این پسرایی که میگن:
هر دختر دهه شصتی ای با آهنگ یه حلقه طلایی رقصیده،
اینا همونایی هستن که :
تو عروسیا با کاپشن چرم با آهنگ جونی جونُم
از خود بیخود میشدن و طول مسیر حیاط رو میلرزوند
مورد داشتیم پشت کامیون نوشته بود :
رفیق بی کلیپس ، مادر
ﺁﺭﺯﻭﯼ هـر پـدری ایـنـه کـه پـسـرش ﺭﻭ تـو لـبـاس دامـادی بـبـیـنـه
ولـی ﺁﺭﺯﻭی مـن ایـنـه کـه بـابـام ﺭﻭ تـو شـلـوار لـی بـبـیـنـم
یکی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻧﺎﺳﺎﻟﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ
ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ که ﺍﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ترسوییه
ﻣﯿﮕﻢ : ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ؟
مورد داشتیم ﺗﻮ ﯾﻪ ﭘﯿﺞ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩه : ﺍﺳﻢ ﭘﺴﺮ ﺑﺎ “ﻝ ” ؟
دختره ﻧﻮﺷﺘﻪ : لکسوز مشکی زعفرانیه
فکر کنم شهرام شب پره با همین شعر
“این شبی که میگم شب نیست ، اگه شب مث اون شب نیست ،
امشب مث دیشب نیست ، هیچ شبی مث امشب نیست”
معافیشو گرفته
داییم میگه:
تا تحریما اثر مستقیم نداشته باشه مشکلی نیست!
تصورش اینه که یه روز اوباما تو قطع نامه می نویسه
فروش سنگک خاشخاشی به ممدآقا ممنوع
علت خشک شدن دریاچه ارومیه مشخص ، شد :
یه از خدا بی خبر یه ساقه طلایی انداخته توش
آهای پسرا شلوارتونو بکشین بالا ،
اون مارک شورت رو هم اگه خیلی واجبه بزنید به سینتون …
والا به خدا ! حالا هی کلیپس کلیپس کنین !
من اگه فامیلیم صولتی بود اسم پسرمو میذاشتم پلنگ
سخت است میان هق هق شبانه ات یهو هایپر استار بهت اس بده :
هویج کیلویی ۱۵۰۰
لقمان را گفتند ادب از که آموختی ؟
گفت از کامنت گذاران صفحه فیسبوک لیونل مسی
تو یه مهمونی به یه بچه گفتم : عموجون چند سالته ؟
گفت : هرچقدرم کوچیک باشم از لحاظ عقلی از تو بزرگترم !
تو حالا میخوای با این سوالت بگی من کوچیکتر از توام ؟!
در ضمن عمو هم عمته !
هیچی دیگه با خاک یکسان شدم
گذر ایام واسه هرکی “بِکام” باشه ،
واسه من یکی که استاد اسدیه
مشکلات اقتصادی تو خونه ی خیلیا موج میزنه
لامصب تو خونه ی ما قر میده
امسال نفر اول کنکور نشم دوم اینا رو شاخشه
حداقل صد نفر اول رو که میارم
دو هزارم بد نیستا !
بچه اصغر آپاراتی با ۵۰ هزار قبول شده بود من از اون کمتر نیستم که
حالا بیخیال فعلا یه چرت میخوابم خدا بزرگه
زمزمه های بیشتر کنکوری ها
ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺗﻪ ﮐﺸﯿﺪ ﺑﺸﯿﻦ ﺑﺎ ﺗﻪ ﺩﯾﮕﺶ ﺣﺎﻝ ﮐﻦ !
