با سابقه ای بیش از 15 سال آماده همکاری با شما مدیریت محترم برای انجام مکاتبات تخصصی بازرگانی بین المللی فارسی –انگلیسی ، قراردادهای بازرگانی ، خدمات بازاریابی کالا برای بازار داخلی یا صادرات - تامین کالاهای مورد نیاز از منابع داخلی یا خارجی ،مترجم همراه شما در سفرهای تجاری و نمایشگاه های خارجی ، در خدمت شما هستیم.
دیگر هیچوقت نگران مکاتبات بازرگانی خارجی خود نباشید .ما حتی در ایام تعطیل آماده ارائه خدمات به شما مدیران محترم هستیم .
همواره می توانید با ارسال پیامک به موبایل 09123503964 با ذکر نام ، شماره تماس و درخواست ، ما را برای پاسخگویی سریعتر مطلع نمائید. صمیمانه آماده همکاری با شما مدیریت محترم می باشیم.
با تشکر
www.tarjomeyemotoon.blogfa.com
Tel/ Fax: 9821 77295114
Ntc_co_ir@yahoo.com
سال 91 سالی پرالتهاب برای فضای سیاسی کشور بود؛ جریان کارگزاران همه هجمههای خود را بر دولت احمدینژاد و به بهانه احمدینژاد به همه اصولگرایان وارد میکرد و مدیریت کشور را به بنبست رسیده فرض میکرد. آنها تنها راهکار خروج از بنبست و بحران مدیریتی کشور را آمدن هاشمی به عرصه مدیریت اجرایی کشور میدانستند. این جریان بعد از انتخابات سال 84 و روی کار آمدن گفتمان عدالت از فضای سیاسی کشور کنار رفت اما حضور جریان انحرافی در دولت دهم بویژه در مباحث فرهنگی و اقتصادی فرصتی را به این جریان به محاق رفته داد تا به بهانه احمدینژاد به گفتمان عدالت و پیشرفت حمله کند و آن را فاقد کارآمدی نشان دهد. این موضوع با بحرانسازیهای واهی جریان سازندگی شروع شد. هاشمی که دولتش بنای انحراف در الگوهای اجتماعی را گذاشت و سیاستهای اقتصادیاش فشار تورم 50 درصدی را بر گرده مردم مستضعف جامعه گذاشت با القای بحران مدیریت در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «مدیریتها هم واقعاً اشکال دارد. من سالها پیش تذکرات جدی دادم. این سبک مدیریت در نهایت نمیتواند خوب باشد. شاید بعضیها به سوءنیت منتسب میکنند اما اینگونه نیست. معتقدم مسؤولان، کشور و انقلابشان را دوست دارند و مسؤولیتشان را میفهمند ولی عدم کارآیی یک مساله است و باید در مسؤولیتها کارآیی باشد و شرایط یک مدیر چه در مقدمه یک بحران و چه در خود بحران شرایط ویژهای دارد که به اصطلاح بحران مدیریت و مدیریت بحران میگویند».
بعد از آن سلسله مصاحبهها درباره بحران مدیریتی در کشور شروع شد. حسن روحانی در همایش «برند برتر، کیفیت برتر» در جمعی از اصلاحطلبان با حمله به ادبیات خدمترسانی گفت: «مردم دلار نمیخواهند، صداقت و برنامه میخواهند. ما نیاز به نوکر نداریم نیاز به مدیر داریم. ما نیاز به نوکر مدیر داریم، نه نوکر خالی، تنها نوکر بودن کافی نیست».
در شرایطی که رهبر انقلاب در خراسان شمالی از اتحاد سیاسیون و دوری از تنشهای سیاسی صحبت کردند و فرمودند: «در مدت باقیمانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسؤولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور متمرکز باشد و مسؤولان، سیاستمداران، تریبونداران و مدیران عرصههای گوناگون نیز کاملا مراقب باشند با یک حرف یا عمل نسنجیده و اختلافی، موجب متلاطم شدن فضای سیاسی نشوند»، سلسله مصاحبهها ادامه داشت و محمدعلی نجفی که خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده میکرد در مصاحبه با آسمان بر طبل «بحران مدیریت» هاشمی کوبید و گفت: «وضعیت فعلی یک فاجعه است و باید یک دولت ملی روی کار آید». همه اطرافیان هاشمی او را تشویق به حضور در عرصه انتخابات میکردند و با سیاهنمایی وضعیت کشور زمینهها را آماده میکردند. کلیدواژه کارگزاران این بود که «80 درصد مشکلات کشور از سوءتدبیرهای مدیریتی است» و اگر آیتالله هاشمی روی کار آید این مسائل حل خواهد شد. شاید خود هاشمی آن زمان میدانست به خاطر کهولت سن و خیلی مسائل دیگر تایید صلاحیت نخواهد شد و در مصاحبهای که شخصا انجام داد، گفت: «بنا ندارم در انتخابات آینده نامزد شوم».
