گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

با اجزای سمی میوه‌ها آشنا شوید


 

میوه‌ها از جمله مهم‌ترین گروه‌های غذایی در هرم راهنمای غذایی می‌باشند که سرشار از انواع ویتامین‌ها و مواد معدنی می‌باشند و مصرف مداوم آن‌ها سلامتی و تندرستی را برای افراد جامعه به همراه دارد؛ اما گاهی همین میوه‌ها دارای اجزایی هستند که درعین‌حال که به نظر، خوراکی می‌آیند اما سمی و مضر می‌باشند. در زیر چند مورد از این اجزای سمی را به شما معرفی می‌کنیم:

 
هسته زردآلو

زردآلو منبع عالی بتاکاروتن است که در بدن به ویتامین A تبدیل می‌شود و به سلامتی چشم‌ها، پوست، مو، دهان و ... کمک می‌کند و به بدن برای مبارزه با عفونت‌ها یاری می‌رساند. این میوه به صورت خشک‌شده، کمپوت و تازه مصرف می‌شود. هسته آن دارای آمیگدالین است این ماده وقتی در مقادیر زیاد مصرف شود سمی می‌باشد. اگرچه زردآلو به عنوان یک مکمل طبیعی شناخته می‌شود اما مصرف بیش از حد هسته آن مضر است. بیش از 1-2 عدد از این هسته‌ها را در طی روز مصرف نکنید؛ زیرا مشکلات معدی و تهوع ایجاد خواهد کرد و مصرف مقادیر بسیار زیاد آمیگدالین، کشنده است.

هسته آلو
آلو ظاهر جذابی دارد. محدود از چربی است و سرشار از ویتامین A و ویتامین C می‌باشد. آلو به صورت خام، مربا، ترشی، لواشک و ... استفاده می‌شود؛ اما هسته آن کاملا بی‌خطر نمی‌باشد؛ بالأخص وقتی برای تهیه آلوچه و لواشک از آن استفاده می‌شود، ممکن است دانه‌های آن در ماده غذایی وارد شوند و حالت سمی ایجاد کنند. دانه آلو دارای گلیکوزیدهای سیانوژنیک است که در بدن به مواد سمی و خطرناکی تبدیل می‌شود. بدن مقادیر اندکی از سیانید را می‌تواند پاکسازی کند، اما مقادیر فراوانی از آن خطرناک است و بدن توانایی از بین بردن آن را ندارد. مخصوصاً در کودکان بسیار مواظب باشید که هسته‌ی ‌این میوه را در دهانشان نگه ندارند.

 
دانه گلابی

گلابی میوه‌ای زنگوله‌ای شکل است که در محدوده رنگ‌های سبز، زرد، قهوه‌ای، قرمز و یا ترکیبی از این رنگ‌ها وجود دارد. این میوه زیبا سرشار از پتاسیم، ویتامین‌ها و مواد معدنی می‌باشد. بیش از 30 گونه گلابی در جهان وجود دارد و به صورت پخته، کمپوت شده یا خام مصرف می‌شود. دانه گلابی برای انسان خطرناک است. دانه به نیز مانند دانه گلابی در همین دسته قرار می‌گیرد و میوه به بهتر است به صورت پخته مصرف شود وگرنه خطرناک است.

 هسته گیلاس

گیلاس هم به صورت خام و هم پخته مصرف می‌شود. رنگ قرمز گیلاس نشان‌دهنده مقادیر فراوانی آنتی‌اکسیدان در آن است. دانه، ساقه و برگ‌های گیلاس سمی هستند. دانه این میوه دارای سیانید است. سیانید یکی از سمومی است که آلمان‌های نازی برای کشتن زندانیان در جنگ جهانی دوم استفاده می‌کردند. حواستان باشد دفعه بعدی که گیلاس خوردید هسته آن را مک نزنید.
 
هسته هلو

هلو میوه‌ای با ظاهر زیبا و طعمی بی‌نظیر است. هلو از نظر چربی اشباع، کلسترول و سدیم بسیار محدود می‌باشد و سرشار از فیبر و ویتامین‌های ضروری برای بدن است. میوه هلو بسیار مفید است اما دارای هسته‌ای است که مواد شیمیایی سمی در خود دارد. هسته هلو بسیار سفت است و با دندان شکسته نمی‌شود؛ اما در برخی گونه‌های این میوه که هسته از وسط نصف می‌شود، دانه آن در دسترس قرار می‌گیرد. حواستان به آن باشد. البته این دانه بسیار تلخ است و همین مسئله مانع از مصرف آن می‌شود.


دانه سیب

عقیده متداولی که در رابطه با سیب وجود دارد، این است که سیب میوه‌ای برای سلامتی است و مصرف یک عدد سیب به صورت روزانه شما را از ابتلا به بسیاری بیماری‌ها بازمی‌دارد. فیبر و ویتامین‌های موجود در سیب از ابتلا به گرفتگی عروقی و بیماری‌های قلبی جلوگیری می‌کند. سیب به صورت خام، کمپوت شده، آب سیب، پای سیب، سس سیب و ... کاربرد دارد. سیب در رنگ‌ها و گونه‌های بسیار متفاوتی وجود دارد؛ اما دانه‌های سیب دارای سیانید می‌باشند. عقیده‌ای که در رابطه با مصرف سیب (بالأخص سیب گلاب) به طور کامل وجود دارد درست نمی‌باشد و مصرف مقادیر زیادی از دانه‌های سیب سمی می‌باشد. البته مصرف یک عدد سیب کامل همراه با تمام ضمایم مانند دانه‌ها مشکلی را به وجود نمی‌آورد؛ اما مقداری ماده سمی سیانید وارد بدن می‌کند و بار تحمیل‌شده به کبد و کلیه‌ها را، برای پاکسازی آن افزایش می‌دهد.