ﻫﯽ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ آﺧﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪﻡ …
طریقه خواستگاری کردن از دخترا در روزهای جاری :
عزیزم دیگه وقتشه به جای کیلیپس سایه یه مرد بالا سرت باشه
تلفظ صحیح چهارمین روز هفته کدام است ؟
چارشنبه؟
چاهارشنبه؟
چهارشنبه؟
هیچکدوم نیست عزیزم، سه شنبه صحیح است
حتما دانشجو هم هستی
هروقت دنبال باباتون گشتین پیداش نکردین موبایلشم جواب نمیداد
برین خیابون یه سیگار روشن کنین
اونوقت خودش صاف میاد جلوتون می ایسته
زنگ زدم ۱۱۵، میگه آمبولانس میخواین قربان؟
پـَـــ نــه پـَـــ یه پلیس ۱۱۰ میخوام ، بقیش هم آدامس بدین
تو خونه ی ما همیشه من “در” بودم و داداشم “دیوار”
چون همیشه به من زدن که اون بشنوه
یکی نوشته بود :
چقدر شیرینه وسط sms شبانه خوابت ببره ، صبح بلند شی ببینی نوشته :
قربون عشقم برم که خوابش برده!
منم یه شب وسط sms بازی خوابم برد
صبح بلند شدم دیدم نوشته : مُــــــــردی ؟
به نظر شما اگه جمله “خب بریم سر اصل مطلب” نبود!
خواستگاری ها چطوری برگزار می شدند
میگن چینیه اومده بوده ایران لاف میومده که:
“آره ما انقد تو چین غذاهای سمی خوردیم که بدنمون مقاوم شده”
بردنش یه پرس غذای دانشگاه بهش دادن بنده خدا الان توکماست
حالا قراره خونوادش سند بیارن درش بیارن
اصن یه وضی
انقدری که بابام آهنگِ بی کلام گوش میده توی خونه؛
همش حس میکنم توی آسانسورم
می دونی اگه پرشیا با ۲۰۶ ازدواج کنه بچشون چی میشه ؟
میشه فولکس آخه ازدواج فامیلی بوده بچه عقب مونده شده !
هرچی بگی هم خودتی
عاقا با دوستم رفتم سوپر مارکت دوستم به فروشنده گفت:
عاقا ببخشید شامپو با طعم سیر دارید ؟
ﺳــﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﮐــﺎﺭ ﻣﺤﺎﺳﺒﺎﺗﯽ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ :
ﺑﯿﺴﮑﻮﺋﯿﺖ ﺭﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﭼﺎی ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﺮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﻭﺍ ﻧﺮﻩ
استاد :در حرکت پرتابی با چه زاویه ای بیشترین برد را خواهیم داشت؟
دانشجو : ۴۵درجه
استاد : آفرین ، چرا ؟
دانشجو : چراشو نمیدونم استاد! توی انگری بردز اینطوریه
شما یادتون نمیاد !
منم یادم نمیاد !
میگن دخترا اونروزا کیلیپس نداشتن
میگمـــا
شامپوی نرم کنندۀ اعصاب نداریم ؟
امروز برای اولین بار دیدم تو ماشین عروس دوتا دختر نشسته بودن !
بعد از کلی دقت فهمیدم اونی که کلیپس نداره مرد ست
به بعضیا باید گفت : برو هروقت قهوه ای مد شد بیا
به دخترعموم که ۵ سالشه میگم :دخترا موشن مثه خرگوشن !
میگه :پَ نه پَ همه مثل شما پسرا گاو گوساله ایم !
