بر اساس اطلاعات موثق رسیده از آلبانی – تیرانا ، سران تشکیلات فرقه ای رجوی تمام پول تو جیبی ای که به اعضا خود درحین انتقال از عراق به آلبانی داده بودند را بازپس گرفتند .
در پی افشاگری های جداشده ها مبنی بر عدم استیفای حقوق شخصی افراد در درون تشکیلات فرقه ای رجوی ، در پروژه انتقال 233 نفری که به تازگی به آلبانی منتقل شده اند ، سیستم تشکیلات فرقه ای رجوی با پرداخت 200 دلار به هر نفر در پی خرید آبرویی هر چند بی ارزش برای خود نزد مقامات بین المللی کمیساریا و... برآمده است .
سران فرقه رجوی به سیاق گذشته و روابطی که با نیروهای آمریکایی در قرارگاه اشرف برقرار کرده بودند با حرکتهایی سوری قصد موجه جلوه دادن خود را دارند . مصاحبه های تعیین هویت توسط نیروهای آمریکایی درقرارگاه اشرف یادمان نمی رود . نیروهای آمریکایی برای همه اعضای قرارگاه اشرف آی دی کارت صادر کردند و شخصا و فرد به فرد به افراد تحویل دادند و گفتند این آی دی کارت ها نباید ازشما جدا شود . ولی به محض خروج از مقر آمریکایی ها تشکیلات رجوی همه آی دی کارت ها را جمع کرد . وبا برپایی میهمانی های آنچنانی برای فرماندهان نیروهای آمریکایی درقرارگاه اشرف ، به همراه مصاحبت و مصافحت با فهیمه اروانی ، زهره اخیانی ، مژگان پارسایی ، فرشته یگانه ، صدیقه حسینی و... سوء استفاده ازبرنامه سازی توسط دختران و پسران جوان و اهدای هدیه هایی اعم ازطلا و... نیروهای آمریکایی ماتم زده و حیران دربیابانهای عراق را مغلوب خود کردند . همانهایی که هنوز هم دلار های کثیف این فرقه زیر زبانشان مزه میکند و گاه گداری با گرفتن چندین هزار دلار از آمریکا به فرانسه آمده و متن های آماده شده تشکیلات فرقه ای رجوی را نشخوار می کنند .
قطعا نمایش پرداخت پول تو جیبی به اعضا در آستانه خروج از لیبرتی تفسیری جدای از عملکرد سنتی این فرقه نخواهد داشت ، ولی همین چندر غاز برای آنانی که سالیان دستشان به پول نرسیده است ، یاد آور روزهای خوش زندگی است و جرقه ای در درونشان به سمت دنیایی عاری از قید وبندهای تشکیلاتی روشن خواهد کرد .
البته یاد آور می شویم یقیناً وجوه پرداختی به اعضای رده بالا بیش از 200 دلار بوده است . که جمعا مبلغی بیش از 500 هزار دلار را بین اعضا تقسیم کرده بودند .
بازپس گیری این چندرغاز 200 دلاری از اعضای رده پایین عملا جلوی هر گونه حرکت آزادانه را در ابتدای کار از آنها سلب کرده است . طبعا این افراد برای گشت و گذاری کوتاه و استفاده از امکانات شهری اعم از رستوران ، موزه ، پارک و اینترنت نیاز به صرف مبالغی دارند که با خالی شدن جیب هایشان توسط فرقه رجوی فعلا و قحراً درآمپاس قرار گرفته اند .
قطعا بعد از اشرف و لیبرتی تشکیلات فرقه ای رجوی هیچ توانی در به بند کشیدن این افراد نخواهد داشت و اگر قید و بندهایی که رجوی در اذهانشان ایجاد کرده است را بشکنند ، دنیایی آزاد در جلو رویشان قرار خواهد گرفت . با آرزوی دنیایی آزاد برای همه دوستان قدیمی ...
عزیزی از مسئولان مطلع کشور در جلسه ای می گفت:
در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ که مقام معظم رهبری پس از آن فتنه عظیم خطبه هایش را ایراد فرمودند همسر ایشان هم در میان جمع نماز گزاران حاضر بودند.
چند تن از همسران مسئولان که نزدیک ایشان نشسته بودند تعریف کردند که همسر اقا از ابتدای خطبه تا انتهای خطبه گریه می کردند که مورد سوال قرار می گیرند و از ایشان پرسیده میشود، چرا اینقدر بی تاب هستید، ایشان در پاسخ می فرمایند:
از زمانیکه این فتنه آغاز شده اقا هر شب تا صبح با خدا و امام زمان (عج) برای دفع این فتنه مناجات می کنن ...
براساس گزارش اتحادیهاروپا، بیش از 270 هزار نفر مهاجران غیرقانونی که قصد ورود به اروپا شتند، از آبها نجات یافتند. سال 2013 صد و هفت هزارنفر مهاجر غیرقانونی وارد اتحادیه اروپا شده بودند. خیل آریاس معاون مدیر آژانس اروپایی برای مدیریت همکاری عملیاتی مرزهای خارجی کشورهای عضو اتحادیه (فرونتکس) گفت: ورود مهاجران به اسپانیا نسبت به سال 2013 ، تثبیت شده و فقط افزایشی در آگوست دیده می شود، به نظر می رسد که این امر به دلیل این بود که مقامات مراکشی درهای مرز را باز گذاشته بودند. روزها 10 تا 12 آگوست، هزار و 300 نفر مهاجر غیرقانونی وارد اسپانیا شدند اما در تمام سال جاری ، در مجموع هفت هزار مهاجر به طور غیر قانونی به اسپانیا وارد شدند. بنابراین اسپانیا دیگر یک کشور اصلی پذیرش مهاجران نیست بلکه اکنون ایتالیا با بیش از 160 هزار ورود افزون بر یونان، بلغارستان و مجارستان که همه آنها در فاصله زیادی با اسپانیا قراردارند، بعد از اسپانیا هستند. شمار مهاجرانی که از کشورهای خود فرار می کنند و به دنبال پوشش و حفاظت بین المللی هستند، افزایش بسیاری داشته است. اگر چند سال قبل نیمی از مهاجران به دلایل اقتصادی و نیمی دیگر به عنوان پناهنده سیاسی وارد اتحادیه اروپا می شدند اکنون 80% مهاجران خواهان پناهندگی سیاسی هستند. ارقام ورود از مرز 270 هزارنفر بالاتر خواهد رفت زیرا در پایان یازدمین ماه سال، 260 هزار نفر مهاجر غیرقانونی از آبهای اتحادیه نجات یافتند و باید حدود 11 هزار نفری که تخمین زده می شود که در هفته های اخیر وارد شدند را به آنها افزود. این یک رکورد مطلق ورود به اروپا که بیش از 5/2 برابر سال 2013 است. سال 2011 به دلیل بهار عربی، 141 هزار نفر مهاجر وارد اتحادیه شده بودند.
مقدمه
زندگی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اینهمه ، روایات بیشمار موجود در بیشتر جزئیات همداستان نیستند و به ویژه آگاهیهای ما در باب زندگی آن بزرگوار ، پیش از بعثت ، به تفصیل شرح سیرة ایشان پس از بعثت نیست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 63 سال در ذهن نقش میبندد، بازتابی از تصویر ظهور پیامبری الهی و سرگذشت شخصیتی است که با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار ، بیهیچ خستگی و ناامیدی به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزیره العرب را متحد کند و آمادة گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود و از آن مهم تر دیانتی را بنیاد نهد که اینک یکی از مهمترین ادیان جهان به شمار میرود .
از تولد تا بعثت
تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیع الاول عامالفیل ( 570 م ) ، یا به روایتی 12 همان ماه در تقویم عربی روی داد . پدر پیامبر(ص)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیلة بزرگ قریش بودند ؛ قبیلهای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و درگذشت . بنابر رسمی که در مکه رایج بود ، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد . وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب ( مدینه ) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت ، بیمار شد و درگذشت و او را در ابواء ـ نزدیک مدینه ـ به خاک سپردند. محمد ( ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نیز در 8سالگی وی درگذشت و سرپرستی محمد ( ص) بر عهدة عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستی برادرزاده اش کوششی بلیغ می کرد . در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد و هم در این سفر ، راهبی بَحیرا نام ، نشانه های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقایع مهم پیش از ازدواج پیامبر ( ص ) ، شرکت در پیمانی به نام « حلف الفضول » است که در آن جمعی از مکیان تعهد کردند « از هر مظلومی حمایت کنند و حق او را بستانند » . پیمانی که پیامبر (ص) بعدها نیز آن را میستود و میفرمود اگر بار دیگر او را به چنان پیمانی باز خوانند ، به آن میپیوندد.
شهرت محمد (ص) به راستگویی و درستکاری چنان زبانزد همگان شده بود که « امین » لقب گرفت و همین صداقت و درستی توجه خدیجه دختر خویلد را جلب کرد و او را با سرمایة خویش برای تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شیفتة درستکاری « محمد امین» شد که خود برای ازدواج با وی گام پیش نهاد ، در حالی که بنابر مشهور ، دستکم 15 سالی از او بزرگتر بود . خدیجه برای محمد ( ص ) همسری فداکار بود و تا زمانی که حیات داشت ، پیامبر همسر دیگری برنگزید . او برای پیامبر ( ص ) فرزندانی آورد که پسران همگی در کودکی در گذشتند و در میان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه( ع) است . از جزئیات این دوره از زندگی پیامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهی چندانی در دست نیست ؛ جز آنکه می دانیم نزد مردمان به عنوان فردی اهل تأمل و تفکر شناخته شده ، و از خوی و رفتارهای ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگیرتر از همه بت پرستی بود و پیامبر (ص) از آن روی بر میتافت . محمد (ص) اندکی پیش از بعثت ، دیر زمانی را به تنهایی در غار حرا، در کوهی نزدیک مکه به سر میبرد و زمان را به خاموشی و اندیشه میگذرانید.
از بعثت تا هجرت
گفتهاند نخستین نشانههای بعثت پیامبر (ص) به هنگام 40 سالگی او ، رؤیاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته ، شبی در ماه رمضان ، یا ماه رجب است که فرشتة وحی در غار حرا بر پیامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سورة علق را برخواند . بنابر روایات ، پیامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هر چه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفهای ایجاد شد و همین امر پیامبر(ص ) را غمناک ساخته بود ، ولی اندکی بعد فرشتة وحی باز آمد و آن حضرت را مامور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانة خدا از بتان ، و دلهای آدمیان از خدایان دروغین کرد .
پیامبر (ص) دعوت به توحید را نخست از خانوادة خود آغاز کرد و اول کسی که به او ایمان آورد ، همسرش خدیجه ، و از مردان ، پسر عمویش علی بن ابی طالب ( ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (ص) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامی، از برخی دیگر همچون ابوبکر و زیدبن حارثه ، به عنوان نخستین گروندگان به اسلام نام برده اند، اما باید در نظر داشت که این موضوع برای مسلمانان در گرایشهای مذهبی گوناگون پیوسته افتخاری بود و بعدها به زمینه ای برای منازعات کلامی میان آنان تبدیل شد . هر چند دعوت آغازین بسیار محدود بود ، ولی شمار مسلمانان رو به فزونی داشت و چندی برنیامد که گروه اسلام آورندگان به اطراف مکه میرفتند و با پیامبر (ص) نماز میگزاردند.
