گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

همیشه یه چیزی هست واسه ادامه دادن...

خوشحالم به اندازه ی تمام روزایی که دلتنگی منو رنجوند. و اذیت کرد. پاک شد بلاخره پاکش کردم.

غووووول ذهنی من رفففففففففت :))))))))))

هوووو هوووو ...وااااای احساس رخوت و یخ زدگی که مدتها تو جونم خونه کرده بود .تموم شد.میتونم پرواز کنم .

فیلم perfect sense  و دوست داشتم .چون اونم میگفت همیشه چیزی هست برای ادامه. همیشه راهی هست برای ادامه.راح حلش فقط تغییر کردنه .همین تغییر.

ذهنم بهتره قلبم بهتره روحم بهتره .ما بهتریم .:))))

آرزو میکنم ببرای تو ای که اینجا رو میخونی احساس امروز منو تجربه کنی.فارغ ازجنسیت .البته :)

از تنهایی هایم

آدمها همیشه تنها هستند.

حتی وقتی بین تعداد زیادی آدم باشی،باز هم تنها هستی.

همیشه تو هستی و خودت.

بقیه در حاشیه حضور تو قرار دارند.

همیشه تو هستی و چیزی که ما گاهی آن را روح،گاهی نفس،گاهی ضمیر ناخوداگاه و گاهی چیزهای دیگر می نامیم.

همیشه تو هستی و آن چیز.

آن چیزی که باهاش حرف میزنی.باهاش مشورت میکنی.باهاش دعوا میکنی.باهاش حرفهایت را مرور میکنی.

همیشه تو هستی و آن، آنِ خودت.

خدا ما را تنها آفرید.

وقتی آمدیم هیچ کسی همراهمان نبود.وقتی میرویم هم هیچ کسی را با خود نمی بریم.

ما تنها هستیم اما نمیدانم چرا دوست نداریم این تنهایی را باور کنیم.

مذبوهانه تلاشی که برای انکار این حقیقت ساده کرده ایم این است که سعی میکینم تنهایی خود را بین حضور آدمهای دیگر گم کنیم.

همیشه خانواده ای داریم.دوستانی داریم.عاشق یا معشوقه ای داریم.همسری داریم.

همه این ها را داریم اما باز تنهاییم.

حتی وقتی حس میکنیم خدا را داریم هم تنها ییم.

وقتی تنها هستیم خدا کجاست؟؟

آیا خدا دست های ما را میگیرد؟؟

آیا میتوان در چشم های خدا نگاه کرد؟؟

آیا میتوان سر مان را بگذاریم روی شانه های خدا؟؟

آیا میتوان خدا را در آغوش گرفت؟؟

نه نمیتوان.

پس ما تنها هستیم.

.

.

.

در ابتدا و انتهایش ابر بگذار  

تشنه است سال من ، برایش ابر بگذار

نم نم دلم آرام میگیرد، سه،دو، یک

خورشید را بردار و جایش ابر بگذار

داستان کوتاه در مورد آب

در افسانه ی هندی آمده است که مردی هر روز 2 کوزه ی بزرگ آب به انتهای چوبی می بست. چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می رفت نصف آب می ریخت. مرد 2 سال تمام همین کار را می کرد. کوزه ی سالم و نو مغرور بود.که وظیفه ای که به خاطر آن خلق شده است را به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه ی کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام بدهد هر چند می دانست آن ترک ها فاصل سالها کار اوست. کوزه ی پیر آن قدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند. وبه مرد گفت:«از تو معذرت خواهی می کنم تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...........فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه منتظربودندرا فرو نشاندم.»مرد خندید و گفت :« وقتی بر می گردیم با دقت به مسیر راه نگاه کن.»موقع برگشت کوزه متوجه شدکه در یک سمت جاده گل ها و گیاهان زیبایی روئیده است مرد گفت :«می بینی که طبیعت سمت تو چه قدر زیباتر است؟»من همیشه می دانستم ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کرده ام و تو همیشه و هر روز به آنها آب می دادی به خانه ام گل بردم به بچه هایم کلم و کاهو داده ام اگر تو ترک نداشتی چه طور می توانستی این کار انجام بدهی؟

انریکه: اتلتیکو یک حریف ترسناک برای ماست.

بارسلونا و اتلتیکو مادرید، فردا در نوکمپ، دیدار رفت مرحله یک چهارم کوپا دل ری را برگزار خواهند کرد.

اتلتیکو با حذف کردن رئال به این مرحله رسیده و بارسا نیز با گذر از سد الچه به یک چهارم راه یافته است. بارسا و اتلتیکو، هفته گذشته در نوکمپ و از هفته 18 لالیگا به مصاف هم رفتند که بارسلونا آن بازی را 3-1 به نفع خودخاتمه داده بود . 