اصلا یه وضعی شده به خدا
در کدام نقطه هنوز دانشگاه آزاد احداث نشده ؟
۱-فلات تبت
۲-کوه های کلیمانجارو
۳-جزایر گالاپاگوس
۴- قطب جنوب وحومه
یکی از فانتزیام اینه که
یکیو گیر بیارم یه دل سیر درد و دل کنم باهاش و کل نگفته هامو بهش بگم
و بعد بندازمش زیر قطار بمیره تا حرفام جای دیگه درز نکنه
از وقتی که عضو فیسبوک شدم
فهمیدم که ظاهر آدما فقط با باطنشون فرق نداره
بلکه ظاهرشون با ظاهرشون هم فرق داره
تا حالا دقت کردین
اگه عمو زنجیر باف همون اول که بهش گفتن زنجیر منو بافتی میگفت نه
دیگه مجبور نمیشد آخر کار صدای گاو و خروس و سگ از خودش دربیاره ؟
یکی نیست بگه آخه مرد حسابی این چه کاریه آخه
یادتونه ﻳﻪ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻣﻬﻤﻮﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﻓﺘﻴﻢ
ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻳﻢ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﻴﺘﻴﻢ ﻣﻮﺯ ﺑﺮﻧﻤﻴﺪﺍﺷﺘﻴﻢ ؟
نگید نه که عمرا کسی باور نمی کنه !
دقت کردین اگه سر جلسه به دوستت که هیچی نخونده کل سوالارو برسونی
و برگه هاتون با هم مو نزنه ، نمره اون بیشتر میشه ؟
این از قوانین ثابت هستش ، شک نکنید …
یکی از افتخاراتم اینه که تا حالا هیچ افتخاری کسب نکردم
و همیشه لکه ننگی رو پیشونیه خانواده بودم !
بله ما اینیم
ﻧﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ …
ﻧﺒﺎﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ …
ﻣﻮﻫﺎﻡ ﻓﺮ ﻣﯿﺸﻪ !
ﭼﯿﻪ ؟ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺸﻘﯽ ﺑﺎﺷﻪ ؟
برید از خدا بترسید ، ما ازون خونواده هاش نیستیم
دقت کردین به بعضیا که دست میدی انگار داری ماهی مرده رو تکون میدی ؟
خو نمیخوای دست نده
دقت کردین هرچی بیشتر آهنگ داشته باشی بیشتر نمیدونی چی گوش کنی ؟
فقط فقط یه مرد ایرانیه که :
نیمه اول زندگیش واسه پیدا کردن زن مورد علاقش سپری میشه
و نیمه دوم زندگیش واسه پیچوندن همون زن مورد علاقش
بدشانسی برای من یعنی:اونی که خوشگله ، پولدار نیست
اونی که پولداره ، خوشگل نیست
اونی که خوشگل و پولداره ، متاهله
اونی که خوشگل و پولدار و مجرده ، هیچ دلیلی نداره به من محل بذاره
دختری به ارتفاع ۱متر و ۲۰سانتیمتر در رستورانی کار میکند ،
روزی رستوران مورد حمله افراد مسلح قرار میگیرد
و فرد مسلحی به ارتفاع ۱متر و ۷۵سانتی متر
گلوله ای را با تفنگ کالیبر ۴۵ مستقیما به سوی دختر شلیک میکند ؛
اگر سرعت گلوله حدود ۹۰متر بر ثانیه باشد ،
حداقل ارتفاع کلیپس چقدر باشد تا گلوله به دختر اثابت نکند ؟
(g~10 و از اصطحکاک بین گلوله و کیلیپس صرف نظر کنید)
۱- ۱۰متر
۲- ۲۰۰متر
۳- ۳۰۰متر
۴- مسئله ناقص است چون به ارتفاع پاشنه کفش نیز نیاز داریم !
“سراسری ریاضی ۹۲″
منبع:3ali3.com
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج روش ساده برای ثواب بعد از مرگ
1-نسخه ای از قران را به کسی عطا کن یا در مسجد قرار بده و هر موقع کسی انرا تلاوت کند اجری برای تو نوشته خواهد شد
2-در ساخت مسجد مشارکت کن
3-در یک جای عمومی ابسرد کن قرار ده
4-درختی رو بکار و هر زمانی که انسان یا حیوانی در سایه ان بنشیند و یا از ثمر ان بخورد و حتی پرنده ای بر روی ان لانه کند برای تو اجری نوشته خواهد شد
5-و یا ویلچری را برای بیمارستان اهدا کن
منبع:بسم کربـــــــــــــلا
کتاب کویر پرستاره تنها کتابی است که در رابطه با زندگی شهدا وبر اساس خاطرات آن دلاوران به صورت داستان در شهرستان سبزوار نگاشته شده است.
