این کتاب شعر،جزو تازه های نشر بود که یک آن ورقش زدم و نوع شعرها رو پسندیدم.منو یاد شعرهای رضا کاظمی می ندازه.این مجموعه شامل چهل و شش قطعه شعر سپید است، در 112 صفحه که تلفیقی از فرمهای بلند و کوتاهه .البته من بیشتر از شعرهای کوتاهش خوشم اومد.بارها و بارها شعرهاش رو خوندم و لذت بردم.
بعد از خوندن شعرها خواستم اسم شاعر رو تو ویکی پدیا سرچ کنم که ببینم کی به کیه که دیدم فیلتره!البته تو سایت های دانلود کتاب تونستم اون مطالب رو ببینم.
"علی عبدالرضایی،شاعر ایرانی ،متولد فروردین ۱۳۴۸ در شهرستان لنگرود است.وی تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در این شهر به اتمام رساند و پس از اخذ دیپلم ریاضی و قبولی در کنکور سراسری، به دانشگاه فنی و مهندسی تهران راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک،با گرایش تبدیل انرژی، از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.
از دیگر کتابهای او:
من در خطرناک زندگی میکنم
نام این کتاب را شما بگذارید
تنها آدمهای آهنی در باران زنگ میزنند
پاریس در رنو
این گربه عزیز
جامعه
شینما
هرمافرودیت
رکیک تر از ادبیات
کادویی در کاندوم
ترور
علی عبدالرضایی در ادبیات معاصر تقریبا یک مرتد است . همیشه راه خودش را رفته و حتی گاه راه های خودش را نرفته واگذار کرده است . دلیلش شاید این باشد که او فقط آزادی از زندان را نمی خواسته و به همان اندازه زندان را نیز برای آزادی می خواهد . به همین جهت سهم دیالکتیک ، سهم زبان و سهم شَر( به مثابه انگاره ای نادیده گرفته شده در ادبیات سنتزیک و ادبیات خیر ) را هم در کارهایش می یابیم . چند صدایی متن هایش ،انباشت های ذهنی مخاطبی را که انگار طی چند دهه ی اخیر شعرهایی فقط از یک شاعر خوانده باشد، خسته نمی کرد و هر بار چیزی از آستینش بیرون می آورد که پیش تر به رویت نرسیده بود ...
شعرهای علی عبدالرضایی تاکنون به زبانهای انگلیسی،فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، ترکی استانبولی، ایتالیایی، بوسنیایی،عربی،اردو، پرتقالی و ... ترجمه شده اند"(از سایت کتابناک)
شعرهایی از کتاب:
هنوز پشت پنجره ام
در پیاده رو
هر که می پیچد توی کوچه
تویی
فقط به خانه ام نمی آیی
***
وحشتناک تر از دوستت دارم نیست
وقتی که مطمئنی
ندارد
***
کجا فرار می کنی
هی! کرم ابریشم!
جز آن پیله ی سپید
که نامش زندگی ست
زندان دیگری در کار نیست
***
خدا ولش کرده بود
پول نداشت چیزی بخرد
دستش را گرفتم
بردم فروشگاه رو به رو
هر چه دلش خواست کش رفتم
5 - طنز تلخ دیگر این است که احمدی نژاد در اواخر دوران ریاست جمهوری اش، به محمدرضا رحیمی و تعدادی از دوستانش در دولت، نشان دولتی درجه یک "خدمت" اعطا کرد و به همراه هر نشان، یکصد سکه نیز به آنها داد. اینک که ثابت شده رحیمی نه در حال خدمت که در حال سوء استفاده از موقعیت خود بوده است ، قاعدتاً آن نشان و آن سکه ها نیز باید مسترد شود چرا که معنی ندارد نشان ارزشمند "خدمت" در کارنامه و دست کسی باشد که ثابت شده فساد اقتصادی داشته است. این، برای سابقه نشان های دولتی هم مناسب نیست.
6 - اینک که قوه قضائیه، حکم زندان رحیمی را صادر کرده است، چشم ها به اجرای دقیق حکم دوخته شده است. قطعاً چنانچه در طول اجرای حکم نیز مردم ببینند که قوه قضائیه با معاون اول سابق، همانند دیگر زندانیان رفتار می کند و هیچ امتیاز ویژه ای را نصیبش نمی کند، اعتمادشان افزون تر خواهد شد.
قسمـت 1 رمان ❤ کــوه غرور ❤
در ادامــه مطـلــب
به قـلم زیبای : Mahtabiii 75
خـــلــاصـــه: