گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

حال وروز بچه ها در ایم امتحانات

 در طول ترم

                                         سه روز مانده به امتحان:

                                           دو روز مانده به امتحان:

                                                 شب امتحان


                                      یک ساعت مانده به امتحان: 

                                              سر جلسه امتحان

                                               هنگام خروج از جلسه:

 

 

 

                                               یک هفته بعد از امتحان

ترجمه مقاله رقابت علف هرز در محصول ذرت تحت زمانبندی متفاوت

عنوان انگلیسی مقاله: WEED COMPETITION IN MAIZE CROP UNDER DIFFERENT TIMINGS FOR POST-EMERGENCE WEED CONTROL
عنوان فارسی مقاله: رقابت علف هرز در محصول ذرت تحت زمانبندی متفاوت برای کنترل علف هرز بعد از ظهور.  
دسته: زیست شناسی
فرمت فایل ترجمه شده: فایل Word ورد 2007 یا 2003 (Docx یا Doc) قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل ترجمه شده: 6
ترجمه سلیس و روان مقاله آماده خرید می باشد.
_______________________________________
چکیده
تأثیر رقابت زود هنگام علف هرز  بر سر محصول ذرت پرورش یافته در Waikato تعیین شد. ذرت در سه محیط متفاوت پر از علف هرز (بدون علف کش)، grass weeds (علف کش پیش از ظهور) و علف های هرز برگ پهن (melolachlor  پیش از ظهور) قرار داده شد. علف های هرز بر جای مانده با نیکوسولفورون بعد از ظهور (g60 در هکتار) بعد از دوره های متفاوت رقابت کنترل شدند و علف های هرز موجود در گلدان ها یا ظروف در ادامه ازمایش برداشته شدند. علف های هرز که به مدت 4 هفته بعد از ظهور کاملاً بدون کنترل گذاشته بودند محصول خالص را به طور معنی دار کاهش دادند. بعد از اینکه در علف کش بیش از ظهور استفاده شد، علف های هرز برجای مانده بعد از حدود 6 هفته با علف هایی که در مقایسه با علف های هرز برگ پهن تاثیر بیشتری داشتند. شروع به کاهش محصول ذرت کردند. دوره واقعی قبل از آغاز تاثیر علف های هرز بر رشد محصول و محصول ظاهراً با زمانی که علف های هرز برای موفقیت در پوشش کامل زمین صرف کرده بودند ارتباط داشت.
 



ادامه دارد (Full-text)

تحلیل

ارتبلط متقابل حمله به شارلی ابدو با یمن: به نظر می رسد حمله به نشریه شارلی ابدو طراحی شده سازمانهای جاسوسی غرب و موساد باشد. دو نفر مسلمان مراکشی به هنگام حمله به مجله کارت شناسایی خود را در اتومبیل شان باقی می گذارند. این مسیله یاداور پاسپورت باقی مانده در حمله به برج های دو قلو در یازده سپتامبر از تروربستها ست که سالم مانده بود. به دنبال این حمله سه عمل صورت گرفت.1 القاعده یمن مسیولیت حمله به نشریه را پذیرفت.ا2 شارلی ابدو پنچ میلیون کاریکاتور علیه پیامبر رحمت به هشت زبان دنیا منتشر نمود و اسلام هراسی را به اوج رسانید. 3 بین انصارالله یمن که وابستگی شدیدی به ایران دارد با هادی منصور انفصال و دعوا بوجود امد. هادی منصور استعفا داد و راه را برای قطعنامه جدید شورای امنیت طبق توافق صلح و شراکت بازگذاشت. این سه عامل می توانست حمله غرب و در راس ان امریکا به یمن را هموار سازد. این حمله عربستان را بسیار خشنود می ساخت. چون منجر به بازگشت به وضعیت سابق رژیم یمن می شد و انصار الله را دچار درد سر می نمود. مرگ شاه عبد الله نقشه انها را به هم زد.

بخشایش عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه

در درون ما نگاه به میراث فرهنگی وتاریخ گسترده نیست.

در درون ما  نگاه به میراث فرهنگی وتاریخ  گسترده نیست.