 

بادام تلخ
بادام تلخ نیز مانند دانه‌های هلو، زردآلو، آلو، سیب، به و گیلاس از آمیگدالین تشکیل یافته است که می‌تواند در بدن تبدیل به سیانید شود. در تمام دنیا دو نوع بادام وجود دارد: بادام شیرین و بادام تلخ. بادام تلخ باید به منظور از بین رفتن مواد شیمیایی سمی موجود در آن حرارت داده شود و یا پاستوریزه شود. بادام سرشار از پروتئین، ویتامین E، کلسیم، منیزیم، پتاسیم و آهن است که برای بدن مفید می‌باشد؛ اما مصرف بادام تلخ به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود.


سخن آخر
شاید یکی از علت‌های اصلی وجود مواد سمی چون سیانید در دانه‌های میوه‌ها، جلوگیری از مصرف آن توسط انسان‌ها و حیوان باشد. تا بدین وسیله این دانه‌ها محفوظ بمانند و نسل گونه‌های گیاهی تداوم پیدا کند و از تولیدمثل بازنمانند.

منبع سایت تبیان

درباب ترس و لرز کیِر کگارد

در باب ترس و لرز کیرکگارد – ترجمه‌ روح‌الله محمودی

نایجل واربورتن: موضوعی که می‌خواهیم در موردش بحث کنیم کتاب ترس و لرز کیرکگارد است. این کتابی است که روی داستان خاصی از کتاب مقدس تمرکز دارد.
کلر کارلایل: تمرکز این کتاب بر داستان ابراهیم و اسحاق در کتاب مقدس عبری است. خدا به ابراهیم فرمان می‌دهد تا تنها پسرش اسحاق را به کوه موریه ببرد و آنجا قربانی‌اش کند. ابراهیم سفری سه‌روزه را می‌آغازد، اسحاق را به قله‌ کوه می‌برد و قربان‌گاه را آماده می‌کند. اسحاق در قربان‌گاه دراز می‌کشد و ابراهیم چاقوی خویش را بیرون می‌آورد و آماده‌ انجام کار می‌شود. اما در همین موقع، فرشته‌ای می‌گوید: “نیازی نیست که اسحاق را قربانی کنی، می‌توانی در عوض گوسفندی را قربانی کنی.”
ن.و: کیرکگارد برخی از مفاهیم و دلالت‌های ضمنی این داستان را می‌کاود، و این داستان را به فلسفه تبدیل می‌کند.
ک.ک: بله، درست است. کیرکگارد از داستان استفاده می‌کند تا نکات مختلفی را درباره‌ی ایمان مسیحی طرح کند. اغلب، ابراهیم را پدر ایمان دانسته‌‌اند. بر همین اساس، کیرکگارد تفسیری را از این داستان ارائه می‌کند تا پرسش‌هایی را درباره‌ی چیستی و چونی ایمان دینی – و به طور مشخص ایمان مسیحی – پیش بکشد، زیرا این سنتی است که کیرکگارد، خود، در درون آن می‌اندیشد و می‌نویسد.
ن.و: اما او این کار را با صدای خود انجام نمی‌دهد، بلکه از نامی مستعار بهره می‌جوید.
ک.ک: کتاب تحت نامی مستعار نوشته شده‌است، یعنی جان از اهالی خاموشخانه. وقتی کتاب برای اولین بار در سال ۱۸۴۳ میلادی منتشر شد، نام کیرکگارد هیچ جای کتاب دیده نمی‌شد. پس، آنطور که روی جلد آن آمده، کتاب توسط این شخص یعنی جان از خاموشخانه نوشته شده‌است. البته او صرفا نامی مستعار نیست؛ او صرفا نامی نیست که کیرکگارد برای خود برگزیده باشد، او شخصیتی مستقل است و نظرگاه خاص خود را دارد. و این‌ها همه بخشی از استراتژی ادبی کیرکگارد است. زیرا او می‌خواهد خواننده را وادارد تا بیندیشد و سووالاتی بپرسد.
ن.و: تشویق کردن خواننده به تفکر عمیق در باب امور با استفاده از دیدگاه‌های نویسنده‌ای مستعار؛ این کاری است که او در بیشتر کتاب‌هایش کرده‌است.
ک.ک: آثار کیرکگارد تقسیم می‌شود به آنچه او متون زیبایی‌شناسانه، یا با نام مستعار، می‌خواند و آثاری که او با نام خود منتشر کرده‌است: دسته‌ دوم معمولا رنگ و بوی دینی آشکاری دارند. اما آثار زیادی هستند که با نام مستعار منتشر شده‌اند، و البته این نام‌های مستعار نیز فراوان‌اند. این آثار اغلب به شیوه ‌ای غیر مستقیم به پرسش‌های دینی می‌پردازند.
ن.و:
 در ترس و لرز، جان از خاموشخانه داستانی را می‌کاود؛ او برخی سناریوهای ممکن را برای ما باز می‌کند.
ک.ک:
 کتاب بخش‌های متعددی دارد. اما عنوان یکی از بخش‌های آغازین کتاب “کفاره” است، و در این بخش روایت‌های فراوان متفاوتی از داستان ابراهیم بازگو می‌شود. در یکی از این تفسیرها، نومیدی بر ابراهیم چیره می‌شود؛ در تفسیری دیگر، او به قربانی کردن اسحاق تن نمی‌دهد؛ و قس علی هذا. کیرکگارد از این کار – یعنی طرح تفسیرهای متفاوت – چند هدف دارد.اول، او می‌خواهد تاکید کند که ابراهیم می‌توانسته نسبت به این فرمان الهی عکس‌ العمل‌های متفاوتی نشان دهد. این به خواننده کمک می‌کند تا بر عکس‌العمل واقعی ابراهیم دقیق شود: به ویژه، بر موقعیت وجودی ای که ابراهیم در آن قرار گرفته بود، و این حقیقت که وقتی او با این فرمان الهی مواجه شد می‌توانست عکس‌العمل‌های متفاوتی به آن نشان دهد. او ناچار بود یکی را برگزیند؛ او یکی از احتمالات ممکن را برگزید، او تصمیم گرفت که به این فرمان الهی بر اساس ایمان پاسخ دهد. اما البته گزینه‌های متفاوت دیگری نیز پیش روی او قرار داشت.