3 سال پس از بعثت، پیامبر(ص) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گستردهتر مطرح سازد . پیامبر (ص) بدین کار دست زد ، اما دعوتش اجابتی چندان نیافت و بر شمار اسلام آورندگان قریش نیفزود. باید گفت با آنکه اشراف مکه دعوت جدید را که بر وحدانیت خدا و برابری انسانها تاکید بسیار داشت ، بر نمیتافتند ، اما فرودستان و بیچیزان ، دین جدید را با دل و جان پذیرا بودند و گروه گروه به آن می گرویدند و برخی از ایشان همچون عمار یاسر و بلال حبشی بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار قریشیان و به طور کلی مشرکان مکه اگر چه نخست با ملایمت و بیشتر با بیاعتنایی همراه بود ، ولی چون بدگویی از بتان و از آیین و رسوم پدران آنان فزونی یافت ، قریشیان بر پیامبر ( ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموی پیامبر ( ص) را که جداً از او حمایت میکرد ، برای آزار پیامبر (ص) در تنگنا قرار دادند . از یک سو تعرض قریشیان و دیگر قبایل به مسلمانان و شخص پیامبر(ص) فزونی می گرفت و از دیگر سو در صفوف قریشیان نسبت به مخالفت با پیامبر (ص) یا حمایت از او ، دو دستگی پدید آمد .
سختگیری مشرکان چندان شد که پیامبر (ص) عدهای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر میرسد که برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند . در سال ششم بعثت ، سرانجام قریشیان پیمانی نهادند تا از ازدواج یا خرید و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهیزند . آنان پیمان خویش را بر صحیفهای نوشتند و به دیوار کعبه آویختند. از آن سوی ، ابوطالب و کسانی دیگر از خاندان او نیز همراه پیامبر(ص) و خدیجه به درهای مشهور به « شعب » ابوطالب ، پناه بردند و تا جایی که ممکن بود ، نه کسی به آنجا می آمد و نه خود از آن بیرون می شدند . سرانجام ، پس از آنکه خطوط آن صحیفه را موریانه از میان برده بود ، قریشیان پذیرفتند که مخالفان را رها کنند و از محاصره ایشان دست بردارند ( سال 10 بعثت ) . بدین سان پیامبر (ص) و خاندان او از تنگنا رهایی یافتند. اندکی پس از خروج پیامبر (ص) از شعب ، دو تن از نزدیکترین یاورانش ، خدیجه و ابوطالب وفات یافتند.
با وفات ابوطالب ، پیامبر (ص) یکی از جدیترین حامیان خود را از دست داد و مشرکان با فرصت به دست آمده بر اذیت و آزار پیامبر (ص) و مسلمانان افزودند ، کوشش پیامبر( ص ) برای دعوت ساکنان خارج مکه ، به ویژه طایف ، به جایی نرسید و او آزرده خاطر و ناآسوده به مکه بازگشت. سرانجام ، توجه پیامبر (ص) به شهر یثرب جلب شد که شهری مستعد برای دعوت اسلام بود . در آن شهر دو قبیلة اصلی ، یعنی اوس و خزرج ، بیشتر اوقات با هم در جنگ و ستیز بودند و از کسی که ایشان را به آشتی و دوستی دعوت کند ، استقبال میکردند . پیامبر (ص) اتفاقاً 6 تن از خزرجیان را در موسم حج دید و اسلام را بر ایشان عرضه کرد و آنان چون به شهر خویش بازگشتند ، به تبلیغ دعوت پرداختند. سال بعد ، یعنی در سال 12 بعثت ، تنی چند از اوس و خزرج ، به خدمت پیامبر (ص) آمدند و در عقبه ، درهای در نزدیکی مکه ، با آن حضرت بیعت کردند و پیامبر (ص) نماینده ای برای ترویج و تعلیم اسلام با آنان همراه کرد . این بیعت نخستین پایة حکومتی شد که پیامبر (ص) در یثرب بنیاد نهاد . سال بعد نیز شمار بیشتری از یثربیان با پیامبر ( ص) بیعت کردند و گویا در یثرب جز گروه اندکی نمانده بود که به اسلام در نیامده باشند . گرچه این مذاکرات پنهانی بود ، ولی قریشیان بدان آگاهی یافتند و پس از شور دربارة رسیدگی به کار پیامبر ( ص) و مسلمانان ، بر آن شدند که از همة تیرههای قریش کسانی گرد آیند و شبانه پیامبر (ص) را بکشند تا خون او برگردن کسی نیفتد . پیامبر (ص) که از این توطئه آگاه شده بود ، حضرت علی (ع) را بر جای خویش نهاد و خود به شتاب ، در حالی که ابوبکر نیز با او همراه شده بود ، به سوی یثرب روان شد.