جدیترین اظهارنظرها درباره حضور هاشمی در انتخابات را بعد از وی فرزند کوچکش در مصاحبه با نشریه مثلث انجام داد. یاسر هاشمی که ظاهرا از پدر خود یک اسطوره شکستناپذیر ساخته بود، گفت: «آقای هاشمی انقلاب را فرزند خود میداند و تلاش دارد کمک کند انتخابات در یک شرایط مطلوب برگزار شود». یاسر هاشمی در این گفتوگو حسن روحانی را گزینه مناسبی برای جانشینی پدرش در انتخابات معرفی میکند و میگوید: «حسن روحانی گزینه مورد علاقه هاشمی است که میتواند وحدت ملی را با هدایت هاشمی به سرانجام برساند».
کرباسچی، دبیر کارگزاران نیز حسن روحانی را بدل هاشمی دانست و معتقد بود او میتواند اعتدال را رعایت کند. وی تلاش کرد همفکرانش نیز در کنار روحانی قرار بگیرند. هاشمی با فشار اطرافیان در لحظات آخر به میدان انتخابات آمد و با رد صلاحیت خیلی سریع هم از این میدان خارج شد و همه پتانسیل هاشمی پشت روحانی جمع شد. این بار این روحانی بود که فرشته نجات کشور لقب میگرفت، فرشته نجاتی که همه هماهنگیها را برای اجرای هر کاری با هاشمی انجام خواهد داد.
روحانی نیز در کوران تبلیغات انتخاباتی بر این ناکارآمدیها و سوءمدیریتها تکیه میکرد، او میگفت میتواند هم چرخ اقتصاد را بچرخاند و هم چرخ سانتریوفیوژها را! و با همین شعارها هم رأی آورد.
روحانی از همان ابتدای انتخابات مدیریت صحیح را در «بستن با کدخدا» میدانست و تعامل با دنیا را راهکار برونرفت از مشکلات میدانست. او در اولین اظهارنظرهای انتخاباتیاش نیز دوباره به سراغ رابطه با آمریکا رفت و از 3 مرحلهای بودن رابطه با آمریکا گفت: «آمریکا یک واقعیت در دنیای امروز است که نمیتوانیم آن را انکار کنیم، چون یک ابرقدرت است. قدرت اول اقتصادی و علمی و نظامی را در دنیا دارد و در مجامع بینالمللی تأثیرگذار است. جمهوری اسلامی ایران هم یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در منطقه و جهان است. دلایل اینکه ما به این شرایط با آمریکا رسیدهایم، به خاطر اقداماتی بوده که آمریکا پس از پیروزی انقلاب آغاز کرده و اقداماتش منجر به روابطی پرتنش بین دو کشور شده است و بعد هم به روابط تخاصمآمیز رسیده است».
وی با بهانه قرار دادن منافع ملی درباره تایید رابطه با آمریکا گفت: «اینکه با آمریکا حرف بزنیم یا نزنیم و رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم، اصل نیست. اصل منافع و امنیت ملی ما است که باید ببینیم اهداف ما چگونه تأمین میشود».
وی در این زمینه ادامه داد:«شاید دولت آینده فرصتی بیابد که طی آن بتواند حداقل روابط ایران و آمریکا را که امروز تخاصمآمیز است، به یک رابطه توأم با تنش تبدیل کند. یک زمانی دولتها دنبال کاهش تنش بودند، حتی در رابطه با آمریکا اما امروز سطح روابط 2 کشور از تنش بالاتر است و رابطه ما با آمریکا در حد تخاصم است. در قدم اول دولت بعد باید تخاصم در رابطه با آمریکا را به تنش تبدیل کند و در مرحله دوم بکوشد تنش را کاهش دهد و حتی اگر توانست به تنش پایان دهد. پس از طی این 3 مرحله، میتوان به مراحل بعدی رابطه هم فکر کرد».
روحانی پیروز شد و همه منتظر بودند ببینند منتقدان مشکلات فعلی و کارگزارانی که مدعی بهبود وضعیت کشور هستند چه میکنند اما وی از همان ابتدا به سراغ تعامل با آمریکا رفت، اقتصاد داخلی را فراموش کرده و سیاست خارجه و تعامل با غرب را اصلیترین استراتژی خود قرار داد. توافقنامه پرانتقاد هستهای ژنو امضا شد که همچنان هیچ عایدی برای جمهوری اسلامی نداشته است.
