/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
ضرورت توجه به درسی به نام انشا و آموزش نوشتن مساله ایست که برکسی پوشیده نیست.اما متاسفانه خواسته یا ناخواسته بعضا مشاهده می شود که این ضرورت چندان که باید جدی گرفته نشده و گاه اصلا درسی به نام انشا را همکاران در کلاس های درس نادیده می گیرند.انسان به واسطه ی زبان است که می اندیشد.یا آن گونه که در ساده ترین تعریف زبان هم آمده است،زبان وسیله ی برقراری ارتباط بین انسان هاست که هدف از ایجاد این ارتباط انتقال پیام می باشد.تجربیات نسل های مختلف بشری به واسطه ی زبان و نوشتار به نسل های بعد منتقل شده و می شود.آموزش دستور زبان هر کشوری به شهروندانش یک ضرورت و وطیفه است و این مهم به شکل جدی و قاعده مند آن از دبستان شروع شده و کلا یکی از ارکان آموزش در آموزش و پرورش و در مراحل بعد آموزش عالی است.هر انسانی باید از این حق طبیعی برخوردار باشد که اصول اولیه ی زبان مادری اش را در مدرسه بیاموزد،که خود مقدمه ایست جهت یادهی-یادگیری دیگر علوم.اما متاسفانه به زبان فارسی به عنوان یکی از اصلی ترین پایه های فرهنگ کشورمان به دلایل زیادی آنگونه که باید و شاید پرداخته نشده و نمی شود،که ذکر همه ی این دلایل در حوصله ی این نوشتار نمی گنجد.اما ذکر چند مورد را در این جا برخود لازم می دانم.از آنجایی که این گمان ساده به ذهن همه ی ما آمده و می آید که وقتی من زبان مادری ام فارسی است و روزمره با آن گفت و گو می کنم.یا این که وقتی کودکان ما پیش از ورود به چرخه ی آموزش رسمی خود استفاده از زبان فارسی را یاد می گیرند پس چه لزومی دارد که ما زبان فارسی را آموزش بدهیم؟اکثرا مد شده بچه هایمان را پیش از ورود به مدرسه یا حتا سن پایین تر به آموزشکده های زبان می فرستیم و افتخار می کنیم که انگلیسی حرف می زنند و یا می نویسند.در حالی که در خیلی از موارد باسواد ترین خودمان هم از نوشتن یک موضوع به زبان مادری مان عاجزیم.به راستی تا کنون به این مهم فکر کرده ایم کودکی که دستور زبان مادری اش را خوب یاد نگیرد،هیچ گاه دستور زبان های غیر مادری را آن گونه که باید و شاید به صورت کاربردی یاد نخواهد گرفت؟ با توجه به دهکده ای شدن جهان امروز و گسترش فناوری اطلاعات و به دنبال آن ضرورت ارتباط با زبان و فرهنگ های دیگر، آموزش و یادگیری دیگر زبان ها نیزیک ضرورت است.اما این به این معنا نباید باشد که زبان مادری مورد غفلت واقع شود و افراد یک جامعه ابتدایی ترین مسایل زبان مادری خود را ندانند و از کاربرد آن در ارتباطات و زندگی روزمره عاجز باشند.کودکی که آموزش اصولی زبان مادری را پشت سر نگذارد،"فاعل"،مفعول"،"مسند"،"متمم" و"فعل" و کاربرد آن ها در جمله را یاد نگیرد مجبور است تنها مطالب آموزشی را حفظ کرده و هیچ گاه به سطح کاربرد از علمی که می آموزد نمی رسد.به راستی ریشه ی اصلی این معضل که ما این همه در نوشتارمان دچار مشکلیم چیست؟در اهداف کلی نظام آموزشی کشور بخصوص آموزش و پرورش به عنوان پایه ی اصلی و مهم آن به این موضوع توجه شده است.اگر دقت کنیم آموزش دستور زبان فارسی از "بنویسیم" پایه ی اول دبستان با آموزش جمله سازی آغاز می شود و با نظم خاصی که( البته در کتاب های جدید چند ساله ی اخیر) یافته تا پایه ششم پیش می آید.و در دوره ی متوسطه نیز شاهد تغییرات خوبی هستیم.اما آیا این به تنهایی کافی ست؟
معتقدم انشا آنگونه که از تعاریف اولیه ی آن هم می شود برداشت کرد"نوشتن خلاق" است.حال این پرسش مطرح است که این خلاقیت چیست؟ این خلاقیت کجا و توسط چه کسی باید آموزش داده شود؟ کلمه ی خلاق در لغت به معنی" آفریننده" و "مبدع" می باشد.و تفکر خلاق عبارت است از دخل وتصرف کردن در صورت های ذهنی خود. یعنی آن چه قبلا درک کرده ایم، برای به وجود آوردن تصاویربدیع و نو. بنا براین ابتدا باید ذهن کودک را خلاق بار بیاوریم تا دست به خلاقیت بزند.و این مهم جایی اتفاق نمی افتد مگر زنگ انشا و با آموزش معلم آشنا با دستور زبان. به این ترتیب به مرور شاهد تغییر ساختار فکر از قالبی (همگرا ) به پویا( واگرا) خواهیم بود. اما متاسفانه معلمان ما یا انشا و بنویسم( در مقطع ابتدایی) را درس نمی دانند یا با اطلاعات و روش های خلاق جهت آموزش این درس آشنایی کافی ندارند. بنا براین در کشوری که در دنیا آن را با ادبیات و فرهنگش،با شاعران و نویسندگانش می شناسند،غفلت در مورد آموزش صحیح ،اصولی و پایه ای دستور زبانش با فراهم آوردن بهترین امکانات و گماردن تخصصی ترین نیروها،نوعی تیشه به ریشه زدن است و نا بخشودنی.این زنگ خطری ست که من فکر می کنم برای به صدا در آوردنش خیلی وقت را از دست داده ایم. این یک ضرورت است که باید نگاه خانواده،مدرسه و در سطوح بالا تر برنامه ریزان آموزش پرورش به درس فارسی در تعریف اهداف جزیی و کلی، بیشتر از این دگرگون شود.