از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (ص)
خروج پیامبر (ص) از مکه که از آن به هجرت تعبیر شده ، نقطة عطفی در تاریخ زندگی آن حضرت و نیز تاریخ اسلام است ؛ زیرا از آن پس پیامبر (ص) ، تنها مشرکان را به دوری از بت پرستی و ایمان به خدای یگانه فرا نمیخواند ، بلکه دیگر در رأس حکومتی قرار گرفته بود که میبایست بر مبنای شریعتی آسمانی جامعهای نوین بنا نهد ؛ اما اینکه برخی از نویسندگان برآنند که پیامبر (ص) در مدینه رسالت و دعوت و تبلیغ را رها کرد ، درست نیست و پیامبر (ص) هرگز این نقش را از دست ننهاد . گسیل داشتن کسانی برای تبلیغ اسلام به میان قبایل و ارسال دعوتها به فرمانروایان کشورها مؤید این معنی است. هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه ، نزد مسلمانان با اهمیت بسیار تلقی شد ، تا بدانجا که مبدا تاریخ ایشان قرار گرفت و این خود نشان دهندة برداشتی است که اعراب از هجرت پیامبر (ص) به عنوان یک مرحلة نوین داشتند . سرانجام پیامبر(ص) در ماه ربیع الاول سال 14 بعثت به یثرب رسید ؛ شهری که از آن پس به نام آن حضرت ، مدینه الرسول یا به اختصار مدینه نام گرفت . آن حضرت نخست در جایی بیرون شهر ، به نام قبا درنگ فرمود و یثربیان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزی ، به شهر در آمد و در قطعه زمینی خشک ، مسجدی به دست خود و اصحاب و یارانش بنا کرد که بنیاد مسجد النبی کنونی در مدینة منوره است.
روز به روز بر شمار مهاجران افزوده میشود و انصار ـ که اینک به ساکنان پیشین یثرب اطلاق میشد ـ آنان را در منزل خویش جای می دادند . پیامبر (ص) ، نخست میان انصار و مهاجران پیمان برادری برقرار کرد و خود علی بن ابی طالب (ع) را به برادری برگرفت. عده ای اندک نیز بودند که اگرچه به ظاهر ادعای اسلام میکردند ، ولی به دل ایمان نیاورده بودند ، و اینان را « منافقین » می نامیدند . مدتی پس از ورود به مدینه ، پیامبر (ص) با اهالی شهر ، حتی یهودیان پیمانی بست تا حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت کنند. چندی بعد قبلة مسلمانان از بیت المقدس به سوی کعبه تغییر یافت و هویت مستقل برای اسلام تثبیت شد . در سال نخستین هجرت ، مسلمانان با مشرکان مکه برخوردی جدی پیدا نکردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد. در واقع بیشتر اوقات پیامبر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة کوچک مسلمانان مدینه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت . پیامبر (ص) و مسلمانان نخست میبایست مشرکان را به اسلام می خواندند ، یا خطر هجوم و حملة دائمی ایشان را دفع می کردند . متدینان به ادیان دیگر ، به ویژه یهود ، گویا نخست روابطی دوستانه با پیامبر(ص) و مسلمانان داشتند ، یا دست کم چنین وانمود میکردند ، ولی اندکی بعد از در دشمنی و ستیز در آمدند و گاه حتی با دشمنان پیامبر (ص) دست یاری دادند . به هر حال ، در تحلیل رفتار پیامبر (ص) و مسلمانان با آنان ، باید مواضع ایشان را در قبال مشکلات و خطراتی که جامعة مسلمانان را تهدید میکرد ، در نظر آورد و تقابلی که احیاناً در این میان دیده میشود ، به هیچ روی نباید به نزاعهای مذهبی و جز آن تعبیر شود ؛ چه ، آیات فراوانی در قرآن کریم و هم بسیاری رفتارهای پیامبر (ص) ، حاکی از احترام نسبت به متدینان واقعی به ادیان آسمانی ، و نشان دهندة یکی بودن اساس آنهاست .
در سال 2 ق ، مهمترین برخورد نظامی مسلمانان و مشرکان مکه پیش آمد : در نبردی که به بدر مشهور شد ، با آنکه عدة مسلمانان کمتر از مکیان بود ، توانستند پیروزی را از آن خود کنند و از مشرکان بسیاری کشته و اسیر شدند و دیگران نیز گریختند. پیروزی در بدر ، به مسلمانان روحیه بخشید ، اما در مکه همگی داغدار و خشمگین از شکست ، و در اندیشة انتقام بودند . از آن سوی نخستین درگیری مسلمانان با یهودیان بنیقینقاع که در بیرون مدینه سکنی داشتند ، اندکی پس از بدر پدید آمد و یهودیان ناچار عقب نشستند و آن ناحیه را به مسلمانان دادند.
در سال 3 ق ، قریشیان از قبایل متحد خود بر ضد مسلمانان یاری خواستند و با لشکری مجهز به فرماندهی ابوسفیان ، به سوی مدینه به راه افتادند. پیامبر (ص) نخست قصد داشت در مدینه بماند ، ولی سرانجام بر آن شد تا برای مقابله با لشکر مکه از شهر بیرون رود . در جایی نزدیک کوه احد ، دو لشکر با یکدیگر رو به رو شدند و با اینکه نخست پیروزی با مسلمانان بود ، ولی با ترفندی که خالد بن ولید به کاربرد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان ، مشرکان از پشت هجوم بردند و به کشتار آنان پرداختند . در این جنگ حمزه عموی پیامبر ( ص) به شهادت رسید ، پیامبر (ص) خود زخم برداشت و شایعة کشته شدن او نیز موجب تضعیف روحیة مسلمانان شد . مسلمانان غمگین به مدینه بازگشتند و آیات قرآن که در این واقعه نازل شد ، در بر دارندة تسلیت بر مسلمانان است.
در سال 4 ق چند درگیری پراکنده با قبایل اطراف مدینه پیش آمد که دیانت جدید را به سود خود نمیدیدند و ممکن بود با یکدیگر متحد شده ، به مدینه هجوم آوردند . دو حادثة رجیع و بئر معونه که طی آن مبلغان مسلمان توسط جنگجویان قبایل متحد کشته شدند ، نشان از همین اتحاد ، و نیز تلاش پیامبر (ص) برای گسترش اسلام در مدینه دارد. در این سال یکی از مهمترین درگیریهای پیامبر (ص) با قومی از یهود مدینه به نام بنی نضیر پیش آمد که پیامبر (ص) با ایشان به مذاکره پرداخت و یهودیان قصد جان او را کردند ، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه کوچ کنند.