در این یکسال و اندی بیتدبیریهای بسیاری در عرصه اقتصادی کشور شاهد بودیم که نمونه آن «نحوه توزیع سبد کالا»، «متوقف شدن مسکن مهر»، «سیاستهای ضد اقتصاد مقاومتی دولت»، «بسته شکست خورده خروج از رکود غیر تورمی» و... بوده است که به همه آنها باید عدم چرخیدن سانتریفیوژها و چرخهای اقتصاد و صنعت و تولید ملی را نیز اضافه کنیم.
روحانی در آخرین پرده از حُسن مدیریتهایش، همایش اقتصاد ایران را برگزار کرد؛ همایشی که همگان تصور میکردند در آن چند راهکار مدیریتی جهت بهبود وضعیت اقتصادی از سوی دولت بیان شود حال آنکه روحانی در نهایت تعجب همگان در این سخنرانی اعلام کرد: «در کشور ما سالها و دهههاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه میدهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد. من به عنوان مسؤول اجرای قانون اساسی دلم میخواهد شرایطی فراهم شود تا به این اصل قانون عمل کنیم و یک بار هم که شده آن چیزی را که برای همه مهم است و اهمیت دارد را از مردم بپرسیم».
روحانی در این همایش گفت ما در مذاکرات بر سر آرمانها مذاکره نمیکنیم: «تجربه سیاسی ما میگوید کشور با انزوا نمیتواند رشد مستمر داشته باشد این بدین معنی نیست که ما دست از اصول و آرمانها برداریم مگر کسی در میز مذاکره درباره اصول و آرمانها صحبت میکند، یک عده در توهمات زندگی میکنند، دنیای امروز بحث منافع است. تهدیدها، فرصتها و منافع مشترک اساس بحث سیاست خارجی است و اصول و آرمان در سیاست خارجی بحث نمیشود، مگر ما در مرحله اول در توافق ژنو آرمان و اصول را معامله کردیم. ما با هم حرف زدیم و توافق کردیم، مگر اصول بردیم تا معامله کنیم؟ تمام مذاکرات اینگونه است که میخواهد پلی بین خواست طرف و خواست ما وصل شود، آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست. اگر از آن طرف ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و فلان غنیسازی که به آن نیاز نداریم متوقف کنیم یعنی آرمان ما رفت؟»
روحانی تمام سرمایه خود را روی همین مذاکرات با غرب گذاشته بود؛ مذاکراتی که همه ملت بدان بدبین هستند. شاید نتیجهای که روحانی تا اینجا بهدست آورده همانی باشد که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان مرحلهای برای «بلوغ فکری جامعه» نام بردند. بلوغ فکری که 2 ثمره اصلی دارد؛ ثمره اول آنکه تنها راه برونرفت از مشکلات تکیه بر توان داخلی، منابع غنی و نیروهای متخصص و جوانی است که در کشور وجود دارند و میتوانند چرخ اقتصادی کشور را بچرخانند و دوم «اثبات ناکارآمدی رویکرد جریانی که سالها همگان را به سوءتدبیر مدیریتی متهم میکرد و خود را نماد کارآمدی و «کارگزاری» معرفی میکرد»، رویکردی که تنها راهکارش توسعه برونزا و «بستن با کدخدا» بود.
- ضمن سلام و خسته نباشید من از شنیدن این خبر هم متاسف شدم و هم متحیر! چرا که مبلغ ذکر شده با عنوان بدهی جا مانده از دوران مدیریت من و شورای دور سوم دروغی بیش نیست و من انرا مصداق دروغ و تهمت ناروا به خود و اعضای شورا می دانم
سوال: آقای پنبه ای درسته که این مبلغ رسما توسط شهردار اعلام شده اما شوراها هم تلویحا انرا تایید کردند؟
- شما اگر توجه بفرمایید یک روز این مبلغ یک میلیارد و دویست اعلام میشود سه روز بعد دویست میلیون به این بدهی اضافه میکنند و ده روز بعد یک ونیم میلیارد تا که الان رسیده به مبلغ یک میلیارد و هشصد میلیون و این نشانه چه چیزی می تواند باشد جز دروغ گویی
سوال: آقای پنبه ای روال قانونی و اداری برای معین و مشخص کردن طلب ها و بستانکاری ها در هنگام تغییر مدیریت چیست؟ آیا ساز و کار قانونی وجود دارد؟
- ببینید وقتی مدیری می خواهد شهرداری را تحویل بدهد باید در حضور مسول امور مالی و مدیر جدید تمام اموال و دارایی ها و بدهی ها را علی اصول بررسی و انرا تحویل داده و مدیر جدید هم انرا تحویل بگیرد پس با این حساب اگر صورتجلسه ای با این مضمون وجود دارد که ما با یک میلیارد و هشصد هزار تومان شهرداری را تحویل داده ایم! لطفا جهت تنویر افکار عمومی انرا رسما منتشر کنند و چنین چیزی با این مبلغ وجود ندارد.
