عبدالرحیم بن مصطفی بن محمد زمان آل عباس(عفالله عنهم) معروف و متخلص به روزبه از فضلای این منطقه وساکن انجیره بوده است که در فاصلۀ زمانی بین سالهای 1330ه.ق تا 1420-30ه. ق می زیسته است. نزدیک به ده سال قبل در قطر وفات نمودند و نگارنده خود به یاد دارد که در مسجد جامع لمزان بر ایشان نماز میت غایب خوانده شد.
طبع شعری روانی داشته است و کتابی در نظم به عنوان «جلب الخواطر من عمق الضمائر» چاپ 1411 ه. ق (1990 میلادی) در چاپخانۀ خلیج در کشور قطر به چاپ رسانده است.
آنطور که از این کتاب بر می آید ایشان در سال 1366 ه.ق به جهت محبت واعتقادی که به آقای کنچی(مرحوم آغا سید یوسف) داشته است به صرافت افتاده است تا توصیف نامه ای از ایشان به نوای مثنوی مولوی(یعنی در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) بسراید.چون در مجلس آقا ترجمۀ منظوم کتاب مولود برزنجی از همت بستکی را می خوانده است وآقا توصیه کرده اند نوای آن سرد است وباید به نوای مثنوی خوانده شود. چون روزبه نتوانسته بود مولود برزنجی را به نوای مثنوی بخواند (ظاهراً مولود برزنجی در نوای مفاعیلن و تقاضای آقا نوای فاعلاتن بوده) دست به سرایش توصیف نامه ای از خود آقا سید یوسف زده است که با بیت:
حمد معبودی کنم از جان ودل کافریده آدمی از آب وگل
شروع می شود والبته در بیت های معدودی قافیه نیز مشکل دارد همچنین به سبب رعایت وزن شعر، بعضی کلمات نیز اجباراً کشیده تلفظ می شوند. اما بر روی هم رفته حکایت از ذوق وطبع ایشان دارد ومنبع مکتوب ومستندی است از احوال و وصف کسی که کنچی به واسطۀ او معروف ومشهور شد.
در پایان این مثنوی خود را چنین معرفی می کند:
داعی آقای مولانا که است؟ این فقیر عبدالرحیم روزبه است
والدم شیخ مصطفای نیکنام رحمت حق بر روان او مدام
بستکی اصلم نسب عبّاسیان ساکن انجیره قرب لیمزان...
در این کتاب حوادثی همچون زلزلۀ های گوده و لار ونیز سیل خانمان برانداز قصبۀ بستک، مدح علامه الشهیر محمد علی خالدی وتاریخ تاسیس مدرسه سلطان العلما، بیان کرامات شیخ حسن مدنی در قصۀ معروف زنده به گور، مرثیه هایی برای سید یوسف کنچی، شیخ محمد نور مدنی شیخ لاور، حادثۀ ناگوار سقوط هواپیمای ایرانی در خلیج فارس و... به نظم کشیده شده است.
نمونه ای از نظم اوکه ظاهرا مربوط به اوان شاعری وی می باشد مربوط به ساخت وتاسیس بنگلۀ کوران است که البته جز در دوسه مورد اشکال قافیه ، مجموعا وزن سلیس روانی دارد. قالب شعر دوبیتی های پیوسته (چهار پاره) است . وزن آن دوری است(مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن). در اشعار شعرای کلاسیک فارسی این وزن در یک مصراع قرار می گرفته است که مرحوم روزبه آن را نصف کرده و به صورت دو مصراع در آورده است.
«تاریخ تاسیس بنگلۀ کوران که در 17 کیلومتری قریۀ انجیره در غربی قریۀ مذکور واقع است حسب الامر مرحوم محمد رشاد خان سطوت زاده بنیان کرده ام وبه همان مناسبت سروده ام (1364هجری)»
جای خوشی به دوران مو اُمنَدی چو کُوران
دایم خوش است خصوصاً در موسم بهاران
آبش ز جویبار است شیرین وخوشگوار است
دل می شود مفرّح هم کوه و هم شکار است
در موسم زمستان اطراف آن چو بستان
صحرای ان صفا دار یابد فرح دل وجان
به به چو مردمانِن خوشرو وخوش زبانِن
خوش خُلق وبا تواضع محبوب ومهربانِن
آقای سطوت زاده دست کرم گشاده
یارب به جود و فضلت عمرش بکن زیاده
... بر روی تلّ دریا بنگله شد مهیّا
خوش با صفا ودلگیر موزون وچفت ودلخواه
هرساله عید نوروز آن خان به بخت فیروز
سازد نزول اجلال در این محل سه چار روز
...هرگاه که با دلی شاد اینجا گذارتان افتاد
دور از غم زمانه از روزبهی کنید یاد
کوران که بوده آباد امسال گذارم افتاد
حالا دگر خراب است خوبیش رفته بر باد
آن روز ما به سر شد جای پدر پسر شد
کوران وفاریابش از دست او به در شد
بنگله گشته ویران نه داخل است نه بیران{بیرون}
کوران اولی نیست شد جای دل نگیران
مشاهیر و مفاخر و هنرمندان بروجرد ۳
استاد سیدجعفر کشفی دارابی بروجردی
عکس تزئینی است و فقط برای زیبایی این قسمت انتخاب شده است .