در سال بعد پیامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهای شام در جایی به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتی سپاه اسلام به آنجا رسید ، دشمن گریخته بود و پیامبر (ص) و مسلمانان به مدینه بازگشتند. سال 5 ق به پایان نرسیده بود که خطر بسیار بزرگی پیامبر (ص) و مسلمانان را تهدید کرد . قریشیان مکه و یهودیان رانده شدة بنینضیر و دیگر هم پیمانان ایشان بر ضد پیامبر ( ص) متحد شدند و با لشکری گران که شمار سپاهیان آن را تا 10 هزار گفتهاند ، به سوی مدینه به راه افتادند . چون خبر به پیامبر (ص) رسید ، بنا بر روایت مشهوری ، به پیشنهاد سلمان فارسی به حفر خندق در اطراف مدینه امر فرمود . بدین ترتیب ، چون لشکر کفار به مدینه رسید ، با این تدبیر جدید جنگی رو به رو شد و در طول روزهایی که دو لشکر در برابر هم صف آراسته بودند ، تنها درگیریهایی پراکنده رخ داد . سرانجام ، پس از 15 روز ، لشکر کفار بینتیجه بازگشت و مسلمانان به زندگی عادی خود برگشتند.
در سال 6 ق ، مسلمانان توانستند قوم بنی مصطلق را که بر ضد پیامبر (ص) در صدد تجمع بودند ، شکست دهند و در همان سال دسته های گوناگون از سپاهیان مسلمان به سوی قبایل اطراف گسیل شدند . بر اثر اهتمام و کوشش پیگیر پیامبر (ص) اینک بسیاری مشکلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود ، زیرا در شمال شبه جزیره ، بسیاری طوایف در برابر پیامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده ، یا مسلمان شده بودند و تنها جایی که هنوز خاطر پیامبر (ص) را مشغول می داشت ، مکه بود . در این سال پیامبر( ص) و مسلمانان قصد کردند که برای اجرای مراسم حج به مکه روند و به همین منظور به سوی مکه به راه افتادند . قریشیان بر منع ورود پیامبر (ص) همداستان شدند و کس نزد آن حضرت روانه کردند و او را از قریشیان بیم دادند ، ولی پیامبر (ص) تاکید کرد که قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب میداند و حتی فرمود که حاضر است برای مدتی با قریشیان در صلح شود . قریشیان نخست هم رای نبودند ، ولی سرانجام کسی را برای عقد قرار داد صلح نزد پیامبر (ص) فرستادند . بر مبنای این ، میان پیامبر (ص) و قریشیان 10 سال صلح و متارکة جنگ اعلام گردید و شرط شد که پیامبر ( ص) از ورود به مکه تا سال آینده خودداری کند. بنابر روایاتی ، هر چند برخی از مسلمانان نخست این صلح را برنتافتند ، اما سرانجام به اهمیت آن برای گسترش اسلام پی بردند.
چون پیامبر (ص) از کار قریشیان بپرداخت ، در سال 7 ق ، تصمیم به دعوت فرمانروایان و پادشاهان ممالک اطراف گرفت . سپس نامه هایی به امپراتور روم شرقی ، نجاشی و نیز امیر غسانیان شام و امیر یمامه فرستاد. هم در این سال پیامبر (ص) بر یهودیان خیبر پیروز شد که پیش از آن چندین بار با دشمنان بر ضد او هم پیمان شده بودند و آن حضرت از جانب ایشان آسوده خاطر نبود ، قلعة خیبر که در نزدیکی مدینه واقع شده بود، به تصرف مسلمانان در آمد و پیامبر (ص) پذیرفت که یهودیان به کار زراعت خویش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشی به مسلمانان بپردازند ، پیامبر (ص) به مدینه بازگشت ، اما گسیل داشتن سپاهیان و کاروانها به اطراف و اکناف ادامه داشت.
در سال 8 ق ، قریشیان پیمان خود را شکستند و شبانگاه بر طایفهای که با مسلمانان هم پیمان بودند ، هجوم بردند . بدین سبب ، پیامبر (ص) با سپاهی انبوه قصد مکه کرد و شب هنگام بیرون مکه اردو زد . ابوسفیان ، بزرگ مشرکان به شفاعت عباس عموی پیامبر (ص) ، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام کرد و پیامبر (ص) خانة او را جایگاه امن قرار داد. لشکر اسلام بیمقاومتی وارد مکه شد و پیامبر(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومی صادر کرد و خود به درون کعبه شد و خانه را از بتان پاک فرمود . آنگاه بر بلندی صفا نشست و همگی مردم با او دست بیعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پیامبر (ص) در مکه نگذشته بود که برخی از طوایف پرشمار و مسلمان ناشدة جزیره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند . پیامبر (ص) با لشکری انبوه از مسلمانان از مکه بیرون آمد و چون به جایی به نام حنین رسید ، دشمنان که در درههای اطراف کمین کرده بودند ، به تیراندازی پرداختند . شدت تیرباران چنان بود که سپاه اسلام روی به عقب نهاد ، گروهی اندک بر جای ماندند ، ولی سرانجام گریختگان نیز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ایشان را بشکستند.