سوال: آقای پنبه ای ولی شما اقدام به دریافت وام های بانکی نموده اید؟
- درست است ما از سازمان شهرداریها تسهیلاتی را با مجوز های قانونی دریافت کردیم اما دقت کنید در کجاها خرج کرده ام اول کارخانه آسفالت که یک منبع درآمد پایدار است برای شهرداری و مدیریت فعلی انرا به بخش خصوصی واگذار کرده است! و از درآمد ان جا سود میبرد .تاسیسات شن و ماسه را نگاه کنید من در زمان مدیریت انجا علاوه بر تاسیسات ، چندین برابر دیون مورد ادعای شهردار محترم، مصالح و شن و ماسه ی اماده به جا گذاشتم که هنوز هم از مصالح کار شده ، از زمان مدیریت من ، تدریجا این آقایان می فروشند و درامد دارند . در زمان مدیریت من 3 دستگاه کمپرسی خریداری شده که فکر میکنم دو دستگاه آن در مدیریت فعلی فروخته شده یا در حال فروش است ! یک دستگاه لودر صفر و یک دستگاه آتش نشانی و خودرو امداد نجات و کمپرسی خاور و آمبولانس خریداری شده است و....این وامی که برداشته شده اقساط ان باید پرداخت شود و این طبیعی است و در زمان مدیریت من پرداخت شده و مانده ی رقم ها جزیی هستند یعنی می خواهم بگویم که ارزش روز این دستگاهها که با تسهیلات خریداری شده بالغ بر 5 میلیارد تومان است که شهرداری هم از آنها استفاده میکند و هم درآمد انها را برداشت میکند و هم برخی را می فروشد و هم ما را متهم به بدهی دروغین یک و هشصد میلیونی می کند ! و این دور از انصاف و اخلاق است
سوال : پس رقم بدهی های جا مانده از شما چه مبلغی است؟
- بدهی شهرداری تا تاریخ هیجده اذر 92 صرفا از بابت آسفالت معابر و بعضی قراردادها انهم با مجوز صادره از شورای دور سوم و اضافه کار کرد از اعتبارات 92 بیش از 700 میلیون تومان نیست
سوال : یعنی ادعا و قبول میکنید که با 700 میلیون تومان بدهی مدیریت شهرداری را تحویل داده اید؟
- درست است که بدهی های ما تا این تاریخ این مبلغ بوده اما در همین زمان ما نزدیک 200 میلیون تومان چک اقساطی از بابت وصول عوارض و.. از شهروندان را تحویل مدیریت فعلی داده ایم که سر رسید های آنها بعد از این تاریخ بود و این دویست میلیون را مدیریت بعدی وصول کرده است علاوه بر این ما چندین قطعه مسکونی و تجاری و حتی مغازه سر قفلی داشتیم که در زمان مدیریت اینجانب به اموال شهرداری ملحق شده و بعد از ما بلافاصله فروخته شده است و جالب است بدانید که انبار شهرداری با کلی مصالح از جدول گرفته تا اثاثیه های ضروری موردنیاز از مدیریت قبلی به ارث رسیده و خرید ضروری در زمان این ها صورت نگرفته است
سوال: خوب با این اوصاف تکلیف شهروندان تسوج چیست باید ادعای مدیریت فعلی را قبول کنند یا ادعای شما را؟
-سوال خوبی است هر امری ساز و کار خودش را دارد من می گویم اگر برای این مبلغ بدهی، مدارکی وجود دارد صورتجلسه ی رسمی تحویل و تحول انرا در معرض قضاوت عموم بگذارند و اگر نمی توانند من حاضرم در حضور مردم در مسجد جامع با قضاوت کارشناسان امر، تمام مدارک و ریز صورتحساب ها را با صداقت و بدون کم وکاست به آنها تحویل دهم
سوال: یه سوالی که ذهنم را مشغول کرده این است که چرا شما در پایان انتخابات که مردم رای به تغییر داده بودند اصرار به ماندن می کردید؟