لوئیس انریکه در نشست خبری این بازی گفت:" با رجوع به بازی هایی که مقابل اتلتیکو در فصل گذشته انجام دادیم، بدیهی است که بازی دشوار و بسیار پیچیده ای را پیش رو داریم.اتلتیکو تیم ترسناکی است.فکر نمی کنم پیروزی هفته گذشته مقابل این تیم، از لحاظ فنی بتواند کمکی به ما بکند. تنها از لحاظ روحی به نفع ما خواهد بود.در جستجوی راهی برای تسلط بر اتلتیکو و پیروزی بر این تیم هستم.بارسا همیشه به قصد پیروزی به مصاف حریفانش می رود.در بازی فردا مهم این است که گلی دریافت نکنیم و کنترل توپ و زمین را در اختیار داشته باشیم." 

انریکه در مورد شیوه بازی اتلتیکو گفت:" به اعتقاد من، اتلتیکو یک تیم کامل است. تیمی جالب توجه برای هر مربی.از بازی گروهی آنها خوشم می آید. اتلتیکو تیمی است که به بازی مستقیم علاقه دارد.آنها وقتی در موضع دفاعی قرار می گیرند، گل زدن را برای حریف بسیار دشوار می کنند." 

سرمربی بارسلونا در مورد رهبری مسی در رختکن بارسا گفت:" اینجا نیستم تا به حاشیه ها دامن بزنم. تنها چیزی که به آن علاقه دارم، پیروز شدن تیمم است. همیشه به این مساله اشاره کرده ام." 
انریکه در پاسخ به این سوال که آیا هرگز در کنار بازیکنانی در سطح مسی و رونالدو بازی کرده است یا خیر گفت:" فکر نمی کنم.مسی بهترین بازیکنی است که به عمرم دیده ام. رونالدو هم بازیکن بسیار خوبی است اما یک پله پایین تر از مسی قرار دارد."

منبع:www.varzesh3.com

به مناسبت درگذشت استاد مشفق کاشانی

استاد عباس کی‌منش را بیشتر با عنوان تخلصش یعنی مشفق کاشانی می‌شناختیم. شاعر برجسته و توانمند کشورمان که روز گذشته در آستانه نود سالگی درگذشت. به همین مناسبت در ادامه بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران همایش نکوداشت استاد مشفق کاشانی که تیرماه سال 92 برگزار شد، بازنشر داده شده است. رهبر انقلاب در این سخنان کوتاه به امتیازات شاعرانگی او اشاره کرده‌اند.

 
بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دست اندرکاران همایش نکوداشت استاد مشفق کاشانی
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
اولاً بسیارکاربجا و درستی انجام دادید که برای جناب آقای مشفق -شاعر عزیزمان- بزرگداشت گرفتید، نکوداشت گرفتید. یقیناً تقدیر و برجسته‌سازی شخصیّت و خصوصیّات برجستگان ما، کمک میکند به اینکه جوانان ما، کسانی که استعداد دارند و ظرفیّت دارند، بتوانند حرکت کنند و پیش بروند. وقتی از شاعر تمجید میشود، نفس این شاعرپرور است. شما می‌بینید، در دورانهای گذشته شعرای بزرگی که مورد تشویق و تمجید حکّام وقت قرار گرفتند، موجب شده که در همان مجموعه کسان زیادی شاعر و نکته‌پرداز و مضمون‌ساز به وجود بیاید؛ این چیز اساسی‌ای است. بنابراین تشویق شاعران بزرگ و برجسته کردن شخصیّت آنها کمک میکند به پیشرفت ادبیّات و شعر.
 
جناب آقای مشفق هم از شعرای خوب زمان ما هستند. بنده البتّه از قدیم با بعضی از اشعار ایشان -در مطبوعات و اینها- آشنا بودم و شخص ایشان را هم که از اوائل انقلاب به اتّفاق آقای حمید و مرحوم شاهرخی و اینها، مکرّر آقایان را زیارت میکردیم؛ از شعرهایشان میشنیدیم، استفاده میکردیم. و غزل ایشان، غزل پخته و مضمون دار و خوش اسلوبی است؛ یعنی یکی از غزل سرایان برجسته‌ی زمان ما جناب آقای مشفق هستند؛ بیشتر سبک عراقی - و در عین حال دارای مضمون، دارای الفاظ شسته‌رفته و پخته - غزل ایشان را تشکیل میدهد. حالا البتّه ایشان در فنون دیگر هم شعر میگویند، قصیده هم میگویند، قطعه هم میگویند، لکن غزل ایشان یک برجستگی ویژه‌ای دارد. در جلسات شعری‌ای که بنده در آنجاها حضور داشته‌ام و توانسته‌ام بشنوم از شعرها، شعر ایشان همیشه یک شیرینی و برجستگی و زیبایی خاصّی داشته. جا دارد که از ایشان حقیقتاً تشویق بشود.
 