در تابستان سال 9 ق ، به پیامبر (ص) خبر رسید که رومیان لشکری ساخته اند و قصد حمله به مدینه دارند . پیامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوک رسیدند ، ولی جنگی رخ نداد و پیامبر (ص) پس از عقد پیمانهایی با قبایل آن حدود به مدینه بازگشت. پس از این ماجرا که به غزوة تبوک شهرت یافت ، اسلام در همه جای جزیره العرب روی به گسترش نهاد . از این پس همواره هیاتهای نمایندگی قبایل گوناگون به مدینه میآمدند و به اسلام میگرویدند . عملاً همة سال 10 ق را که « سنه الوفود » خوانده شد ، پیامبر (ص) در مدینه بود و فرستادگان قبایل را میپذیرفت . هم در این سال پیامبر (ص) با مسیحیان نجران پیمان بست ، به حج رفت و در بازگشت در جایی به نام غدیر خم ، علی بن ابی طالب (ع) را « مولا» ی مسلمانان پس از خود اعلام کرد.
در اوایل سال 11 ق ، بیماری و رحلت پیامبر (ص) پیش آمد . چون بیماری پیامبر (ص) سخت شد ، به منبر رفت و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش فرمود و گفت اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند ، یا حلال کند و اگر کسی را آزردهام اینک برای تلافی آمادهام. وفات پیامبر (ص) در 28 صفر سال 11 ق ، یا به روایتی در 12 ربیع الاول همان سال در 63 سالگی روی داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) کسی زنده نبود . دیگر فرزندانش ،از جمله ابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر(ص) به دنیا آمد ، همگی در گذشته بودند. پیکر مطهر پیامبر(ص) را حضرت علی (ع) به یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داد و کفن کرد و در خانهاش ـ که اینک داخل در مسجد مدینه است ـ به خاک سپردند .
در وصف رفتار و صفات پیامبر (ص) گفتهاند که اغلب خاموش بود و جز در حد نیاز سخن نمیگفت . هرگز تمام دهان را نمیگشود ، بیشتر تبسم داشت و هیچ گاه به صدای بلند نمیخندید ، چون به سوی کسی می خواست روی کند ، با تمام تن خویش بر میگشت . به پاکیزگی و خوشبویی بسیار علاقهمند بود ، چندانکه چون از جایی گذر میکرد ، رهگذران پس از او ، از اثر بوی خوش ، حضورش را در مییافتند . در کمال سادگی میزیست ، بر زمین مینشست و بر زمین خوراک میخورد و هرگز تکبر نداشت . هیچ گاه تا حد سیری غذا نمیخورد و در بسیاری موارد ، به ویژه آنگاه که تازه به مدینه در آمده بود ، گرسنگی را پذیرا بود . با اینهمه ، چون راهبان نمیزیست و خود میفرمود که از نعمتهای دنیا به حد ، بهره گرفته ، هم روزه داشته ، و هم عبادت کرده است . رفتار او با مسلمانان و حتی با متدینان به دیگر ادیان، روشی مبنتی بر شفقت و بزرگواری و گذشت و مهربانی بود . سیرت و زندگی او چنان مطبوع دل مسلمانان بود که تا جزئیترین گوشه های آن را سینه به سینه نقل می کردند و آن را امروز هم سرمشق زندگی و دین خود قرار میدهند .
پیام بنیادی اسلام ، بازگشت به هدف مشترک پیامبران ، یعنی توحید و یکتا پرستی بود ؛ باوری که ایمان بدان در آموزهای مشهور از پیامبر اکرم ( ص) مایة رستگاری انسان دانسته شده است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا. در چنین تفکری ، همراه با اقامة « قسط» که یکی از اهداف اصلی پیامبران الهی است ( نک : حدید 57/25 ) ، همة امتیازات بشری همچون رنگ و نژاد و زبان و جز آن تنها دستمایهای برای شناخت مردمان از یکدیگر دانسته شده ، و آنچه ملاک و میزان برتری دانسته شده ، فقط « تقوا» است ( نک : حجرات / 49 / 13) . پیامبر اسلام (ص) برای تحقق این جنبه از رسالت خویش ، در شهری کوچک حکومتی مبتنی بر اصل توحید و قسط بنا نهاد و اقوام ناسازگار حجاز و تهامه را به سوی اتحاد و تشکیل « امت واحده » رهنمون شد ( نک : انبیاء / 21 / 92 ) که به منزلة بازگشتی به این پیشینة قرآنی بود که همگی مردمان نخست امتی یکپارچه بوده اند و پیامبران همواره کوشیده اند تا یگانگی امت را باز گردانند و قوام بخشند ( بقره / 2/ 213 ) . پیام رسالت آن حضرت ، هر چند که نخست میبایست انذار خود را از قوم و بوم خود آغاز میکرد ( نک : انعام /6/ 92 ) ، از آغاز پیامی جهان شمول بود ( یوسف / 12/ 104 ) . در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب ، اگر چه قرآن در مقام ستیز با مظاهر ناپسند آن بر آمده، و مثلاً حمیت اعراب پیش از اسلام را « حمیه الجاهلیه » خوانده است ( نک : فتح / 48 / 26 ) ، اما در برخورد با رسوم پسندیده و گاه مبتنی بر تعالیم آسمانی ، نقش اسلام جهت بخشی توحیدی و تصحیح انحرافها بود .
خیلی معتقدند که خود میرباقری هم آنطور که باید «شاهگوش» را جدی نگرفته و حتی یک اپسیلون هم از دقت و توانایی که سر «مختارنامه» صرف کرده برای آن نگذاشته. در یک کلام می شود گفت که به نظر اکثر کاربران «شاهگوش»، سریال میرباقری نیست: «ما از آقای میرباقری، انتظار بیشتری داشتیم؛ سریال قوی نیست.» «سریال «شاهگوش» بد نیست اما واقعا در اندازه میرباقری نبود که چنین چیزی بسازد.»، «انتقاد دارم به کارگردانی اثر که اصلا در شأن آقای میرباقری نبود که چنین چیزی بسازد.»، «انتقاد دارم به کارگردانی اثر که اصلا در شأ« آقای میرباقری نبود. فیلمنامه هم که شبیه اکثر فیلمفارسی هایی هست که ساخته شده.»، «میرباقری به ساخت سریال های کیفی مشهور بود! منتظر قسمت های بعدی هستم ولی فک نکنم چیز بهتری از آب دربیاید.»
