گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

                   

بسم الله الرحمن الرحیم ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

آیه ٩٦س نحل

خدای حی وسبحان راشاکریم که جوانان سلحشوراین دیارکهن ودل دادگان خدمت به جوانان هنور رمزموفقیت را بانماد((اعتماد)) درقلب دولت وملت ایران حک نموده اند.

پرچم داران وپیشگامان دولت برات ومنادیان اقتداروخدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران امیدکه شمانیزدرردیف این خدوم شایسته قرارگیرید.


حضرت آیت اله العظمی سیدعلی الامام خامنه ای(دام التوفیق)

رهبرجمهوری اسلامی ایران

حسن روحانی 

رییس جمهور

اکبرهاشمی رفسنجانی

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام

علی لاریجانی

رییس قوه مقننه

صادق آملی لاریجانی

رییس قوه قضاییه

امیرسید حسن فیروز آبادی

رییس ستاد کل نیروهای مسلح

اسحاق جهانگیری

معاون اول رییس جمهوری


محسن رضایی

دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام

علی شمخانی

دبیر شورای عالی امنیت ملی

سردارمحمدعلی جعفری

فرمانده کل سپاه  پاسداران

 

امیرعطاالله صالحی

فرمانده کل ارتش

سرداراسماعیل احمدی مقدم

فرمانده نیروی انتظامی

محمد نهاوندیان

رئیس دفتر رییس جمهوری

 

محمد باقر قالیباف

شهردار تهران

محمد سرافراز

رییس سازمان صدا و سیما

سیدحسین هاشمی

استاندار تهران

عیسی فرهادی

فرماندار پایتخت

غلامحسین محسنی اژه ای


معاون اول قوه قضائیه

سید ابراهیم رییسی

دادستان کل کشور

حسین کریمی

رییس دیوانعالی کشور

محمدجعفر منتظری

رییس دیوان عدالت اداری

محمدجواد ظریف

وزیر امور خارجه

سید محمود علوی

وزیر اطلاعات

 

عبدالرضا رحمانی فضلی

وزیرکشور

علی اصغر فانی

وزیر آموزش و پرورش

سید حسن قاضی زاده هاشمی

وزیر بهداشت،درمان و آموزش پزشکی

 

محمود گودرزی

وزیر ورزش و جوانان

عباس آخوندی

وزیر راه و شهرسازی

مصطفی پور محمدی

وزیر دادگستری

علی جنتی

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

حمید چیت چیان

وزیر نیرو

محمود حجتی

وزیر جهاد کشاورزی

سردارحسین دهقان

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح

علی ربیعی

وزیر کار،تعاون و رفاه اجتماعی

مجید انصاری

معاون پارلمانی رئیس جمهوری

محمدباقر نوبخت

معاون نظارت و راهبردی رییس جمهوری

الهام امین زاده

معاون حقوقی رییس جمهوری

معصومه ابتکار

رئیس سازمان حفاظت محیط زیست

ولی الله سیف

رییس کل بانک مرکزی

مسعود سلطانی فر

رییس سازمان میراث فرهنگی

محمد شریعتمداری

معاون اجرایی رئیس جمهوری

حسین نوربخش

معاون نظارتی رییس  جمهوردرامور جوانان

 

سید محمد علی شهیدی

رییس بنیاد شهیدکشور

علی طیب نیا

وزیر امور اقتصادی و دارایی

شهیندخت مولاوردی

 

معاون رییس جمهور در امور زنان

 

طاهره رستاخیز

معاون رییس جمهوردرامورحجاب وعفاف

محمد رضا نعمت زاده

وزیر صنعت ،معدن،تجارت

 

بیژن نامدار زنگنه

وزیر نفت

محمود واعظی

وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات

سیدمحمدحسن ابوترابی فرد

نایب رییس مجلس

محمدرضا باهنر

نایب رییس دوم مجلس

علی جلالی

رییس مرکز پژوهش های مجلس

امیر خجسته

رییس کمیسیون شوراها و امور داخلی

علاء الدین بروجردی

رییس کمیسیون سیاست خارجه

 