• گفتگویی با یکی از سرپرستان نویسندگان کتاب کویر پرستاره انجام داده ایم کتابی که پس از کش وقوسهای فراوان بالاخره توسط حوزه هنری خراسان رضوی با همکاری شرکت انتشارات سوره مهر به چاپ رسید.
• 1 - لطفاً خودتان را به طور کامل معرفی بفرمائید ؟
به نام خداوند شهیدان همیشه جاوید. من حسین کلاته آقامحمدی ، چهل وسه ساله ، دارای مدرک فوق دیپلم زبان وادبیات فارسی از دانشگاه آزاد اسلامی سبزوارو یکی از سرپرستان نویسندگان کتاب « کویر پرستاره » هستم .
• 2 - مگر این کتاب چند نفر نویسنده داشت که شما یکی از سرپرستان نویسندگان آن بودید؟
ابتدا قرار بود تمام پرونده های شهدای دانشجوی شهرستان سبزوار توسط بنده مطالعه ونکته برداری شده و زندگی نامه ی داستانی از محتویات آن تنظیم شود که به پیشنهاد مدیر مسوول موسسه ی فرهنگی هنری انتظار-که به عنوان پشتیبان وناظر مراحل تولید وچاپ کتاب در تهیه وندوین کتاب حضور داشتند – بنا شد به لحاظ تنوع مطالب و قلم نویسندگان واز طرفی زمان کمی که برای تحویل کتاب به بنیادشهید خراسان داشتیم ، تعداد نویسندگان بیشتر از یک نفر باشد بنا براین آقایان شهرام کافی ، سیدابوالفضل حسینی ، علی فتاحی وعلی یوسف آبادی دریک گروه قرار گرفتند واینجانب به همراه آقای سید وحید نقیبی نسب وخانمها مرضیه نوربخش ، فاطمه شریف نیا ، سمیرا ثباتی مقدم ، ناهید بیهقی در گروه دوم قرارگرفتیم که بیشترین پرونده ی شهدا توسط گروه دوم به زندگی نامه ی داستانی تبدیل شد .
• 3 - از روند کار بگویید ؟
هر نویسنده تعدادی پرونده ی فرهنگی شهید که توسط حوزه معاونت فرهنگی وپژوهشی بنیاد شهید جمع آوری شده بود را مورد مطالعه قرار می داد که ابتدا نکات کلیدی وبرجسته ی زندگی شهید را یادداشت می کرد وپس از مطالعه کامل پرونده وبراساس یادداشتها زندگی نامه ی داستانی شهید نوشته می شد . در مرحله ی بعد، نوشته های نویسندگان به سرپرستان تحویل داده می شد وسرپرست مربوطه ضمن مطابقت متن با قواعد مصوب شده ، ویراستاری مقدماتی نیز انجام می داد. در صورتی که متن نوشته شده مورد تأیید قرار می گرفت به آقای کافی که ویراستاری نهایی را به عهده داشت تحویل می گردید وپس از آن به تایپ سپرده می شد. اما اگر متن از نظر سرپرست دارای ایراد بود ویا با طرح تصویب شده مطابقت نداشت ، نویسنده با دریافت راهنمایی نسبت به اصلاح متن اقدام می کردو مراحل بعد طی می شد.
• 4 - از شرایط مصوب وقواعد وقوانین تدوین کتاب برایمان بگویید .
