بزنید اون دست قشنگه رو !!…. به سلامتی کی؟!…
به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفــیــــــــــــــــــــــــق منه …….
وقتی باختم گفت : من رفــیـــــــــــــــــــــــــقتم ……
به سلامتی اون مردی...
که وقتی تو خیابون نگاهش به یه زن زیبا میفته بازم سرشو میندازه پایین و
زیر لب میگه : اگه آخرشم باشی…انگشت کوچیکهٔ زنم هم نیستی
به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه…
به سلامتی اونایی که
تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن…
به سلامتی مداد پاک کن
که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه…
به سلامتی پسر بچه های قدیم
که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن که شبیه باباهاشون بشن
نه مثل جوونای امروز که ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن
به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست
ولی هنوزم شکستن بلد نیست…
به سلامتی دریاچه اورمیه…
نه فقط بخاطر اینکه مظلومه ، به خاطر اینکه هیچ وقت اجازه نداد کسی توش غرق بشه…
به سلامتی لرزش دست های پیر پدر
به سلامتی اون بچه ای...
که شیمی درمانی کرده و همه موهاش ریخته،
به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟
باباشمیگه قربونت برم تو از همه اونا خوش تیپ تری…
به سلامتی همه اونایی
که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه!
به سلامتی همه باباها….
کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده…
میگه : آره
میگم : بریزمش دور ؟
میگه : نه بذار تو یخچال بابات میاد میخوره !!!!
به سلامتی اونایی که
به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که
بزرگترها کوچک بشن ، کوچکـتـرها هـرگـز بـزرگ نمیشن.
به سلامتی همه باباهایی
که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامه شونه…
به سلامتی کسی که
دید تو تاکسی بغلیش پول نداره
به راننده گفت : پول خورد ندارم واسه همه حساب کن….!
به سلامتی بیل!
که هرچه قدر بره تو خاک ، بازم برّاق تر میشه.
به سلامتی سیم خاردار!
که پشت و رو نداره
به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست
به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه
به سلامتی آسمون
که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره
اما یه ستوان با دو سه تا ستاره اش به عالم و آدم فخر می فروشه
به سلامتی مادر…
که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که سیره و میل نداره مادره…
به سلامتی حلقه های زنجیر
که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی باز همدیگرو ول نمیکنن
به سلامتی گل آفتابگردان
که گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت : ستاره چشمک میزنه، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم…
به سلامتی کسی که
وقتی بهش زنگ میزنی ، خوابه
ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه : خوب شد زنگ زدی ، باید بیدار میشدم
به سلامتی پدری
که لباس خاکی و کثیف میپوشه
میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش
اما بچه اش خجالت میکشه
به دوستاش بگه که این پدرمه
و در آخر...
بسلامتی با ارزش ترین پول دنیا " تومن "
چون هم تو توش هستی ، هم من
از دیگر احوالات شهر ما تکاپوی افرادیست برای گرفتن مناسبی در شهر که برای مردم اثبات شده هستند در ناکار آمدی و گذشته ای دارند سیاه تر از زغال....
افرادی که سالها جهت رسیدن به مقاصد مادی و جاه طلبی ذاتیشان بسیاری از منافع شهر را زیر پا گذاشتند و گذشتند از مردم و منافع مردم....
با هیاهوی فراوان در بیابان های اطراف ثروتهایی را با نامهایی اغوا گر به باد دادند و هم خدا میداندو خودشان و هم مردم که منافع ملت مد نظرشان نبود.
پردیس دانشگاه اندیمشک به همت شورای شهر بعد از سالها خواب به سرد خانه تبدیل میشود. خبری که نمیتوان گفت خوش....
کلاغ:
پر
پردیس دانشگاهی:
پر
پردیس که پر نداره
نداره ولی پرید
با چه رویی بر گردیم....
آدم نقش بازی کنه سخته خیلی سخت! ولی خب زندگیم یه فیلمه که ما بازیگرشیم و کارگردانش یکی دیگه اس،
بعضی وقتا میخوای از نقش بیای بیرون،میای میبینی با دوره بازیگریت هیچ نفاوتی نداره چون بقیه هم بازیگرن، پس برمیگردی به بازی،نقش خودت، خب حالا انگیزه این بازی فرق داره، یکی واسه پول،یکی مجبوره،یکی واسه دلخوشی، خب واسه بازیگرا دعا میکنیم! ولی مزد بازیگری ما هیچی نیست جز تهمت زدن بوسیله بقیه که به ما زده میشه چون بازی رو بهم زدیم حالا به هر دلیلی که باشه مثلا کسل کننده بودن بازی.
از هیچ کس هم چیزی به دل نمیگیرم،
ما هم هیچی نداریم چون چیزی نمیدونیم.
چارلی چاپلین رو خیلی دوست دارم،عالییییه واقعا،خدا رحمتش کنه.
درباره کتاب، میخوام اگه شد دوباره کتاب خوندن رو شروع کنم، تو چند سال گذشته فقط دو تا کتاب مسلمانی در جست و جوی ناکجاآباد که درباره دکتر علی شریعتی بود و یکی هم دائی جان ناپلئون که اردیبهشت خوندمش،بقیه کتابا مثل کتاب شعر فروغ فرخزاد و بیشعوری و جامعه شناسی خودمانی و خیلی از کتابای دیگه رو ناقص خوندم!
آخرین تلاش مربوط به نسخه کامل کتاب رابیسنون کروزوئه بود که نسخه کم حجمش رو قبلا خونده بودم و فک کنم این نسخه کامل 250 صفحه است که فک کنم 50 صفحه اش رو خوندم!
میگن کتابای آگاتا کریستی هم خوبه، اگه شد از شکسپیر هم باید چیزایی بخونم تا بتونم مثل بقیه نقش بازی کنم، هاها!