رضا رحمانی

رییس کمیسیون صنایع و معادن

حسینعلی شهریاری

رییس کمیسیون بهداشت و درمان

 

عبدالرضا عزیزی

رییس کمیسیون اجتماعی

محمد علی پور مختار

رییس کمیسیون اصل نود قانون اساسی

عباس رجایی

رییس کمیسیون کشاورزی،آب و منابع طبیعی

احمد سالک کاشانی

رییس کمیسیون فرهنگی

محمد مهدی زاهدی

رییس کمیسیون آموزش،تحقیقات و فن آوری

الهیار ملکشاهی

رییس کمیسیون قضایی و حقوقی

سید مهدی هاشمی

رییس کمیسیون عمران

عزت الله یوسفیان ملا

رییس کمیسیون تدوین آیین نامه های داخلی مجلس

علی مروی

رییس کمیسیون انرژی

ارسلان فتحی پور

رییس کمیسیون اقتصادی



 

معبد سومنات

بت‌خانه معروف سومنات از مشهورترین معابد هندو، بود که جایگاه والایی در نزد هندوان داشت. از این بت-خانه عظیم، بعدها توصیف های خیال انگیزی در برخی روایات تاریخ نگاران، از جمله الکامل ابن اثیر(م630 ق)، نخبه الدهر دمشقی(م727 ق) و غیره آورده شد. محمود غزنوی که از او با عنوان غازی یاد می‌ کنند، در لشکرکشی‌هایش به هند، با نماد‌های مذهبی هندوان به شدت برخورد کرد و این معبد را نیز ویران نمود.

طبق پاره‌ای از نقل‌ها، قطعاتی از آن به سرزمین‌های اسلامی از جمله شهر غزنین انتقال یافت. این مقاله، پس از بررسی سرگذشت این بت، به جایگاه آن در نزد هندوان و سرنوشت آن می‌پردازد.

 بت‌خانه سومنات و بت اعظم آن، از جایگاه ویژه‌ای در نزد هندوان به خصوص شیواپرستان داشت و قدرت های خاصی را برای آن قائل بودند، این جایگاه را تا حدی می‌توان با جایگاه مکه و کعبه برای مسلمانان مقایسه کرد. فقدان برخورد و مقاومت هندوان در مقابل محمود نیز ناشی از آن بود آنان که اعتقاد داشتند بت اعظم قدرت مند و به دفاع از خویش قادر است. نکته دیگر در این بحث عدم تساهل و تسامح مذهبی سلطان محمود غزنوی در برابر هندوان و بت پرستان است؛ البته این عدم تسامح، هم‌کیشان غیر سنی محمود را نیز شامل می‌گردد، اما نباید دیدگاه بعضی را در مورد بت شکنی محمود از نظر دور داشت که وی در پی ثروت نیز بود؛ ولی روش محمود، با تعصب مذهبیِ سنی‌گری او قابل ترکیب است به ویژه که در بعضی موارد با یک دیگر هم سو نیز هستند. نکته سوم در این نوشتار، سرانجام بت بزرگ سومنات است. بی شک محمود قطعاتی از این بت را به غزنین مرکز حکومت خویش منتقل نمود و بر در جامع غزنین قرار داده و در منابع اتحاد نظر وجود دارد؛ اما درباره انتقال قطعاتی از آن به دیگر نقاط سرزمین اسلامی هم چون مکه و مدینه، فقط در برخی منابع مطالبی وجود دارد که نمی توان آنها را قاطعانه تأیید کرد.

