ضد حال یعنی دستت رو بکنی تو دماغت ببری زیر میز دستت بخوره به باقی مانده های
روز قبلی
دستاش روی سیم های گیتار میرقصید و صدای گیتار بلند میشد بعد از این که زدن و خوندنش تموم
شد همه براش دست میزدند تا این که مامانش داد زد:
((بدو بیا بیرون الان آب سرد میشه یخ میزنی هاااااا))