البته برخی از مخاطبان، نظراتشان را یک مقدار جزئی تر مطرح کرده اند و مثلا نسبت به ریتم کندو انتخاب بازیگران آن گلایه دارند: «من انتقاد دارم به ریتم کند سریال، به قصه نداشتن، به بازی بد حامد میرباقری، به نقشی که به اکبر عبدی دادین و اصلا مناسبش نبود و ...»، «سکانس های سریال واقعا طولانی ان، آدم خسته می شه از دیدنشون.» البته در کنار این نظرات، تعدادی از مخاطبان هم نوشته اند که کلا میرباقری کارش را بلد است و این کارش هم مثل کارهای قبلش خوب از آب درآمده.
2. مرجانه گلچین – تکرار مکررات
با اینکه مرجانه گلچین در دو قسمت اول، بار زیادی از وزن کمدی سریال را به دوش داشت و انتظار می رفت میرباقری، کاراکتر جدید و جذابی برایش خلق کند اما عملا چنین اتفاقی نیفتاد و گلچین در نقش «گلاب»، یک بار دیگر کاراکتر کمدی همیشگی اش را تکرار کرد؛ کاراکتری که رضا عطاران سر «بزنگاه» آن را خلق کرد و از آن به بعد، به تیپ رایج گلچین در کمدی های بعدی تبدیل شد. این مسئله در همین دو قسمت اعتراض بسیاری از مخاطبان را هم برانگیخت.
برخی از مخاطبان در صفحه فیس بوک این سریال نوشته اند: «هنر کارگردان به اینه که بتونه از باتزیگش ارائه متفاوتی از نقش بگیره اگه قرار باشه تکرار نقش های قبلی باشه که چه فرقی بین کارگردانا هست؟» یا «مرجانه گلچین با اینکه عالی بازی می کنه اما تکرار مکرراته یعنی باید نویسنده ها نقشو متفاوت تر بنویسند یا مثلا کارگردان یه بازی متفاوت بگیرد.»
از این قبیل نظرات، در این صفحه زیاد به چشم می خورد. برخی مخاطبان هم نظر داده اند: «خیلی کلیشه ای هست شبیه نقش هایی هست که بازی کرده قبلا.» یا «متفاوت نبودند! مثل نقش های دیگشون بازی می کنن، تنوع در بازیشون ندیدم.» و همچنین «خانم گلچین دارن تکراری میشن. من خیلی دوستشون دارم ولی دوست ندارم ایوشن کلیشه ای بشن.» البته به نظر بعضی ها هم مرجانه گلچین به طور کلی بازیگر خوبی نیست اما اینجا آنطور که انتظار می رفت بازی خوبی ارائه نداده: «بازیش که کلا خوبه ولی اینجا اون طور نه.»
3. محسن تنابنده – یک آن و دیگر هیچ
گریم جالب «شب نما» و تقلیدش از خواننده لس آنجلسی با بازی محسن تنابنده، یکی از اتفاق های مهم «شاهگوش» بود و نقش بسیار مهمی روی جذب مخاطبان داشت و تا مدت ها سریال روی موج او سوار بود. اصلا خیلی هات فقط به خاطر همین یک کاراکتر، سراغ خرید آن رفتند. برخلاف انتظار اما اوج جذابیت این نقش، همان سکانس اول بود و با وجود بازی خوب تنابنده، نتوانست جذابیتش را ادامه دهد. با اینحال اما نقش «شب نما»، تنها نقشی بود که با انتقاد زیادی از سوی مخاطبان روبرو نشد. بیشتر مخاطبان در نظراتشان گفته بودند که گریم تنابنده، عامل اصلی موفقیت اوست اما با اینحال، تقلید از کیک خواننده مشهور، چندان هم کم حاشیه نبود.
برخی مخاطبان از این تقلید، شدیدا گلایه داشتند: «محسن تنابنده از جمله بازیگرانی ست که در هر نقشی ظاهر شود به بهترین وجه ممکن آن را ایفا می کند ولی در نقش شب نما متاسفانه اینگونه نبود. تقلید از یک خواننده واقعا کار درستی نبود واقعا متاسفم.»
غیر از قضیه تقلید از خواننده معروف، سایر نظرات به نسبت مثبت بودند: «در مورد جایگاه این نقش تو داستان الان نمی توان قضاوت کرد ولی اگر بنا رو روی بازی آقای تنابنده بگذاریم ایشون خیلی خوب بازی کردند.»، «از اول هم می شد حدس زد که تنابنده عالی بازی می کنه فقط زیاد خوب نتوانسته موقع خوندن آهنگ ها صداشو شبیه آن خواننده بکنه. با اینحال به نظرم بهترینه»، «من که فقط به خاطر تنابنده نگاه می کنم سریال رو...»
4. احمد مهران فر – کم حاشیه و کم انتقاد
احمد مهران فر، یکی از شخصیت های کم حاشیه سریال است. البته نه اینکه نقشش خیلی مورد توجه قرار گرفته باشد نه! اما به نسبت سایرین، انتقاد کمتری به بازی او وارد شده. البته خیلی ها هم نوشته بودند که مهران فر و تنابنده، وزنه اصلی سریال میرباقری هستند و اصلا به خاطر حضور آنها بوده که تصمیم به تماشای آن گرفته اند و اگر بازی آنها در سریال تمام شود، قید خریدش را می زنند.
از طرف دیگر در نظرسنجی صفحه اختصاصی این سریال در فیس بوک هم بیشتر مخاطبان، مهران فر را بهترین دانسته اند و به بازی با او اندکی اختلاف نسبت به محسن تنابنده، رأی مثبت داده اند. با این حال همه روی این نکته اتفاق نظر دارند که این کارکتر توسط میرباقری شکل نگرفته و مهران فر، کارکتر «ارسطو» را در این سریال تکرار کرده.
بیشتر مخاطبان معتقدند که میرباقری شخصیت ارسطو را عینان از داخل «پایتخت» دوربر کرده و گذاشته وسط «شاهگوش» حالا با یک مقدار بالا و پایین: «شخصیت صولت بیش از حد اغراق شده. ارسطو بهتر بود.»، «مهران فر و تنابنده نبودن عمرا سریال رو نمی خریدم». علاوه بر مهران فر، طناز طباطبایی هم از آن دست بازیگرانی است که انتقاد چندانی به شخصیتش در «شاهگوش» نشده غیر از اینکه بعضی ها نوشته اند آنطور که باید کار را جدی نگرفته و به نسبت سایر نقش ها، برایش وقت نگذاشته. نکته قابل توجه اینجاست که درباره نقش فرهاد اصلانی هم تا الان، انتقاد خاصی صورت نگرفته و بیشتر نظرها مثبت بود.
5. حامد میرباقری – نقطه ضعف سریال
بازی ضعیف حامد میرباقری در همین دو قسمت اول باعث شد تا بخش عمدهای از انتقادها به سمت او برود و بعضا دیگر ضعف های سریال چندان به چشم نیاید. اگر به بخش نظرسنجی سایت ها یا صفحه اختصاصی این سریال در فیس بودک سر بزنید، با حجم وسیعی از انتقادات و نظرات روبرو می شویئد که بیشتر از دو سومشان، بازیگر نقش امیرعلی را نشانه گرفته اند. این انتقادها تا جایی پیش رفته که بخش قابل توجهی از مخاطبان، کارگردان سریال را به دلیل انتخاب پسرش برای بازی در نقش اصلی به شدت سرزنش کرده اند: «یکی نیست به آقای میرباقری بگه چرا با این کارا خودتو بدنام می کنید؟! آخه مگه می شه بازیگر و هنرو به پسرتون تزریق کنید؟ واقعا متاسفم براتون آقای میرباقری».
یکی دیگر از معترضان نوشته: «حامد میرباقری چرا این نقش رو بازی کرد؟ چون پسر داود میرباقری هست؟ توی بخش خصوصی هم آیا پارتی بازی رواج داترته؟ خب بابا جان این بچه هنرپیشه نمی شه مگه زوره؟»
برخی مخاطبان هم پیشنهاد داده اند که حامد میرباقری برود و به طور آکادمیک یاد بگیرد: «اصلا بلد نیست بازی بکنه، پیشنهاد می کنم بازیگری رو به طور آکادمیک یاد بگیره» یا «خیلی مصنوعی و خشک بازی می کرد و اصلا نمی شد روش اسم بازیگر گذاشت.» البته آنطور که پیداست از قسمت سوم به بعد و تمرکز قصه روی اتفاق های درون کلانتری، نقش حامد میرباقری کمرنگ تر می شود. البته قطعا این نظرات منفی فراوان هم در کمتر شدن نقش این بازیگر کم تاثیر نیست.
6. شاهگوش – مخلوطی از کمدی های دیگران
جدای از انتقادهای مختلفی که به «شاهگوش» وارد شده، سریال کمدی میرباقری را می شود پازلی دانست متشکل از قطعات کارهای کمدی دیگران. بخش های کلانتری که به تعبیر خیلی ها قدرتمندترین بخش هاست و خود عوامل هم وزن بیشتری برای آنها قائلند را می توان نمونه ای کاملا اقتباسی از صحنه های «مومیایی 3» محمدرضا هنرمند دانست. تمام موقعیت های کمدی که میرباقری در این بخش خلق کرده، نمونه جذابترشان در کار هنرمند دیده می شد. همانطور که ماشین اختراعی طناز طباطبایی در قسمت اول، به تعبی ریکی از مخاطبان سایت کافه سینما، آدم را یاد فیلم «دیگه چه خبر» تهمینه میلانی می اندازد؛ موقعیت های کمدی که شاید در آن ایام به دلیل مقتضیات زمان ساختشان، جذاب به نظر می رسید اما الان در دهه 90، چندان جواب نمی دهد.
باز هم به نوشته یکی دیگر از کاربران، می شود گفت که «دوره اینجور فانتزی بازیا خیلی وقته که تموم شده.» اگر فارغ از تمام انتقادهای چند وقت اخیر، «شاهگوش» را فقط و فقط با خودش مقایسه کنیم و از تمام حواشی آن فاکتور بگیریم، می توانیم بگوییم که اگر میرباقری آن را در زمان «آدم برفی» و دهه هفتاد می ساخت، شاید نمونه قابل توجهی از آب درمی آمد.
با استناد به بسیاری از نظرات منتشر شده در سایت های مختلف می توان اینطور ارزیابی کرد که «شاهگوش» برای بیشتر مخاطبان، حکم یک علامت سوال بزرگ را دارد؛ علامت سوالی پشت این جمله معروف که: «آقای میرباقری چرا بعد از پروژه قدرتمند «مختارنامه»، سراغ کمدی «شاهگوش» رفتی؟»