اقوام و خاندان های دشتی( آل عاشور و آل خلیفه2 )

● اقوام و خاندان موجود در دشتی [ قسمت 2]

 ✖آل عاشور: آل عاشور خاندانی از علمای بحرانی بحرین که در اواخر سده 12 ق به سرپرستی شیخ عاشور بن شیخ محمود به بوشهر و نواحی دشتی مهاجرت کرد.شیخ ملقب به زین الدین از اهالی سر ه قرای بحرین در حین تبلیغ دستگیر شد و توسط ناصبی بحرین با شمیشیر زده شد و به شهادت رسید.بنا بر این فرزندان وی شیخ عاشور و شیخ عبدالطیف در 1190 ق به ایران و در قرای درازی شیخیان و شهر خورموج ساکن شدند.پس از در گذشت شیخ عاشور او را در بقعه امام زاده جعفر روستای شیخیان دفن نمودند. فرزند ارشد وی شیخ احمد نیز که اهل ورع و تقوا بود و خبر فوت خویش را داده بود در همان مکان مدفون است.

شیخ احمد دارای دو پسر بود شیخ محمود و شیخ قاسم.از شیخ محمود شیخ علی و از شیخ قاسم شیخ محمد پا به حیات گذاشتند.شیخ علی پدر شیخ عباس جد شیخ ابوتراب عاشوری و شیخ ابراهیم عاشوری بود. و شیخ محمد جد مادری عباس عاشوری است.

شیخ ابوتراب،فرزند شیخ عباس و از اعقاب شیخ عاشور.در ۱۳۱۲ش.در روستای حیدری* از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر متولد شد.از پنج سالگی در مسیر علم و تحصیل قرار گرفت .در جوانی به نجف اشرف رفت و پس از تحصیلات حوز ه ا در محضر و پس از تحصیلات حوزه ای در محضر آیت الله شاهرودی و آیت الله خویی،اجازه اجتهاد یافت و به ایران بازگشت،مدتی در قم به تکمیل تحصیلات پرداخت و سپس برای تبلیغ به بوشهر رفت.در همین شهر اقامت گزید و مقدمات تاسیس مدرسه علمیه را فراهم نمود.وی بارها مورد تعرض و اذیت ماموران حکومت قرار گرفت.عاشوری در زمان حیات خود،شاگردان بسیاری را تربیت کرد.کوشش های وی در ۱۳۵۷ و هم زمان با شروع انقلاب اسلامی باعث شد تا تحت تعقیب ماموران قرار گیرد.در ۱۳ آذر۱۳۵۷ش_سوم محرم ۱۳۹۹ ق،در ساعت ۲بعد از ظهر در خانه خود مورد حمله دو مامور دولتی قرار گرفت و در حالی که مشغول گرفتن وضو بود،به ضرب شش گلوله به شهادت رسید.روز بعد مخفیانه و خارج از شهر بوشهر یعنی; در روستای چغادک* جنازه او را در همان حسینیه ای که در زمان حیات خود بنیاد نموده ،به خاک سپردند.روحش شاد و یادش گرامی.

✖آل خلیفه: هنگامی که تیره آل خلیفه از قبیله بنی عتیه از اعراب به زباره وارد شد, تاریخ سیاسی بحرین دوران تازه ای را آغاز کرد.آل خلیفه همراه با آل صباح و آل جلامه از بیابانهای نجد مهاجرت کردند و حدود سال 1710 در قرین کویت امروزی فروف آمدند.پنجاه سال پس از آن تاریخی آل خلیفه به رهبری شیخ خلیفه بن محمد در اندیشه مهاجرت به سوی جنوب خاوری بود.آل خلیفه به یاری آل جلامه در 1765 وارد زباره شد و دیری نگذشت که خیال سروری بر زباره و بحرین را در گرفت. شیخ نصر خان تصمیم گرفت ضمن تنبیه بنی حواله, آل خلیفه را نیز بر جای خود نشاند.وی زباره را به محاصره در آورد " ولی شکست سختی را تحمل کرد.حکمران شکست خورده نامه ای به فرزندش در بحرین منامه فرستاد و از او خواست در برابر یاغیان و مهاجمان ایستادگی کند تا وی با نیروی تازه ای از بوشهر به یاری وی بشتابد.