محمود حسینی-دی93
اس ام اس های جالب و زیبای به سلامتی
به سلامتی همراه اول که اولین نفریه که تولدتو بهت تبریک میگه !
.
.
سلامتی مادری که :
هم مادر بود هم پدر ! هم مریض بود هم سالم !
هم گرسنه بود ، هم سیر !
هم پیر بود ، هم جوون !
هم دل شکسته بود ، هم دل زنده !
مادرهایی که دلخوشیشون تو دلخوشی ما خلاصه میشه …
.
.
به سلامتی اونایی که دلشون مث ورقه شاگرد تنبلا پاک و سفیده !
.
.
سلامتى خودم که قلبم مثل قبرم فقط جاى ىه نفره …
.
.
به سلامتی مبصر کلاس که کتک رو خودش خورد ولی نگفت کار کی بود !
.
.
سلامتی همه اونایی که تو همین خاک متولدشدن ، جنگیدن و جز همین خاک شدن !
.
.
به سلامتی مخاطب خاصی که ارزششو داره یه عمر تنها باشی ولی نزاری کسی جاشو بگیره !
.
.
به سلامتی دل هایی که واسه هم پرپر میزنن اما همیشه سرنوشت پراشونو قیچی میکنه !
.
.
سلامتی اونایی که یـه روز بدون ما نمیتونستن ، الان یه روز با ما نمیتونن !
.
.
سلامتی اون مادری که پسرش موقع رفتن سرشو خم کرد تا از در خونه رد بشه ولی بعد ۲۰سال فقط چند تیکه استخوان ازش آوردن !
.
.
به سلامتی اونی که دست هر افتاده ای رو گرفت تا بلند شه اما وقتی خودش افتاد زیر پا لهش کردن …
.
.
به سلامتی پدر مادرایی که از این دنیا رفتن ولی از دلامون هرگز …
.
.
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﺷﻮ ﺑﺎﻫﺎﻡﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺳﻬﻤﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ !
.
.
به سلامتی پسری که تیپ و قیافش به روزه ولی غیرتش مال زمان پدرشه !
.
.
به سلامتی عشقم که وقتی فهمید دستم تنگه گفت چیزی لازم ندارم فقط وجود خودتو میخوام …
.
.
به سلامتی زماناییکه تو آرایشگاه مردونه فقط مو کوتاه میکردن ! والا …
.
.
به سلامتی خودم ؛ چراشو نپرس ، اشکت درمیاد !
.
.
سلامتی اونکه تنها موند اما التماس نکرد
سلامتی اونکه داغ دید اما داغدار نکرد
سلامتی اونکه ضربه دید ولی به خدا واگذار کرد
سلامتی اونکه میتونست ولی رحم کرد
سلامتی اونکه مرد ولی کم نیاورد …
.
.
به سلامتی تنباکوی دوسیبی که روش با صداقت نوشته سرطان زاست نه آبمیوه ای که به دروغ نوشته ۱۰۰% طبیعی !
به سلامتی هرچی رفیق با صداقته !
.
.
به سلامتیه لبخندی که کمکت میکنه تا برا همه توضیح ندی حالت داغونه !
.
.
به سلامتی اون کسی که سر جلسه امتحان اول تقلب میرسونه بعد خودش مینویسه !
.
.
به سلامتی همه رفقایی که نه دنیا عوضشون میکنه و نه من با دنیا عوضشون میکنم !
.
.
سلامتی اونایی که خوابشون پریشونه و به جای شب بخیر شنیدن آهنگ غمگین گوش میدن و اونقدر گریه میکنن تا خوابشون ببره !
.
.