در سال ۱۳۰۸در حالی که چهار سال از سلطنت رضا خان میرپنج که بعد ها به رضا شاه پهلوی ملقب گردید می گذشت" فوج نادری به فرماندهی سرهنگ احمد معینی جهت خلع سلاح مردم دشتی عازم آن دیار شد, آن سال مردم دشتی باقحط سالی شدیدی مواجع بودند تنها قوت روزانه اشان ثمر نخل هایشان بود که آن هم تبدیل به خارک سیس (خارک سیس عبارت است از ثمر درخت خرما که در اثر بدی آب وهوا وعدم گرد افشانی صحیح دانه ها ی خرما کوچک ونامرغوب است وبیشتر برای تالیف دامها استفاده می شود) شده بود .روسای طوایف دشتی تصمیم گرفتند که در مقابل فوج نادری بیاستند برای این کار با مرحوم ملا عبدالله زایر حسن جمال کدخدای مسیله عبد ی که فردی کار آزموده واهل نظر در آن زمان بود مشورت کردند وایشان را نیز دعوت به هم کاری نمودند اما ایشان روسای طوایف از انجام این کار بر حذر داشتند وتوجیع ایشان این بود که مردم گرسنه هستند قوت لایموتشان سیس نخل است آن هم بیشتر مردم ندارند من توصیه می کنم با دولت در نیفتید. اما کو گوش شنوا .عده ای تفنگچی جمع شدند وبه فرماندهی حسین خان دشتی(حسین خان ابن جمال خان ابن حسین خان ابن حاجی خان)در نزدیک روستای محمد آباد خورموج در مقابل ستون سنگر زدند .سنگر تفنگچی های دشتی در جنوب دره قرار داشت در حالی که بیشترتفنگچی ها نیز ازسلاح های موثری بهره مند نبودند در شمال دره ستون در حالی که یک ارابه توپ کششی داشتند وتقریبا با فنون نظامی آن زمان آشنای کامل داشتند اماده نبرد بودند بعضی ها نیز معتقدند در گیر ی از روستای عربی اغاز گردید وتا محمد آباد به اوج خود رسید در این زمان با شلیک گلوله توپ رئیس عالی کنرینی به قتل رسید وتعدادی نیز زخمی شدند بقیه تفنگچی هابه سمت کوه خاک که در شرق روستای حسین زایری قرار دارد عقب نشینی ومتفرق شدند حسین خان با رئیس پولاد از روسای کردوان که با خوانیین حاجیان از یک نژاد بودند وسابقه ی قرابت نیز داشتند"با پای پیاده این مسیر را پیمودند وچون حسین خان پیرمرد بود بیشتر توان ادامه راه نداشت رئیس پولاد برای آوردن مرکب و انتقال خان به کاکی به روستای حسین زایری رفت اما بعد از برگشت از خان اثری نیافت بعدها پس از مدتی پیکر خان به راهنمای شبانی در شکاف کوه خاک پیدا شد وجهت تدفین به شهر نجف حمل گردید وستون نیز در حالی که خود را فاتح این جنگ می دید وارد سراسر دشتی شد و افرادمسلح را خلع سلاح کرد اما این کار بسیار دوام نیاورد پس از چند سال با ضعف دولت و روشن شدن آتش جنگ جهانی دو م مردم باز مسلح شدند ودولت باز تصمیم به خلع سلاح گرفت اما در این زمان ملا عبدالله از تحویل اسلحه خوداری کرد وگفت ما مخالف بسیار داریم منطقه نیز ناامن است به محض آرامش سلاح تحویل دولت می دهیم ولی با عدم موافقت ماموران دولت مواجع شد ملا عبدالله با دو پسرش حاج حسین جمالی نژاد وحاج اسماعیل وخواهرزاده ودامادش مرحوم زایر محمد عبدی(محزون دشتی) متواری شدند این مدت به گفته ی مرحوم محزون در مقدمه دیوانش دو سال طول کشید بیشتر محل زندگیشان در کوه ماه جنبان وکوه گنخک بود حدود دو ماه در غاری بنام اشکفت پوستی در کوه گنخک بودند در آن جا چند بیت شعر توسط مر حوم ملا عبدا لله با نوک کارد قدش(کارد قد چاقوایی دشنه ماند با تیغه فولادی ودسته ی نقره ای تزئین شده که در جلد چرمی قرار می گرفت وشکارچی در شالی که دور کمر خویش می پیچید می زد وهنگام شکار وتنگاتنگ معرکه از آن استفاده می کرد) روی دیواره اشکفت کنده شده است که بعد از هفتاد سال در اثر عوامل طبیعی نظیر سرما وگرما که باعث انقباض وانبساط وشکستگی سنگ می گردد قسمتی از آن بر جای مانده است بیشتر شکار چیان که به این غار سر می زدنند بعضی از این اشعا ر از حفظ هستند و اب گیری نیز در نزدیک این اشکفت است که بنام ملا عبدالله مشهور است از اشعاری که بر دیواره غار کند شد ه وکمتر اسیب دیده این دو بیت می توان به خاطر سپرد که اولی از سعدی(ره) می باشد ودومی از خود مرحوم ملا عبدالله وچون تخلص ملا عبد صیاد بوده است کلمه صیاد در این دو بیت تذکر شاعر به خودش است خدایشان رحمت کناد..
