می‌کردم این بار آخر است که حاج اسکندر را می‌بینم، رفتم جلو شوخی و جدی گفتم: «حاجی خدا رحمتت کند! برو به سلامت!».
حاجی که راه افتاد هیچ کس از جایش تکان نخورد همه چشم به جاده داشتیم و حاج اسکندر که پیش می‌رفت گلوله‌های کاتیوشا بی‌وقفه به جاده می‌خورد و گرد و خاک حاصل مثل قارچ سمی در میان جاده قد می‌کشید، اما حاجی با شهامت و مارپیچ از میان انفجارها عبور می‌کرد.
همه به اشک افتاده بودیم و برایش دعا می‌کردیم تا زمانی که ماشین از چشم ما ناپدید شد. ساعتی بعد حاجی به سلامت از همان جاده به بنه برگشت.
ماجرای شهیدی که حضرت زهرا(س) اجازه جبهه رفتنش را گرفت
عملیات‌های پیروزمند فتح المبین ، بیت المقدس و کربلای 4و5 سندی ماندگار از قهرمانی‌های این سرداران بزرگوار است که اعتلای فرهنگ غنی اسلامی ودفاع از دستاوردهای انقلاب را تا سر حد جان کوشیدند.
19 دی ماه 1365 حاج اسماعیل اسکندری در حال بالا رفتن از خاکریز دشمن، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. خورشید آن روز شلمچه در حالی غروب می‌کرد که مردی از مردان حماسه، به آرامی سربر بالین خون می‎گذاشت و به نام بلند شهید افتخار می‎یافت.
ماجرای شهیدی که حضرت زهرا(س) اجازه جبهه رفتنش را گرفت

فرازی از وصیتنامه سردار شهید حاج اسماعیل اسکندری
ای جوانان نکند در رختخواب و با ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد.
ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد.
ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که آیت الله مدنی، دستغیب، صدوقی، اشرفی اصفهانی در محراب شهید شدند، همانند مطهری‌ها، مفتح‌ها، دیلمی، ربانی، قاسم زاده و دهقان‌ها باشید...
ای پدران و مادران مبادا از رفتن فرزندان‌تان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید. مانند مادر وهب جوانان‌تان را به جبهه بفرستید و حتی جسد او را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده‌ام پس نمی‌گیرم...
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند *** فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی *** دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

منبع مقاله : فرهنگ نیوز

داداشم رفت :((

محمد پسر عمه م هست :( منو محمد مث خواهر و برادر بودیم :( خیلی صمیمی بودیم:( ای خدااا آخه چرا اونو باید میبردی؟ :( چن روز پیش از کلاس تقویتی لعنتی داشته میرفته خونه <با پراید> با اون ماشین گُنده ها تصادف میکنه... همش هم تقصیر اون ماشین گُنده ی لعنتی بوده... از ماشین محمد که تصادف کرده بود عکس گرفتن وقتی دیدمش خیلی وحشت کردم:( فقط صندوق عقب ماشین سالم مونده بود دیگه همه ی ماشین پودر شده بود:( حتی مامان و باباش رو هم نذاشتن محمد رو ببینن از بس ناجور بود:( زود نبود خدا؟؟ هنوز 17سالش هم نشده بود:( داداشم، محمدم، ما هم میایم پیشت به زودی... . . . خدای