سلامتی مادر که وقتی رسیدم خونه با اینکه همش خندیدم و خیلی عادی برخورد کردم و همه تلاشمو کردم که متوجه چیزی نشه بعد از چند از دقیقه گفت : از چیزی ناراحتی ؟
.
.
به سلامتی سنگ های درشت رودخونه ک هوای سنگ ریزه هارو دارن !
.
.
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ کسی ﮐﻪ ﺷﺎﺩﯼﺷﻮ ﺑﺎ دوستاش ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﻏﺼﻪ ﺷﻮ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ !
.
.
به سلامتی تنهاییم که هروقت بهش خیانت کردم بازم اومد سراغم !!!
.
.
به سلامتی تمام لحظات شیرین زندگیمون که تا اومدیم لذتشو ببریم یا زود تموم شد یا سریع واسمون تلخش کردن !
.
.
سلامتی فراموش شده هایی که فراموشمون نمیکنن !
.
.
به سلامتی دل که وقتی می شکنه صداش در نمیاد !
.
.
دخترک ۸ساله ای که سرطان داشت پای اتاق عمل با چشمای لرزون به پرستار نگاهی کرد و گفت :
من مامان و بابام پول ندارن ، میشه قبل از عمل بمیرم ؟
برای سلامتی همه مریض های سرطانی دعا کنید !
هوالاحسن سمیع و بصیر
سلام . سلامی به زیبایی گل . سلامی به لذت رها شدن پروانه ای از پیله و سلامی به گرمی تابستان کربلا.
سلام به بهترینه وعده کنندگان . سلام به تویی که دل ها با ذکرت آرام می گیرد و سلام به تو ای احسن الخالقین .
نوشتن نامه برای کسی که هر روز و هر دقیقه و هر لحظه به آدم نزدیک هست سخت است. بارالها کمی و کاستی های منو در این نامه ببخش.
خدایا تو از رگ گردن به من نزدیک تری ولی من روز ها و ماه ها ازتو دور تر ام .از این دور تر ام مگه می شه که فقط در سختی ها و مشکلات یادت می کنم و تو را ثنا می گم
. خنده ام می گیرد یا شاید ام گریه برای اینکه برای کسی نامه می نویسم که همه ی هستیم و نیستیم از اوست ! آن هم اینقدر ساده و بی ریا .
خدایا خیلی سوال های بی جواب دارم .
گاهی اوقات در گوشه ی اتاق نیمه تاریک ام به پنجره و باران های مثل مرواریدت خیره می شوم و با خودم زمزمه می کنم که آیا گناهانم را می بخشد ؟؟ اما بلافاصله نوایی در درونم می پیچه : هوالرحمن الرحیم .
یا در زمان محرم تو تاریکی مجلس ها با خودم فکر می کنم آیا توبه ام قبوله ؟؟؟
باز این نوای در دلم نجوا می کند : هو الغفورالرحیم.
بعضی اوقات وقتی رو برگ های زرد پاییزی که راه میرم با همان صدای خشخش با خودم فکر می کنم چرا منو آفریدی در حالی که فرشتگانت در هر حال تمحیدت می کردند. اینبار این نوا خیلی آروم تر می گه : خدا می دونه آنچه که تو نمی دونی.
خدایا بعضی اوقات از دستت ناراحت می شم . اخه چرا اون های که به ناحق می خورند پول دار ترند .؟
چرا اونایی که مسخره می کنند با هاشون به آدم بیشتر خوش می گذره؟ اصن چرا همیشه بد ها بهترند؟؟ اما این بار نوای درونم پاسخی نمی ده فقط یک سوال می کند : در نزد خدا یا مردم؟
خدایا این نامه ممکنه اولین و آخرین نامه ام به تو باشد . منو ببخش واسه همه طلب کاریام که در زندگی از تو دارم .خدایا منو ببخش که صدای مظلومی رو می شنوم و کاری نمی کنم.
خدایا می خوام تشکر کنم ازتو که مادری مهربان و صبور و پدری سخت کوش و زحمت کش به من اعطا کردی . و از همه مهم تر سلامتی . خدایا ممنون که اگه نمی تونم دوای درد مستندان باشم تو منو هم دردشون کردی لااقل درکشون کنم . خدایا ممنون که این نوا ها رو همیشه در دلم زنده نگه داشتی .
خدایا من بار ها کمک ها وامداد های تو را دیده ام ولی بی تعقل از آن ها گذشتم . بهم قدرت تعقل بیشتر اعطا کن.
خدایا من چمران نیستم برایت زیبا بنویسم و یا بابایی که زیبا برایت پرواز کنم بارالها همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم . ولی خواسته ای دارم ازتو که آن ها رو واسطه قرار می دهم .
خدایا از تو می خوام هیچ وقت در هیچ جای دنیا اشک پدر و مادری در نیاد .
از طرف :نیاز مند ترین مو جودات
گیرنده : بی نیاز ترین موجودات