صیاد نه هر بار شکاری گیرد
باشد که یکی روز پلنگش بدرد
ترا صیاد مغرور از چه باشی
نمی دانی که عمرت مختصر شد
✍ http://www.Gezderaz100.blogfa.com
قبل از احداث جاده در سال 1342 در قسمت غرب روستای کاکی راه شوسه ای از قسمت شرق روستا (بالای کاکی) می گذشت بعضی از روزها ماشینی می آمد, در زمستان به علت نبود پل نیز این راه مسدود می شد در کنار این راه توسط مرحوم زایر صفر زارع قهوه خانه کوچکی احداث شده بود که به مسافرین آب و چای و قلیان میدادند...
با احداث راه بین چغادک به کنگان از محل طرح کمک ملت امریکا به مردم جنوب ایران قهوه خانه نیز در کنار جاده و در زمین اهدای مرحوم حاج حسین جمالی نژاد به زایر صفر احداث گردید, که عبارت بود از دو اطاق شمالی جنوبی و شرقی غربی که خرابه اطاق شرقی غربی هنوز کنار مغازه حاج مختار علیزاده نمایان است, جلوی این اطاقها سکویی بود که روی آن میز با تعدای صندلی فلزی چیده شده بود پذیرایی از مسافرین روی این سکو انجام می شد .همزمان با احداث قهوه خانه زایر صفر در شرق جاده فعلی و در محل بانک صادرات فعلی مرحوم مختار کرد از طایفه الوندیهای کاکی نیز قهوه خانه ای با دو اطاق خشت گلی در قسمت غرب جاده احداث نمود, که خرابه خشت گلی آن در قسمت غرب جاده و روبرو درمانگاه شهید مظفری کاکی نمایان است, ولی ظاهرا این قهوه خانه خیلی دوام نیاورد(بین سالهای 42 تا 47) و آنچه مشهور است همین قهوخانه زایر صفر می باشد که در آن زمان یکی از چند ساختمان شاخص کاکی محسوب می شد.(ساختمانهای شاخص آن زمان کاکی عبارت بودند از حسینیه پاسگاه بانک قهوه خانه بهداری و مدرسه ) محل احداث قهوخانه چون در کنار اراضی کشاورزی (چه آب) قرار داشت دور تا دور قهوه خانه درختان گز غرص شده بود به همین خاطر مردمان روستاهای اطر اف که قصد سفر به شهرهای بوشهر و برازجان داشتند در زیر سایه درختان گز منتظر ماشین می نشستند و کمتر وارد قهوه خانه می شدند در نتیجه قهوه خانه محل ورود افراد غیر بومی و مسافرین در راه مانده بود .با آسفالت شدن جاده و کثرت وسایل ایاب و ذهاب قهوخانه نیز رونق بیشتری یافت و تبدیل به سالنی شد... در کنار آن مرحوم حاج محمد قادری کپری از شاخ بر گ نخل احداث نمود که محل فروش تره بار بود, کمی دورتر از کپر تره باری کپر ماهی فروشی حاج غلام نصیری قرار داشت, بعدها بازار کاکی نیز در قسمت جنوب این قهوخانه تشکیل شد. اما متاسفانه در زمان مرحوم زایر صفر یا کمی بعد از وفات ایشان قهو خانه تبدیل به قنادی به نام ایلار شد, و اراضی کناری آن که در تملیک ورثه آن مرحوم بود جهت احداث بانک صادرات فروخته شد,امروز از قهوه خانه تنها نامی مانده است که نسل نو نیز از آن بی اطلاع می باشد...
Http://www.Gezderaz100.blogfa.com