باوجوداینکه از دیدگاه قرآن هر اثر تاریخی منشاء و منبع شعور تاریخی ،پند و عبرت و عزت است و در درون اسلام نگاه به تاریخ بسیارگسترده است و اهمیت بسیاری به آن داده شده است. اما در درون ما چشمه این منبع آگاهی و معرفت شناختی ،خشکیده و گوش های ما از شنیدن پیام های تاریخی بازمانده است.به همین سبب حفظ و باقی ماندن آثار با توجه به وضعیت فعلی که بسیاری از آثار در حال تخریب هستند از نگاه کسی ،امری ضروری به شما نمی‌رود. میراث فرهنگی آوردگاه اندیشه هزاران نسل درطی تاریخ طولانی طی شده است.وبرای انسانی که شناخت هیچ واقعیت ،پدیده و رخداد و روی دادی ،درجهان مهم و تاثیرگذار و تعیین کننده تر از آگاهی و فهم او از خویشتن خویش نیست ومیراث فرهنگی معیار و محک و سنجش و عیار تمام عیار بازشناسی این آگاهی ها و معرفت شناختی است با این حال دردرون اوجایگاهی ندارد.درحالی که میراث و فرهنگ مجموع و مجموعه دانش و آگاهی های فردی ما را شکل می دهند به وساطت ابزار آن (آثار، شواهد و قراین مادی به جای مانده ازکنش‌ها و کردارها و رفتارها و انگیزه‌ها و اندیشه‌های مفقود آدمی و فرهنگ‌ها و جامعه‌ها و جمعیت‌های متروک و مدفون گذشته) دستیابی به تصویری از انسان بودن ،در خط افق مرزهای فرهنگ ملتها میسر می شود.بازکاروان تخریب ها به راه افتاده و کاروان خلاقیت و کنجکاوی ها وکنش ها،دلبستگی و مودت ها ،پیوستگی وپیوندگی از حرکت باز مانده است.گویی عبورازمسیرهای پرپیچ وخم تاریخی وفرازوفرودهای هزاران ساله زمینه ی اندوختن وآزمودن وآموختن  درعرصه های تفکروتعقل وتخیل ومهارت ومدیریت  وذوق وهنروزیبایی را از وی ستانده است.فقط در این آوردگاه سنگین وسئوال خیز، ،کسانی که  بمیدان آمدندو به صیانت از مآثورات ریشه و برگ گرفته ازتاریخ خود پرداختند خوشنام درخشیدند وقوت واقتدارواعتبار استحکام میراث فرهنگی خود را به محک و داوری نهادند. تاثیرگذارترومقاوم ترومتداوم تراز همه برصحنه وصفحه تاریخ ماندگار شدند.

تو (12؟)

از پشت دیوار بیرون می آیم. به سمت انتهای خیابان می چرخم، گرده های سفید از زمین به بالا می ریزند. آسمان سفید می شود؛ زمین خاکستری. بافت رویِ آسفالت با رگه های خاکستری و پنبه های سیاه جسته و گریخته پر می شود. به بالا سقف از ستاره های پلاستیکی شب رنگ، به زیر گویِ آتشین میان قدم هایم. زیر این سایه سال های پیش رو مثلِ مرغ تاریک رویِ پشت بام دراز کشیده اند. سر ظهر جمع نمی شود. سایه تا شب پیش می رود. میان انگشتانش برگ هایِ درازِ بید بیرون می زند. سر برگ ها سوخته، قهوه ای مایل به سرخ و سیاه. چیزی تا اُکسیدگی باقی نمانده. نمی خواهم از پشت سر افتادن بدانم. نه از سوختگی های پشت سر می دانم، نه با ابرها درباره ی خلاصه ی قسمت پیشین می خوانم. 
قرصی دیگر از پوشش آلومینیوم بیرون می آورم. مرضِ شهر به مرضِ شهرگریزی گرفتارم می کند. خیابان وقتی با تمامِ وجود در میانِ کوچه هایش می چرخم، مُدام و در هر لحظه از خود دورم می کند. حکومت اداره می کنند و من حاکمیت خویش از دست می دهم. به تارهای عنکبوت بسته بر گلدان های تازه مانده در عمق فصلِ خاکستریِ سال چنگ می زنم. 
از خواب بیدار نشده، چروک رویاهای شیرینِ شب های پشت سر رفته هنوز بر صورتم باقی مانده. هنوز می توانم بو بکشم و در دیوارهای اتاق تقسیم بشوم. چیزی نمانده که اولین تخلیه را با سیگار و کُنیاک آغاز کنم:
قبض، قبض، قسط، کارت، اِ تی اِم، سی سی تی وی و بعد: پول و پول و پول و پول و پول و پول و پول و پول و پول. 
از خواب بیدار می شوم. زمین دارد هنوز می بارد. پیش رویِ بهمن ماهی دیگر ایستاده ام و با لرزش سیم های مخابرات ارتباط برقرار می کنم. چسبیده به سوزن نورهای زیر تلِ خاکستر. به بیدار نشدن فکر می کنم. زمین حوصله ی زندگی ندارد. بیا برایش آوازِ پرِ جبرئیل بگوییم. نامه هایمان از یادش می رود. تمامِ ساعت ها. تمامِ عقربه ها. 
از این جا می توانم جانورانِ خزیده زیر پوست را به تماشا بنشینم. که انگار قصدشان به انقراض نیست. شاید می خواهند جایمان را به کلی بگیرند. 
بالاخره تو هستی. شرایط به رخ می کشی. اوصاف به یاد می آوری. خوب می دانم درباره ی چه چیزی حرف می زنم. چیزی از غیره ها و سه نقطه ها نمی دانم. در همین جا خلاصه می شوم. در همین سکوت غرق می شوم. از سایه ها انتظار پوسیدگی ندارم. نَرم باقی می مانند. آغوشم اما دیگر نیازی به آن ها ندارد. که از دور تماشایشان می کنم. بگذار تمامشان به ما حسادت بکنند. چاره ای جز انداختن تقصیر گردن یک نفر ندارند. که آن یک نفر... .
نمی دانند حتا حدودن چه احساسی دارند. تو خوب می دانی.
«اِی کجایی کز بوسه
بر لب تشنه ام بزنی آبی»