-من میدانم که تغییر مدیریت و انتخاب شهردار حق شوراها بوده و به تصمیم انها احترام می گذارم حقیقت این است که برای این شهر زحمات زیادی کشیده شده است از شورای دور اول تا شورای دور سوم و کارهای بیشتری انجام یافته و صد البته کم و کاستی هایی هم بوده که من انرا بیشتر مربوط به عدم تخصیص اعتبار از محل اعتبارات دولتی می دانم و تاکید من برای ماندن حفظ منافع شهر و ادامه سیاست های عمرانی و جبران کم و کاستی ها صرفا برای خدمت به شهروندان از باب دلسوزی و صداقت بود که اگر در این خصوص دلی را آزرده ام از شهروندان محجوب تسوج عذر خواهی میکنم
سوال: آقای پنبه ای در روزهای اخیر خبر میرسد که شهردار در قالب طرحی به شورا پیشنهاد داده که برای پرداخت بدهی های شما مبلغ یک میلیارد تومان معادل 10،000،000،000ریال وام برداشته شود و ظاهرا این طرح از سوی شورا تصویب و مراحل قانونی اش را طی میکند و همین روزها احتمالا این مبلغ دریافت شود نظرتان چیست؟
- من اطلاع ندارم اما اگر این برداشت وام صحت داشته باشد و بنام بدهی های ما صورت بگیرد من جز تاسف چیزی برای گفتن ندارم
سوال : نظرتان در باره اغ داش!!
- من هر انتقادی که در جهت اطلاع رسانی به مردم به صورت شفاف باشد از آن استقبال میکنم و ان را حق رسانه ها و مردم می دانم شما در دوران مدیریت من تند ترین نقد ها را نوشتید و من قبول کردم که در معرض قضاوت عموم قرار گیرد و به شما هیچ تندی یا توهین یا اجبار و سخنی نگفتم اما باید در مورد انها در اینده صحبت بیشتری نماییم تا نکته تاریکی برای آیندگان نماند
اقای پنبه ای از اینکه برای مصاحبه تقاضای مرا قبول کردید از شما متشکرم
عرصه باستان شناسی میدان تاخت و تاز رجال سیاسی شده است.اگر نیم نگاهی به مسندنشینان مصر ریاست و کرسی صدارت میراث وسوابق آنها شود بوضوح پی به همه چیز خواهیم برد.از استاندارد و فرماندار ،از شهردار و امین اموال با مدرک فوق دیپلم از سازمان آب تا مجموعه سینمای فارابی ....ترکیب و بافت میراث را بر هم زده اند میراثی آسیب پذیر و شکننده،تخریب شده و ویرانگر حاصل همان مدیریت هایی است که نمی خواهند کنار بروند. حتی با مرگ و نابودی همه ی میراث این سرزمین
بارها گفته شده است که یک باستان شناس چهره علمی و هنرمند و عاشق و دلسوزی است که تجارب ارزنده روح و افکار او برای سازندگی میراث طراحی شده است اما امروزه میراثگردانان غیر باستان شناس هستند.باستان شناسان که هدفشان کشف حقیقت ها و واقعیات تاریخی است خود مانند تاریخ و میراث فرهنگی به فراموشی سپرده شده اند.باستان شناسان به ارزش های یک بنا و شئی تاریخی ،به اهمیت و اعتبار اسناد و مکان های استقراری کهن آگاهی و وقوف دارند اگر مشاهده می شود که وضعیت ملتهبانه آثار و مراکز و مکان های تاریخی بسیار آزاردهنده و بغرنج شده است حاصل دخالت های عده ای غیر باستان شناس است.برخلاف سایر کشورهای امروز جهان ،در کشور ما کرسی میراث فرهنگی به افراد غیر متخصص واگذار می شود و متاسفانه چاره جویی هم نشده است. موزه بزرگ ملی کشور هم تا کنون از این بی مسولیتی هاکم آسیب ندیده است.متاسفانه کارگاه عظیم خلقت و آفرینش که هزاران سال شاهد شکوفایی تمدنی سترگ و ممتاز ،بی بدیل و بی همتا ،یگانه و منحصربفرد در عالم بود امروز شاهد عمق تخریب ها و ویرانی هایی است که دامان همان تمدن سترگ و باشکوه را گرفته است.هزاران آثارباستانی چونان خود آدمی که صدها پیام تاریخی بر شانه می کشیدند امروز از مدیریت های بی تخصص ،رنج های بیشمار می کشد.
دانشگاه «ترکان خاتون» کرمان زبالهدانی شد. شماره ثبت در فهرست میراث ملی 124