اینکه آدم بداند چه می خواهد، و برای به دست آوردنش هم تلاشی در خور!! بنماید و بعد هم آخر سر به آن برسد، یک حرفی است؛ و اینکه آدم نداند که چه می خواهد ولی هی بیخودی برود تا به آن چیزی که نمی داند چی هست برسد، هزار حرف! ...
به گمانم پیدا کردن چیزی که آدم ها هنوز روی آن دست نگذاشته باشند و به گه نکشیده باشندش، کاری بس!! دشوار باشد و به عقیده حقیر ناشندنی! چرا که خود همین حقیر هم، بوده که چیزی نظرش را جلب کرده باشد و برای رسیدن به همان چیز از آدم و عالم گرفته تا خدا و زمین و آسمان و گوشتکوب و خودکار و میخ طویله را پله کرده باشد برای رسیدن به آن چیز، و بعد که رسید و آرزو به دل نماند؛ خیلی که از آن استفاده کرده باشد، آن است که دستمال توالتی ساخته باشد از آن، برای پاک کردن ماتحت مبارک و بعد دویدن و زور زدن برای رسیدن به چیزی دیگر و چیزی دیگر و چیزی دیگر.... و حالا بگذر از بقیه آدم های دور و برمان که چنان گوی سبقت می ربایند از هم و از روی هم رد می شوند که بولدوزر هم به این راحتی از روی سنگ و کلوخ رد نمی شود!
ولی اینکه میان این همه های و هوی و بدو بدو و دماغ عملی و موبایل قسطی و حرف های صد من یک غاز روشنفکرانه و تاریک فکرانه و دعوای یهودی و مسلمان و آروغ سیاسی و باد شکم هنری و چه و چه و چه، تو عین الاغی که تا به حال چرخ و فلک ندیده است، هاج و واج مانده ای، خودش حکایتی است...
همه رفته اند و رسیده اند و تو هنوز آویزان خیال مانده ای.... خیال...
آن خیالش اندکی افزون شود
کز خیالی عاقلی مجنون شود...
استاد در پاسخ چنین گفت :
ای نادان , فرمانده وقتی سربازی نداشته باشد , خود بعنوان آخرین سرباز تا آخرین نفس و قطره خونش میجنگد و هرگز تسلیم دشمن زبون نمیشود .
سپس حالت عجیبی سرا پای جسم و روح استاد را در برگرفت و چنان نبرد بی امانی آغاز گردید که متجاوزین یکی پس از دیگری هم آغوش زمین گردید . پس از گذشت مدتی , تنها استاد مانده بود و فرمانده دشمنان . آن دو چشم در چشم هم دوخته و هر یک کوچکترین حرکت دیگری را زیر نظر داشت . فرمانده دشمنان با نعره ای رعدآسا با شمشیر برهنه اش به طرف استاد یورش برد و استاد حمله او را دفع و چنان ضربه مهلکی بر پیکر او وارد ساخت که در دم جان سپرد . استاد رو به آسمان نمود و چنین فرمود : با توکل بر پروردگار بی همتا بر دشمن زبون چیره گشتم و سپس سجده شکر به جا آورد .و... استاد در میان رهروانش چنین گفت این داستان آخرین سرباز بود .
گونازتی وی:استاد شعر و ادب و شاعر پرآوازه و مشهور آذربایجان جنوبی استاد شهریار، آنچنان که شایسته و مقام ایشان باشد به جهانیان معرفی نگردیده است.از این رو کنگره بین المللی استاد شهریار برای نشان دادن چهره اصلی و مغفول مانده ایشان در تبریز برگزار خواهد شد.
به گزارش گونازتی وی، حسن میلانی رئیس حوزه هنری استان آذربایجان شرقی از برگزاری کنگره بزرگ استاد شهریار در تبریز خبر داد و اظهار داشت:" این کنگره با هدف نشان دادن چهره اصلی و مغفول مانده استاد شهریار بر پا میشود".
وی در مورد تاریخ برگزاری این کنگره افزود:" این کنگره در سال ۹۴و همزمان با سالروز تولد استاد شهریار با بار علمی متفاوتی برگزار میشود".
وی تصریح کرد:" تا امروز تمام کنگرههای بر پا شده در مورد این استاد بزرگ جنبه شعر و نمایشی داشتهاند و این بار میخواهیم کنگرهای متفاوت برگزار کنیم که به موضوعاتی مثل تفکر علمی، آیینی ، ولایی و...در شعر استاد شهریار بپردازد".
وی با بیان اینکه با تببین درست شعر شهریار می توان بسیاری از مسائل و مشکلات امروزی را حل کرد، گفت:" تعالی جمعیت و وفاق با همین افکار شکل می گیرد".
میلانی با اشاره به اینکه این کنگره در سطح بینالمللی برگزار میشود، تصریح کرد:" کشورهای همسایه و دارای فرهنگ مشترک با ایران و ارتباط فرهنگی با ما نیز در این کنگره حضور پر رنگی خواهند داشت".
پارسال ، در چنین روزهایی بود که به روستا رفته و شاهد بارش برف و سفید پوش شدن روستا بودم و خاطرتان هست که زیبائیهای آنروزهای برفی را در قالب چند عکس در مقابل دیدگان شما قرار داده بودم
اما
هنوز تا امروز خداوند رحمان نزولات آسمانی خود را از ما و زمین دریغ کرده است و آنچنان که در علوم پیش بینی هواشناسی آمده ، بزودی نیز سفید شدن زمین را نخواهیم دید و اینروزها در کوی و برزن ،هوا انچنان روبه گرمی رفته که بوی بهار و شب عید احساس می شود .
نمی خواهم نتیجه گیری کنم چرا که مطمئنا " خیلی زوده که آب و هوای این دوماهه مانده از زمستان را پیش بینی کرد چون که رحمت ، حکمت و قدرت خدا فراتر از علم و تجربه زمینی ماست .
من نیز چون شما امیدوارم که در ایام مانده ، فصلی پر برکت را شاهد باشیم آنچنان که تابستان سال آینده ، سال نکویی برای کشاوزران و روستائیان محترم باشد .
ولی نکته ای که باید به آن اشاره کنم اینست که در صورتی که این روند ادامه پیدا کرد علت و چاره چیست ؟ انچه مسلمه اینه که اهالی و مردم روستایی آنقدر با صفا ، ساده و پاک و شکرگزارند که باورش سخته که خداوندرحمان و رحیم ، قهرش آمده باشد .به نظر می آید این یک امتحان الهی باشد حال دلیلش هر منطق علمی باشد ، امتحانی برای بندگانش برای شکرگزاری نعمت هایش ، صرفه جویی ، رعایت حق الناس در شرایط بحرانی و... و صد البته امتحانی برای مسئولان خرد و کلان جهت تصمیم گیری صحیح و تدبیری عاقلانه و پیش بینی شرایط با توکل برخدا .
نویسنده : محمد جعفری