این کتاب همچنین خواننده را تشویق می‌کند تا به سیر و سلوک ابراهیم، از ابتدا تا انتهای این ماجرا، دقیق شود. کیرکگارد بر آن است که مردم اغلب یک‌راست به سراغ نتیجه می‌روند و می‌گویند:“ پایانش خوش بود، او مجبور نشد اسحاق را قربانی کند.”اما کیرکگارد می‌خواهد سفر ابراهیم را به یاد خواننده بیاورد، و به او یادآور شود که ابراهیم می‌بایستی سه روز راه بپیماید.او می‌خواهد بر اضطرابی انگشت بگذارد که ابراهیم بایستی تجربه کرده باشد.او همچنین می‌خواهد تاکید کند که هر قدمی که ابراهیم در دنیای واقع بر می‌دارد نشانه و نمادی از تعهد مکرر اوست به تصمیمی که گرفته‌است. و این مدلی برای وجود، در حالت کلی است: یعنی ما همیشه در حال شدن‌ایم. ما در حصار زمان و مکان‌ایم.پس در هر لحظه از زمان و در هر موقعیتی که قرار بگیریم کنش‌هامان را از نو می‌سازیم، و اقدام به تصمیم‌گیری می‌کنیم.
ن.و: از منظری عقلانی، صرف اینکه شما پیامی را بشنوید یا دریافت کنید که می‌گوید باید فرزندتان را قربانی کنید، شما را به این نتیجه نمی‌رساند که باید فرزندتان را قربانی کنید. بسیاری از ما، اگر در این موقعیت قرار بگیریم، سرچشمه این پیام را شدیدا به چالش می‌کشیم.
ک.ک: بله، حق با شماست. و این همان چیزی است که کیرکگارد می‌خواهد در ترس و لرز آن را برجسته کند. این کتاب شدیدا تاکید می‌ورزد که کنش‌ها و تصمیمات ابراهیم را نمی‌توان با یاری جستن از عقل درک کرد؛ آنها عقلانی نیستند. هیچ‌گونه بنیان اخلاقی نیست که آنها را توجیه کند. این کنش‌ها و تصمیمات غیر اخلاقی‌اند. کیرکگارد می‌خواهد این حقیقت را برجسته سازد که ایمان ابراهیم پارادوکسیکال است – اخلاقا ناپسند و مکروه است.
ن.و: پس ایمان ابراهیم از نظر اخلاقی ناپسند است اما سنت دینی آن را تایید می‌کند، زیرا وقتی کتاب مقدس را می‌خوانیم ظاهر متن گویای آن است که ابراهیم نیکمرد بود: او کار درست را انجام داد.
ک.ک: حق با شماست، و این دقیقا چیزی است که کیرکگارد می‌خواهد خوانندگانش در آن تردید کنند. زیرا او می‌دید که مسیحیان دور و اطرافش دچار نوعی خودشیفتگی‌اند، گمان می‌کنند که ایمان به آب خوردنی حاصل می‌شود.کافی است در جامعه‌ای متولد شوی و رشد کنی که اسماً مسیحی است؛ کافی است به کلیسا بروی و ظواهری را رعایت کنی.کیرکگارد می‌خواهد این ساده‌گیری و خودشیفتگی را به چالش بکشد. مردم می‌پندارند همین حالا مسیحی‌اند، و کیرکگارد می‌خواهد این خیال باطل را به چالش بکشد. کیرکگارد فکر می‌کند که این پندار نادرست حکم مانعی را دارد که راه مسیحی شدن را سد کرده ‌است.
ک.ک: اگر شما خود را، به طور پیش‌فرض، مسیحی بدانید دیگر فکر نمی‌کنید که ایمان [مسیحی] نوعی وظیفه‌ وجودی است. به همین دلیل کیرکگارد تلاش می‌کند تا آشوب بیندازد در دل و جان کسانی که داستان ابراهیم را به نحوی غیرانتقادی، و بدون هیچ تردید و پرسش، پذیرفته‌اند؛ پذیرفته‌اند که ابراهیم پدر ایمان مسیحی است. کیرکگارد می‌گوید،“اگر ابراهیم پدر ایمان است، پس ایمان چیست؟ از ما چه می‌خواهد؟آنطور که پیداست انگار ایمان چیز وحشتناکی است که هیچ نسبتی با عقلانیت ندارد، که نمی‌توان آن را بر هیچ‌گونه بنیان اخلاقی بنا کرد. پس این چیست؟”پرسش‌های دیگری که کیرکگارد می‌خواهد آنها را پیش چشم بیاورد این‌هایند: “چه می‌شود اگر ابراهیم بر خطا بوده باشد؟و اشتباه کرده باشد؟ چه می‌شود اگر صدایی که او شنید صدای خدا نبوده باشد؟ چه می‌شود اگر این ندا صرفا نوع پندار و اوهام بوده باشد؟”اینجا کیرکگارد نسبتی برقرار می‌کند میان این تردیدهای احتمالی و موقعیتی که حواریون مسیح داشتند. این احتمال وجود داشت که حواریون مسیح اشتباه کرده باشند. چه بسا تردید کرده باشند که واقعا عیسی کیست. البته سرانجام کار، یعنی پیروزی و تثبیت مسیحیت، می‌توانست آنها را از تردید بیرون بیاورد؛ اما آنها که سرانجام کار را نمی‌دانستند.آنها در آن موقعیت نمی‌دانستند که آینده آبستن چه رخدادهایی است. دقیقا همانطور که ابراهیم نمی‌دانست اسحاق قرار است به او بازگردانده شود.
ن.و: پس این اندکی به روش سقراط می‌ماند. سقراط چیزی را بر می‌داشت که مردم دربارهی آن یقین داشتند، و بعد در عمل به آنها نشان می‌داد که چیزی را که فکر می‌کنند می‌دانند در واقع نمی‌دانند. خب، در این بحث، ایمان هسته‌ مرکزی آموزه‌های مسیحیت را تشکیل می‌دهد. اما خدا خواستهی بسیار غریبی از مومنانش دارد؛ او از آنها می‌خواهد که در فقدان هرگونه قرینه/دلیل ایمان داشته باشند.
ک.ک: کیرکگارد به خود به چشم سقراط مسیحیان می‌نگریست. او به سقراط علاقه داشت و تحت تاثیر سقراط بود. او تز دکترایش را درباره‌ی سقراط نوشت، و شباهت‌های آشکاری میانشان وجود دارد. دقیقا همانطور که سقراط فکر می‌کرد مردم خیال می‌کنند که از معرفت برخوردارند، و همین پندار نادرست باعث می‌شود که دیگر آن را طلب نکنند، کیرکگارد فکر می‌کرد که مردم فرض می‌گیرند که مسیحی‌اند، و همین پیش‌فرض مانع از آن می‌شود که به دنبال آن روند تا مسیحی شوند. پس اینجا شباهت آشکاری با فلسفه‌ی سقراط وجود دارد؛ که البته خود کیرکگارد نیز کاملا نسبت به وجود آن آگاه بود.
ن.و: همچنان به دشواری می‌توان درک کرد که اصولا کنش‌های ابراهیم چگونه می‌توانند ستودنی باشند.
ک.ک: در نظر کیرکگارد، ابراهیم شخصیت خاص و منحصر به فردی است که با استناد به هیچ‌گونه مفهوم اخلاقی مورد پذیرش جامعه نمی‌توان او را درک کرد، و نمی‌توان او را ستایش کرد. تمایل ابراهیم به قربانی کردن اسحاق به سود هیچ انسان دیگری نبود. البته این به سود اسحاق هم نبود، اما هیچ سودی برای هیچ انسان دیگری هم نداشت. چنین نبود که ابراهیم اسحاق را قربانی کند تا خیر اجتماعی بزرگتری را محقق کرده باشد. به‌علاوه، اسحاق نمادی از جامعه بود. زیرا او تنها پسر ابراهیم بود، و اسحاق آینده‌ قبیله اسرائیل بود. ابراهیم قرار بود پدر ملتی باشد، و به همین دلیل این ملت به نحوی نمادین – همانطور که جان از خاموشخانه می‌گوید- در صلب اسحاق نهفته بود. به همین دلیل، با قربانی کردن اسحاق، ابراهیم کل جامعه را نیز می‌خواست قربانی کنید.
ن.و:
 یکی از جنبه‌های دشوار خواندن کیرکگارد این است که به راحتی نمی‌توان فهمید خود کیرکگارد واقعا چطور می‌اندیشیده‌است. به نظر شما، هدف کیرکگارد از این امر چیست؟
ک.ک: او می‌خواهد که خواننده‌ این کتاب پیش خود بیندیشد و سووالاتی طرح کند. جایی دیگر او می‌نویسد که نوشته‌هایش آینه‌ ای اند که به خوداندیشی، خودآگاهی و خودآزمایی کمک می‌کنند. دقیقا همان‌گونه که داستان ابراهیم به تفسیرهای بی‌پایان راه می‌دهد، کتاب ترس و لرز هم راه به تفاسیر متعدد می‌دهد. درک شخصی خود من از این کتاب در طول سال‌ها تغییر کرده ‌است. در حال حاضر من فکر می‌کنم که پیام کیرکگارد به شکل نوعی پرسش است؛ یعنی آیا آرمان مسیحیت، آرمان ایمان، واقعا دست‌یافتنی است. حتی آیا ممکن است؟ آیا در میان ما کسی یافت می‌شود که همان کاری را بکند که ابراهیم کرد؟ من فکر می‌کنم این پرسشی است که او می‌خواست خواننده از خود بپرسد. سپس پرسش دیگری نیز از این پرسش سر بر می‌آورد: اگر ابراهیم پدر ایمان است، و اگر من نتوانم همان کاری را بکنم که ابراهیم کرد، آنگاه آیا من ایمان دارم، آیا اصولا من می‌توانم ایمان داشته باشم، آیا اصولا محتمل است که کسی همان ایمانی را داشته باشد که ابراهیم با عملش نشان داد؟
ن.و: کتاب ترس و لرز مشخصا مورد توجه تعدادی از متفکران اگزیستانسیال قرار گرفته‌است؛ به طور ویژه ژان پل سارتر. چه چیزی در این کتاب وجود دارد که آنها آن را به علایق خود مرتبط دیده‌اند؟
ک.ک: جنبه‌های مختلفی از این کتاب وجود دارد. اولی شیوه ‌ای است که بر اساس آن این پرسش طرح می‌شود که چه رابطه‌ای میان ایمان و عقل وجود دارد، و به طور گسترده‌تر، چه رابطه ‌ای میان وجود انسان، فاعلیت انسان، و عقل وجود دارد. پیامی که می‌توان از این کتاب اخذ کرد این است که حقیقت وجود انسان را نمی‌توان صرفا با کمک تفکر عقلانی درک کرد یا بیان نمود.
جنبه‌ی دیگر مضمون انتخاب است؛ یعنی عکس‌العمل نشان دادن نسبت به وضعیتی خاص، یا قرار گرفتن در بزنگاه و چالشی اخلاقی بدون اینکه بستر و زمینه‌ای داشته باشیم که بر اساس آن از میان گزینه‌های بدیل ممکن یکی را برگزینیم؛ و البته این چیزی است که انبوهی از قهرمان‌های کیرکگارد خود را در این وضعیت می‌بینند. دقیقا به این خاطر که آنچه ابراهیم کرد غیر عقلانی بود – به یک معنا، او قلمرو خرد را ترک گفت – او با آزادی خود مواجه شد، و این دقیقا تجربه‌ اضطراب است که کیرکگارد بر آن تاکید می‌کند. و البته اضطراب آزادی یکی از مهم‌ترین مضامین اگزیستانسیالیسم سارتر است.
ن.و: چرا امروز باید ترس و لرز را خواند؟
ک.ک: اگر خواننده مسیحی باشد، احتمالا چیزهای زیادی از آن خواهد آموخت. اگر خواننده فیلسوف باشد، آن‌گاه او در این کتاب چالشی را بر ضد ایمان خویش – شاید به فلسفه – خواهد یافت. کیرکگارد در این کتاب – همان‌طور که در تعدادی از دیگر کتاب‌هایش – منتقد فلاسفه‌ آکادمیکی است که در باب وجود خود تعمق نمی‌کنند. شاید آن‌ها سووالاتی انتزاعی‌تر را طرح کنند تا از تفکر در باب پرسش‌های مهم‌تر و اساسی‌تر شانه خالی کنند؛ یعنی در باب اینکه ما چه باید بکنیم، باید به چه تعهد داشته باشیم و قس علی هذا.
اما ترس و لرز کتابی است که صرفا محبوب خوانندگان آکادمیک و دیندار نیست. یکی از دلایلش این است که این کتاب به مضامینی می‌پردازد که مضامین انسانی جهان‌شمول اند؛ از قبیل عشق، و رنج و تجربه‌ی از دست دادنچیزی. در مرکز کتاب پدر و پسری ایستاده‌اند: پدری که ناچار است با چشم‌انداز از دست دادن فرزندش – و به طور کلی، از دست دادن، یا کنار گذاشتن، چیزی که بیشترین ارزش را برایش دارد – مواجه شود. این موقعیتی انسانی است که همه‌ ما احتمالا آن را تجربه خواهیم کرد. پس، کتاب انعکاسی عاطفی دارد و این یکی از دلایلی است که همچنان گستره‌ انبوه و متنوعی از خوانندگان آن را خواهند خواند.
 
  1.  

    ۱- حضرت ابراهیم ( ع ) را بهتر است ، مثل امّت محمّد ( ص ) ، ابو الانبیاء بنامیم که بنیانگذار ادیان توحیدی دو فرزند او اسماعیل و اسحاق علیهما السّلام بوده اند.
    ۲- نگارنده « ترس و لرز » ، تحت تأثیر اسرائیلیات ، ذبیحه ما نحن فیه را مورد اشتباه قرار داده و لابد نمی داند که قربانی واقعی اسماعیل ( ع ) بود که خود هم داوطلب آن شد.
    ۳- قلب واقعیت امر منجر به ادّعای بلاوجه ارجحیّت بنی اسرائیل می شود که فقط تعدّیات آنها را به سایر ابناء بشر – اعم از مسلمان ، مسیحی و غیره – توجیه می نماید.
    ۴- قرار نیست همه مؤمنین به سطح اولیاء ، ائمّه و انبیاء برسند. بلکه با اقتداء به آن عزیزان الهی در حدّ وسع می توان به شفاعتشان امید داشت.
    ۵- در این طریق خطرات بزرگی ایمان انسان را در معرض تهدید قرار می دهد که شدیدترین آنها اغوای شیطان رجیم ، دشمن دیرینه آدم و فرزندان وی ، است.

افشاگری رحیمی علیه احمدی‌نژاد و 170 نماینده اصولگرا

الوند نیوز کرمانشاه:

معاون اول دولت دهم که در آستانه رفتن به زندان برای تحمل 5 سال حبس خود در پرونده فساد مالی قرار دارد در نامه‌ای افشاگرانه و با گلایه از احمدی نژاد اعلام کرد: گیریم که امروز در منظر مردم محکوم شدم اما دیر نخواهد بود که روزنامه‌ی اعمال ما نزد خدای متعال گشوده می‌شود و حق و باطل نمایان می‌گردد. متن نامه‌ در پی می آید:

افشاگری رحیمی علیه احمدی‌نژاد و 170 نماینده اصولگرا

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور محترم دولت های نهم و دهم
سلام علیکم
این مختصر را چگونه می‌توانم آغاز کنم جز آنکه بگویم: چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟
البته شما دشمن نبوده‌اید و مرا با شما دوستی و رفاقت دیرینه ایست که مربوط به سال‌های اخیر نیست. نیک می دانید و دیگران هم خوب است در این مجال مطلع شوند که رفاقت من و شما به سال‌های دوری بر می‌گردد که در کردستان و آذربایجان غربی بودید و سپس به اردبیل رفتید تا تقدیرمان این باشد که هر دو استانداری دولت ششم را تجربه کنیم. گذر زمان شما را به ریاست جمهوری و بنده را به خدمتگزاری در دیوان محاسبات کشور رساند.

از ابتدای آشنایی، هم من و هم شما همواره حق رفاقت بجا آورده‌ایم و در برخی مواقع هم اختلاف دیدگاه‌هایمان مانع از تداوم رفاقت‌هایمان نشد، در همان دوره البته افراد منتقد با بهانه جملات مقلوب شده جریان رسانه‌ای تخریب بنده را کلید زدند و متهم به اغراق و تملق شدم. چندی گذشت و اصرار کردید که به جمع دولت بپیوندم؛ پاسخم منفی بود با این استدلال که اگر در دیوان بمانم بیشتر منشأ کمک و خدمت به کشور خواهم شد. نپذیرفتید و بدون اطلاع من حکمی صادر کردید و با حفظ سمت به عنوان معاون حقوقی منصوب نمودید که خلاف مقررات بود. چاره ای نداشتم جز آنکه از دیوان محاسبات استعفاء بدهم و به همین خاطر باعث رنجش برخی از دوستان قدیمی و صمیمی‌ام شدم و آغاز رنجش‌ها هم از همانجا شروع شد. به دولت آمدم و آنچه در توان داشتم در طبق اخلاص گذاشتم و در انجام وظایف محوله بویژه ترمیم روابط دولت و مجلس کوتاهی نکردم. در اواخر دولت نهم بود که به دلایلی که هنوز هم برخی از آنها برای من نامعلوم است، چند تن از اعضای دولت را کنار گذاشتید و حتما خاطرتان هست که من از باب مشورت مخالف بودم

شاید فراموش کرده‌اید که رحیمی محکوم امروز، چوب لجبازی‌ها و آبروبری‌های گاه و بیگاه شما را می‌خورد

و دلایلی آوردم و وقتی نپذیرفتید، یادآوری کردم که دولت از نصاب می‌افتد و نیازمند رأی مجدد اعتماد مجلس می‌شود.

995-آشنایی با سنگ فیروزه ودیدن فیروزه در خواب

آشنایی با سنگ فیروزه

فیروزه یکی از سنگهای قیمتی است که از عهد باستان در ایران شناخته شده، از کتیبه بنیاد کاخ داریوش بزرگ در شوش معلوم می‌گردد که در آن تاریخ فیروزه (احسائین) نامیده می‌شد و از خوارزم برای زینت‌ آلات کاخ آورده شده بود.فیروزه، سنگ آرزوهای تمام پادشاهان ممالک از زمان کورش و داریوش کبیر است که به عنوان هدیه از طرف آن‌ها به تمام سلاطین داده می‌شد. در کشور ایتالیا از فیروزه آبی و صاف که به گوهر آبی معروف است، به عنوان گران‌قیمت‌ترین جواهرات استفاده می‌شود.

علت رنگ آبی و سبز در فیروزه:

فیروزه یک فسفات آلومینیوم با سختی حدود 6 است. با این حال به طور قابل ملاحظه‌ای از کوارتز نرم‌تر می باشد. این کانی به طور طبیعی در طیف وسیعی از رنگ‌ها٬ازآبیآسمانیروشنتاسبز خاکستری یافت می‌شود. فیروزه با رنگ آبی خوشرنگ ، بهترین کیفیت را دارا و بسیار کمیاب است. در حالی‌ که رنگ سبز یا آبی کمرنگ که از ارزش کمی برخوردار می باشد، فراوانی بیش‌تری دارد.

مشخصات فیروزه مرغوب:

فیروزه مرغوب ‌دارای رنگ آبی سیر، جلای چینیو، سختی بالا می‌باشد. افزایش رنگ سبز٬ پریدگی رنگ و وجود ناخالصی عواملی هستند که باعث کاهش کیفیت فیروزه می‌شوند.

چگونگی به وجودآمدن فیروزه:

فیروزه بیشتر اوقات در رسوبات مس در محیط‌ های بایر و نسبتا کم آب یافت شده است. فیروزه در مکان‌هایی بوجود می‌آید که میزان مس موجود در منطقه بالا باشد. فیروزه بر اثر تاثیر محلول‌های سطحی مس‌دار بر روی سنگ‌های غنی از Al2O3 و غنی از فسفر و گاهی نیز بر اثر تاثیر محلول‌های سطحی مس‌دار٬ بر روی فسیل‌های استخوانی جانوران به وجود می‌آید.

شناخت و ارزش فیروزه:

اشکال مختلف فیروزه شامل دانه‌ای ریز، فیروزه ریز، کمپاکت، متخلخل، کلیرای، خوشه‌ای، دندریتی و گاهی پوششی است. فیروزه ظاهراً به صورت نامتبلور و به صورت رگه و دانه‌های پراکنده در داخل سنگ مادر یافت می‌شود و غالباً به صورت نهان بلور است. میزان بلوره‌های فیروزه در طبیعت بسیار کم و به علت جلاپذیری و رنگ جالب مورد توجه بوده است.فیروزه به رنگ‌های آبی آسمانی، آبی مایل به سبز، سبز مایل به زرد، خاکستری مایل به سبز، آبی نیلی و آبی مایل به سفید وجود دارد. رنگ آبی آسمانی نوع مرغوب آن است و سبز مایل به زرد نوع نامرغوب.در صورتی که میزان مس موجود در کانی زیاد باشد به رنگ آبی در صورتی که آهن زیاد داشته باشد به رنگ سبز و در صورت وجود آلومینیم زیاد به رنگ سفید دیده می‌شود که به ترتیب ارزش آن کاهش می‌یابد. یعنی رنگ آبی با ارزش‌ترین نوع فیروزه است. رنگ فیروزه ممکن است به تدریج به رنگ سبز تغییر کند. علت این امر قرار گرفتن کانی به مدت زیاد در نور شدید و یا حرارت است که باعث رنگ پریدگی و در نتیجه کم ارزش شدن کانی می‌شود.رنگ آبی فیروزه حاصل از cu2t آبدار است در صورتی که آب از دست برود رنگ آن سفید می‌شود. فیروزه دو رنگ را ابرش می‌نامند. بعضی انواع فیروزه را سست و سفید فام را در روغن می‌گذاشتند و رنگش موقتاً پررنگ‌تر ولی پس از چندی رنگ آن زایل می‌شد. اگر چربی به فیروزه مالیده شود سبز می‌گردد. فیروزه مصنوعی را از رنگ کردن سنگ مها به‌دست می آورند که با نام خضرا نامیده می‌شد. این فیروزه در صورت شکستن از فیروزه اصل تشخیص داده می‌شد،زیرا سطح شکستگی آن سفید بود. فیروزه سنگ رسوبی فسفاته است. این کانی در اثر هوازدگی سنگ میزبان رنگ خود را از دست می‌دهد، لذا برای تهیه نمونه مرغوب این کانی باید از سنگ‌هایی که تحت تاثیر هوازدگی قرار نگرفته‌اند، استفاده کرد.تنها کانی که شباهت زیادی به فیروزه دارد (کریزوکلا) است ولی به علت اختلاف سختی می‌توان آن‌ها را از هم تشخیص داد. جواهرفروشان برای تشخیص فیروزه از فوتک استفاده می‌کنند بدین صورت که سطح پشتی فیروزه را تحت تاثیر شعله قرار می‌دهند، سپس با ذره‌بین‌های چشمی محل حرارت داده شده را مشاهده می‌کنند.در صورت پوسته پوسته قهوه‌ای شدن فیروزه است. پیش‌تر این کانی تنها از سنگ فیروزه به دست می‌آمد ولی امروزه همانند دیگر کانی‌ها مصنوعی نیز فرآوری می‌شود به گونه‌ای که حتی تشخیص طبیعی یا مصنوعی بودن آن برای کارشناسان نیز بسیار دشوار است.شبکه عنکبوتی آنچه در اغلب فیروزه‌ها عمومیت دارد، وجود رگه یا رگچه‌هایی سیاه یا قهوه‌ای رنگ برجسته است که مربوط به سنگ مادر تشکیل دهنده فیروزه می‌باشد. این رگه‌ها گاه در طرح‌های منظم و غیرمنظم شکل می‌گیرند که در چنین حالتی به آن شبکه عنکبوتی و در اصطلاح بازار ایران به آن فیروزه شجری می‌گویند. اگر این طرح، منظم و زیبا باشد باعث افزایش ارزش فیروزه خواهد شد و اگر نامنظم و به صورت نقطه و لکه‌ای باشد از ارزش فیروزه خواهد کاست.                  

فیروزه در خواب قدرت روانی و روحی است و نشان تسلط بر اعصاب و خویشتن داری. در این سنگ چیزی هست که در هیچ یک از سنگ های بهادار نیست.

 فیروزه سنگی است بسیار خوش رنگ و زیبا و ارزنده اما اگر کسی با دست چرب آن را لمس کند فاسد و خراب می شود و ارزش خود را به طور کلی از دست می دهد به طوری که جواهر سازان آن را از حلقه انگشتری جدا می کنند و دور می افکنند و در سطل زباله می اندازند.به همین سبب آن را قدرت روانی و تسلط بر اعصاب دانسته اند. اعصاب انسان نیز ظریف است و گاه به اندک اشاره ای مخدوش می گردد و شخص چنان کنترل خود را از دست می دهد که احتمالا به نابودی خویش یا دیگران اقدام می کند. بعضی از معبران فیروزه را فتح و پیروزی دانسته اند.شاید این به سبب تشابه اسمی باشد و دسته ای دیگر عمر دراز و فرزند شمرده اند و در نفایس نوشته شده فتح و نصرت و عمر دراز و فرزند. اگر در خواب ببینید فیروزه دارید باید همان طور که از فیروزه مراقبت می نمایید مراقب اعصاب و برخوردهای خویش باشید.

رنگ این سنگ فیروزه ای قشنگ آرام بخش اعصاب است ولی خود نمایانگر حساسیت اعصاب نیز هست. ابن سیرین نوشته: اگر کسی در خواب ببیند که فیروزه  ای از او ضایع شد مرادش بر نیاید

998-فیروزه سنگ آرزوها

نام علمی فیروزهturquoise} }{سنگ ترکی} است این نامگذاری به دلیل فروش آن در زمان باستان در بازارهای ترکیه بوده است که معادن نیشابور از طریق جاده ابریشم به فروش می‌رسید.فیروزه از ترکیب آلومینو فسفات آبدار مس بوجود می‌آید. همان طور که از فرمول شیمیای آن معلوم است نحوه تشکیل پیچیده ای هم دارد.شیمیایی: در شکاف سنگ‌ها از نوع سنگ‌های رسوبیبرخورد شهاب سنگ: در آب‌های زیر زمینیفیروزه سنگی آبی رنگ تا آبی پر رنگ است که در اثر فرسایش به سبز روشن تا سبز تیره تغییر رنگ می‌دهد. جلای آن بصورت چینی است دارای سختی ۵ الی ۶ می‌باشد با افزایش میزان آب در ترکیب سختی آن کاهش می‌یابد. نوع مرغوب آن جلای چینی با درجه سختی بالاست. فیروزه در اثر فرسایش آب از دست می‌دهد و کم رنگ‌تر می‌شود.روش استخراج این سنگ دستی و به روش سنتی است تا به رگه‌های فیروزه صدمه‌ای وارد نشود. ویژگی خاص فیروزه وجود رگه های زیبایی از اشکال، اشیا، گیاهان و… است.پیشینیان فیروزه را سنگ آرزوها می‌نامیدند و با لمس آن و نیت آرزو می‌کردند.                                                                                **کاربرد فیروزه

فیروزه سنگ تزئینی و نیمه قیمتی می‌باشد. جواهر نگاران با برش سطح جلا زیبایی خاصی بدان می‌دهند. فیروزه نگین انگشتری‌ها و نگین تاج شاهان مصر{فرعون} و پادشاهان باستان تا عهد حاضر بوده است.اما آنچه بعد از ورود اسلام به ایران قابل توجه است نقش آن در هنر اسلامی است و کاشی‌کاران زبر دست ایران بوسیله لعاب فیروزه رنگ جلا و زیبایی خیره کننده‌ای به کاشی بی روح مساجد دادند.در سال ۱۴۶۵ میلادی در زمان سلطنت جهانشاه حکمران مقتدر قره قویونلوها به دستور دختر جهانشاه مسجدی بنا گشت که فیروزه جهان اسلامگرفت  .                                                                                                                                  فیروزه معدن نیشابور قدمت ۲۵۰۰ساله دارد البته مجسمه ای ۷هزار ساله به شگل گوساله از فیروزه نشان از قدمت استخراج این سنگ دارد. این مجسمه امروز در موزه لوور پاریس نگه‌داری می‌شود. فیروزه نیشابور در جهان بنام{Persian quality}شناخته می‌شود.بهترین و بزرگ‌ترین بازار فروش این نگین بازار مشهد است که متاسفانه با و کار صنعتگران ترکیه و ورود فیروزه‌های ایلات متحده در بازار مشهد فیروزه نیشابور مرغوب‌ترین سنگ فیروزه دچار فراموشی و مرگ اقتصادی شده است این امر نتیجه سهل انگاری و کم کاری مسئولین در معرفی؛ بازار یابی و استخراج و فروش این نگین منحصر بفرد است سطح شکل فیروزه صدفی است/رنگ خاکه سفید و گاهی سبز روشن دارد که با خراش دادن آن بر روی چینی بدون لعاب بوجود می‌آیدفیروزه بدل از رنگ کردن سنگ{مها} بدست می‌آید که خضرا نامیده می‌شود.چربی و روغن در مجاورت زیاد با نفوذ به سطح آن و جذب گرد و غبار هوا باعث از بین رفتن جلای آن می‌شود.در مقابل حرارت و شعله تیره{سبز مات} شده و رنگ شعله را به علت وجود مس{آبی } می‌کند.در لوله آزمایش در اثر حرارت آب از دست داده و تیره می‌شود.تنها کانی مشابه فیروزه{کریزوکلا}عجمی: گرد و درشت درجه خلوص بالا {مرغوبترین در جهان}شجری: نوع رگه دار فیروزه می‌باشد. علت وجود آب در ترکیب شیمیایی اش در مکان گرم و خشک آب از دست داده و کمرنگ می‌شود بهتر آن است در جایی مرطوب نگه‌داری شود.شستن فیروزه با مواد پاک کننده باعث میشود رنگ آبی به رنگ سبز تغییر یابد و دلیل آن جانشینی آلومنیم موجود در ترکیب هست که باید از نو سطح آن را صیقل داد.