علاوه بر جنبه‌ی شعری محض، دو خصوصیّت دیگر هم در آقای مشفق هست که قابل توجّه است: یکی اینکه شعر ایشان در خدمت هدفها قرار میگیرد؛ در خدمت هدفهای دینی و هدفهای انقلابی. از اوّل انقلاب - از قبل انقلاب هم شاید همین‌جور بوده؛ امّا آنچه من اطّلاع دارم در دوران انقلاب [است]- شعر ایشان، چه شعر مذهبی و به اصطلاح شعر آئینی‌ای که ایشان گفتند در مدایح و در موضوعات مربوط به ائمّه (علیهم السلام)، و چه شعرهایی که درباره‌ی مسائل انقلاب گفتند، همه‌ی اینها شعرهای مفید و اثرگذاری است. آن بیت اوّل همین غزلی که الان ایشان گفتند، به نظر من می‌ارزد به خیلی از شعرها و گفته‌ها و نوشته‌ها؛ در وقتی که دشمن و بعضی از دوستهای نادان سعی میکنند فضاها را تیره و تار جلوه بدهند، میگویند اگر هوش و گوشی وجود دارد، اینجا پنجره‌ها باز است. اینها خیلی نکات مهمّی است. در غزل ایشان همیشه در طول این زمانها آدم مشاهده میکند.
 
نکته‌ی دوّم شخصیّت خود ایشان است؛ ایشان یک انسان محترم و آراسته به اخلاق خوب، به رفتار خوب محسوب میشوند و ما در طول این حدود سی وچند سال که با ایشان آشنا هستیم و مرتبطیم و از ایشان شنیدیم و گاهی با ایشان نشست و برخاست کردیم، همیشه این رفتار را از ایشان ملاحظه کردیم.
 
امیدواریم ان‌شاء الله خداوند به ایشان سالهای طولانی عمر بدهد؛ ایشان را، آقای حمید را - این پیش‌کِسوتهای شعر معاصر را- بایستی ارجمند داشت و عزیز داشت؛ ان‌شاء الله آینده‌ی ادب و شعر فارسی هم به همین مناسبت و به همین میزان پیشرفت داشته باشد.
 
والسّلام علیکم و رحمة الله
 
 

 

 
چند شعر از استاد مشفق کاشانی
 
 
دانی که نو بهار جوانی چه‌سان گذشت؟
زود آنچنان گذشت، که تیر از کمان گذشت
 
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر بغفلت و خواب گران شد
 
صد آفرین به همت مرغی شکسته بال
کز خویشتن شد و، از آشیان گذشت
 
افسرده‌ای که تازه گلی را ز دست داد
داند چه‌ها به بلبل بی خانمان گذشت
 
بنگر به شمع عشق، که در اشک و آه او
پروانه بال و پر زد و، آتش به جان گذشت
 
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید به خواب بودی واین کاروان گذشت
 
ظالم اگر به تیغ ستم، خون خلق ریخت
از خون بیگناه، مگر می توان گذشت؟
 
مشفق بهار زندگیت گر صفا نداشت
شکر خدا که همره باد خزان گذشت
 
***
خزان عمر مرا نوبهار باید و نیست
بهار عاطفه را برگ و بار باید و نیست
 
به جز دو دیده ی اختر فشان که من دارم
نشان ز اختر شب زنده دار باید و نیست
 
غزاله های غزل در کمند بی هنری است
دلی به داغ غزل داغدار باید و نیست
 
چراغ صاعقه ، فانوس آفتاب شکست
شهاب بارقه در شام تار باید و نیست
 
نفیر زاغ و زغن ، در چمن نباید و هست
صفیر مرغ غزل خوان ، هزار باید و نیست
 
کبوتران سحر را نشان چه می جویی؟
که روزنی به شب انتظار باید و نیست
 
مرا به غربت آیینه ها چه می خوانی؟
که دل چو آینه ی بی غبار باید و نیست
 
به روزگار ، که عمرم تباه گشت و هنوز
فراغ خاطری از روزگار باید و نیست
 
 
-----
 
 
عنان گریه سر داده است با من بانگ رود اینجا     
مرا بگذار ای دل فارغ از بود و نبود اینجا
 
تب و تابی است در این شط بی‌آرام و می‌سوزد    
تنور سینه‌اش در شعلهء شبرنگ دود اینجا
 
مگر آن پیر چنگی قصه‌های غربت او را 
فرا چنگ آورد،با آزمون هر سرود اینجا
 
در این سیر و سفر در خویش می‌گرید که می‌بیند  
ز باد فتنه روی لاله و لادن کبود اینجا
 
دل ما بستر رود است و زخم از تیشهء خارا
روان در ناکجا،اما گسسته تار و پود اینجا
 
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»
سبکباران ساحل را قرار از دل ربود اینجا
 
من از خون سخن رود غزل را کرده‌ام رنگین‌     
که با هر جوششی سرچشمه‌یی روشن گشود اینجا
 
رهایم کن،رها ای دل،که با این ابر دلتنگی‌       
غبار آلوده شد آیینهء گفت و شنود اینجا