گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

تلنگر !

حسابدار آسمان و زمین؛ خدایی که ذخیره ای برای مطالباتش ندارد؛ نه سهامیست نه تضامنی؛  هیچ شراکتی با کسی ندارد؛ تداومش فرضی نیست؛ در حسابداریش تورمی وجود ندارد؛ چون در نظرش ارزش ها یکسان است. 

ازکسانی که از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم چون، آن ها مرا قوی تر می کنند.

از کسانی که مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم چون، آنان قلب مرا بزرگتر می کنند

ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم چون، آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست

از کسانی که با من مـــــیمانند سپاسگزارم چون، آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان می دهند.

خواستم بگویم کیستم،دیدم نگفتن بهتر است،چه سود؟آنکس که با من نمی ماند همان بهتر که نشناسد مرا و آنکس که می ماند خود خواهد شناخت.

باشد تا روزی بیش از این ها بدانیم، بیش از این ها بنویسیم و چیزهایی بخوانیم و بنویسیم که از خواندن و نوشتن آنها،این احساس در ما بیدار شود که "انسان تر شده ایم.!!"

بد خلقم و بد عهد،زبان بازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است،مگر نه؟


گاهی باید ساکت شوید غرورتان را ببلعید و بپذیرید که اشتباه کرده اید این تسلیم شدن نیست، یعنی بزرگ شدن!

معذرت خواهی همیشه بدین معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با دیگریست..! معذرت خواهی یعنی: اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره....

لحظه های سخت......

 

 
لحظه هایی هست که وقتی سخت دلگیری دردت را در سینه ات

فرو می ریزی تا آشکار نگردد

لحظه هایی هست که وقتی اشک در چشمانت حلقه زده، بغض

می کنی اما پشت لبخندی ساده پنهان خواهی کرد

لحظه هایی هست که وقتی دلت خیلی گرفته و می خواهی درد

دلت را فریاد بزنی از سنگینی بغضت نمی توانی

لحظه هایی هست که سخت، خسته می شوی از دست کسانی

که حرف هایت را نمی فهمند و باز چیزی نمی

گویی

لحظه هایی هست که وقتی از تنهایی زمین گیر

می شوی، سرت

را به دیوار تنهاییت می گذاری و باز هیچ نمی گویی

لحظه هایی هست که دلت می خواهد فریاد زنی

و خالی شوی از

هر چه درد، ولی باز نمی توانی...

و

لحظه ایی که سخت تر از تمام لحظه هاست.

لحظه ای که عادت

می کنی به هر چه درد و چه سخت لحظه ایست.
.

بسم الله الرحمن الرحیم

ای برادر کجا می روی، کمی درنگ کن، آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من مسئولیتی را  که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم  ازیاد خواهی برد یا نه ما نظاره گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد…

 

 قسمتی از وصیت نامه شهید رضا نادری

میراث فرهنگی وتب تباهی

عاقبت میراث درتب و تاب تباهی ،در بازارتخریب ،از بی پناهی رانده ودر رنج بی گناهی مانده است.گوش ها دریغ از هزاران پند خواهی ،این فیروزنده بخت که سیه بخت شده است.میراث فرهنگی زبده الماسی با میلیون ها تراش و صیقل ،چهره ی عمر غبار به خود گرفته است.آشوب وآسیب , غارت و گزند(ی )که از مابه یادگارهای فرهنگی ایران رسیده است به آن حدت و شدت,از تاخت و تاز عرب و مغول نرسید ه است. ازناکارآمدی ها بسیاری از یادگارهای تاریخ و فرهنگ ایران زمین را به تاراج  برده می شوند.با هرتخریب و از بین هراثرباستانی در حقیقت  اسناد هویت بخش  این سرزمین درمیان کج طبعی ها امضا می شود.رشته ی مسولیت ها ،طناب پوسیده و رو به زوالی شده که تکیه گاه نامطمئنی به نظر می آیند.بسیاری هنوز به میراث فرهنگی این سرزمین به صورت یک امر عادی و معمولی می نگرند. غارت و اضمحلال و نابودی این آثار گرانقدر ناراحت شان نکرده و عذاب شان نمی دهد وگویا کسی هم عمق فاجعه را درک نمی کند. به زبان ساده تر ابنیه و آثار سلسله های پیشین که حاوی شاهکارهای هنری و ابتکارات و ابداعات صنعتی هستند و میراث مکتوب و به طور خلاصه سرمایه های عظیم مادی و معنوی این سرزمین با علم و آگاهی مقامات کشور در حال تحلیل رفتن و نابودی هستند ولی کار لازم و اقدام اساسی صورت نمی گیرد. تخریب و ویرانی مربوط به میراث فرهنگی را با چشم ها نظاره گرند و گوش ها دریغ از پند خواهی همچنان  دل و جان به اخبار ناگوارش سپرده اند،

                                   از دست چـــــون توکه نخیـــزد خیانتی
                             
دست خدا برآن باد +صد ها هزار هزار عنایتی      

                      

این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!

درهر زمان شایعه ای روشنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!
در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد: "لحظه ای صبر کن. قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی. "مرد پرسید: سه پرسش؟ سقراط گفت: بله درست است. قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟ مرد جواب داد: "نه، فقط در موردش شنیده ام. "سقراط گفت: "بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبر درست است یا نادرست.
حالا بیا پرسش دوم را بگویم، "پرسش خوبی "آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟ "مردپاسخ داد: "نه،برعکس
" سقراط ادامه داد: "پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟ "مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد: "و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟ "مرد پاسخ داد: "نه، واقعا
" سقراط نتیجه گیری کرد: "اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