زورقی که نامه شیخ ناصرخان را در دریا حمل می کرد اسیر نیروهایی شد که آل صباح کویت به یاری عموزادگان خود آل خلیفه فرستاده بود.با آگاهی از محتوای نامه نیروهای آل خلیفه و یاران کویتی و زباره ای تصمیم گرفتند از فرصت استفاده کنند و تا بازگشت شیخ ناصر خان کار بحرین را یکسره سازند.و شیخ ناصر خان وقتی با نیروهای بوشهر و خود به بحرین رسید که کار از کار گذشته بود و بحرین به دست آل خلیفه افتاده بود.که تعدادی از این قبیله به نواحی از دشتی آمدند و در دشتی معروف به خلیفه هستند به احتمال زیاد بر اثر اختلافات مذهبی به دشتی مهاجرت کرده اند.

✍ مآخذ: برگرفته از کتاب فرهنگ بوشهر™

http://www.gezderaz100.blogfa.com

حتما این مطلب رو بخونید...

آقای علم‌الهدی! امتحان بزرگ برای همه ، اطاعت از فرمان رهبر انقلاب است نه علامه مصباح‌یزدی/ آیا این سخنان شما در مورد دکتر احمدی‌نژاد با فرمایشات صریح رهبری سنخیتی دارد؟

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با صدور حکمی  آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کردند.
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی  به این شرح است:
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
جناب آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد -دامت تأییداته-
با توجه به تلاش باارزش هشت‌ساله‌ی جنابعالی در مسئولیت خطیر ریاست‌جمهوری اسلامی ایران و تجارب فراوانی که در این مورد اندوخته‌اید، شما را به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب می‌نمایم.
توفیقات جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم.
سیّدعلی خامنه ای
۱۳ مردادماه ۱۳۹۲

http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=23421

سناریوی عجیب فروش کودک از سوی پدر شیشه‌ای

مرد شیشه‌ای که پسرش را ربوده و وی را فروخته است با افشاگری همسرش تحت تعقیب ویژه پلیس قرار گرفت.

ایران نوشت:قطرات اشک امانش نمی‌داد حرف  بزند.  سن و سالی ندارد اما از روز نخست زندگی سختی‌های زیادی کشیده است.
سفره دلش را با صدای بغض گرفته  باز کرد. بچه بودم که مادرم را از دست دادم. من ماندم با پدرم و سه خواهر قد و نیم قد! بعد از دو سال پدرم  ازدواج کرد.  فکر می‌کردم با حضور عاطفه  مشکل زندگی ما حل می‌شود اما او نتوانست جای خالی مادر را برایمان پر کند.
بناچار من به عنوان بزرگ خانه مسئولیت نگهداری از خواهر کوچولوهایم را به عهده گرفتم. هم برایشان مادری می‌کردم و هم پدری! راستش را بخواهید پدرم هم سرگرم کار و بارش شده بود و دیگر حوصله نداشت به من و خواهرانم فکر کند.
سال‌ها به سرعت گذشتند البته من سرد و گرم روزگار را چشیدم و دم نزدم. از خودم غافل شده بودم و فقط مراقب بودم مبادا بی‌مهری عاطفه خانم  اخم بر ابروی  خواهرانم بیاورد.
احساس مسئولیت در برابر بچه‌ها باعث شد خواستگارانم را یکی پس از دیگری رد کنم. من صبر کردم تا هر سه خواهرم سر و سامان گرفتند و صاحب خانه و زندگی شدند. بعد از ازدواج آنها فرصتی پیدا کردم تا به خودم فکر کنم. منتظر بودم خواستگاری بیاید و ازدواج کنم. می‌دانستم جای من در خانه پدرم نیست و عاطفه خانم چشم دیدنم را ندارد.
29 ساله بودم که برایم خواستگار آمد اما چه خواستگاری؟ مردی که 14 سال از من بزرگ‌تر بود و کار درست و حسابی نداشت.
می‌گفت زنش او را رها کرده و رفته و بچه‌هایش را هم با خود برده است.
انتظار داشتم پدرم از حقم دفاع کند اما او گوش به حرف نامادری‌ام داده بود و روی حرف نامادری‌ام حرف نمی‌زد. با چشمانی گریان و دل شکسته پای سفره عقد نشستم. زندگی من و محمود از همان روز اول نحس بود.
سر یک حرف پوچ و الکی کتکم می‌زد. موضوع را به پدرم گفتم. خیلی عصبی شده بود. می‌خواست با او صحبت کند اما عاطفه خانم اجازه نداد و مرا از خانه بیرون انداخت. می‌گفت اگر از این دختر بی‌چشم و رو دفاع کنیم فردا نمی‌توانیم او را جمع و جور کنیم و هر روز می‌‌خواهد همین اداها را دربیاورد.  نامادری‌ام آن روز مرا دیوانه و روانی خطاب کرد و این آخرین باری بود که درباره مشکلات زندگی‌ام با او و پدرم صحبت کردم و دست از پا درازتر به خانه برگشتم. محمود معتاد بود و سرکار هم نمی‌رفت. به فکر افتادم خودم کاری انجام بدهم اما با پنج کلاس سواد، کاری بیرون از خانه نمی‌توانستم پیدا کنم. دار قالی را جفت و جور کردم و صبح تا شب گره‌های رنگی پشت سر هم می‌کوبیدم و قالی می‌بافتم تا به سختی هزینه‌های‌مان را در بیاورم.
افسوس که محمود قدردان نبود. سال اول زندگی‌مان باردار شدم. با هزار امید و آرزو پسرم را به دنیا آوردم. اسمش را «رضا» گذاشتم. او همه دنیایم بود و در کنارش  احساس خوشبختی می‌کردم.
یک سالی گذشت. پدرم نیز خدا بیامرز شد. بعد از مرگ او ارتباط من و عاطفه خانم به کلی قطع شد. سه خواهرم نیز درگیر زندگی خودشان بودند و دیگر حالی از من نمی‌پرسیدند.
من بودم و پسر کوچولویم و انگار هیچ غم و غصه‌ای نداشتم . تا اینکه یک روز محمود مرا داخل اتاق صدا زد و گفت: «این بچه دارد بزرگ می‌شود، ما هم نمی‌توانیم برای او آینده خوبی بسازیم. اگر رضا را بفروشیم پول خوبی به جیب می‌زنیم و... .» با شنیدن این حرف‌ها دنیا روی سرم خراب شد. داد و فریاد راه انداختم و گفتم تو حق نداری برای تنها دارایی من چنین حرف‌هایی بزنی. او کوتاه آمد و معذرت‌خواهی کرد. دو هفته بعد، محمود مقداری لباس آورد و از من خواست تا همراهش بروم و در یکی از پارک‌ها بساط راه بیندازیم.
بناچار همراه او رفتم. می‌دانستم اگر روی حرفش حرفی بزنم کتکم می‌زند. لباس‌ها را روی چند تکه  کیسه گونی پهن کردیم. مشغول فروش لباس شدیم و من چشم از رضا برنمی‌داشتم. بعد از خوردن ناهار چند دقیقه‌ای به سرویس بهداشتی رفتم و برگشتم. باورم نمی‌شد؛ اثری از محمود و رضا نبود. هر چه به دنبال‌شان گشتم نتیجه‌ای نگرفتم. موضوع را به پلیس اطلاع دادم.  الان سه ماه از آن موقع می‌گذرد هنوز هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌ام.  مثل دیوانه‌ها هر روز صبح تا شب در خیابان‌ها سرگردان هستم و بین این همه آدم دنبال پسر کوچولویم می‌گردم. نمی‌دانم کجاست و چه کار می‌کند. سراغ محمود را هم گرفته‌ام. هیچ ردی از خود بر جای نگذاشته است.
بنابر این گزارش، پلیس مشهد با شنیدن داستان غم‌انگیز این زن، شوهر وی را تحت تعقیب قرار داده است تا کودک فروخته شده را به آغوش مادر بازگرداند.