شما اگر به کتابهایی که تاکنون برای شهدا مخصوصاً شهدایی که برای آنها یادواره برگزار می شود ، نگاهی بیندازید خواهید دید که مثلاً نوشته شده که فلان شهید در کجا به دنیا آمد ، تحصیلاتش را تا چه مقطعی و در کجا به پایان رساند ... وبالاخره در چه مکانی و براثر چه حادثه ای به شهادت رسید . من می خواستم یک حرکت جدید در زندگی نامه نویسی برای شهدا انجام دهم . می خواستم ازکلیشه ها فاصله بگیرم وکاری کنم که این کتاب مثل بقیه کتابهای شهدا بایگانی نشود . بعد از مدتی فکر ومشورت با دوستان ، تصمیم گرفتم از ماجرای واقعی زندگی این شهدا خصوصاً شهدای دانشجو که هم پرونده ی آنها پرمحتوا بود وهم زندگی آنها پر از نقاط عطف وفرازونشیب ، در همه ی قسمتهای متن استفاده کنم ضمن اینکه قالب داستانی را از متن نگیرم .شما وقتی کتاب را ورق می زنید می بینید درتمام نوشته ها از نامه ها ، دست نوشته ها ، وصیت نامه ومصاحبه ها وخاطرات همرزمان وخانواده ی شهید استفاده شده ومنابع مورد استفاده نیز در پاورقی ها آمده است که همه داستان مستند باشد . قبل از اینکه مجوز این کتاب از سوی بنیاد شهید خراسان برای من صادر شود سه پرونده ی شهید را به عنوان نمونه کارکردم وکمیته ی تألیف کتاب بنیاد شهید مرکز براساس این نمونه کارها مجوز کتاب « کویر پرستاره » را صادر کرد .
• 5 - « کوبر پرستاره » از ابتدای کار تا رونمایی وتوزیع چقدر زمان برد ؟
• مجوز تألیف کتاب در پاییز سال 1383 صادر وقرار شد نسخه نهایی کار فروردین سال بعد تحویل بنیادشهید خراسان شود اما در طول کار به دلیل اضافه شدن تعدادی شهید دانشجو به پرونده ها تقریباً در کمتر از یکسال یک نسخه از کتاب به صورت صفحه آرایی شده توسط موسسه به بنیادتحویل داده شد وهمگی منتظرچاپ شدیم که بعد از مدتی متوجه شدیم اعضاء جدیدکمیته ی تألیف کتاب در تهران ، این نوع نوشته را نپسندیدند واین شد که کار چاپ کتاب متوقف شد. مدیر محترم موسسه ی انتظار بعد از این ماجرا تصمیم گرفت کتاب را با سرمایه ی شخصی و یا کمک افراد خیر وخود خانواده ی معظم شهدای دانشجو چاپ کند که خوشبختانه با رایزنی های صورت گرفته توسط ایشان ، اداره کل حفظ آثارونشر ارزشهای دفاع مقدس استان خراسان رضوی با همکاری ومسوولیت مستقیم حوزه هنری خراسان رضوی وشرکت انتشارات سوره مهر این کتاب در سال گذشته چاپ ورونمایی شد .
• 6 - نویسنده ها چطور انتخاب شدند ؟
گروهی که به سرپرستی آقای کافی می نوشتند کسانی بودند که در دوران دفاع مقدس ویا دوران دانشجویی با شهدای دانشجوی سبزوار همکلاس یا همرزم بودند وکاملاً به روحیات وعقاید ومبارزات تعدادی از شهدای دانشجو آشنایی داشتند وحتی با آنها زندگی کرده بودند که قرارشد پرونده ی این شهدابه گروه مذکور داده شود ونویسندگانی که با بنده کارکردند ازدوستان فعال در انجمن داستان نویسی ققنوس بودند که بنده تا حدودی با قلم وآثارشان آشنا بودم وقرارشد مابقی پرونده ها را کارکنیم.
• 7 - در حین کار با اتفاق خوب یا خاصی برخورد نکردید ؟
• خیلی از دوستان نویسنده ی این کتاب ، با لحظه لحظه ی این پرونده ها زندگی کردند وحتی برای بعضی از آنها اشک ریختند خصوصاً خانمها که پرونده ها را مطالعه می کردند با لحظات جالبی برخورد می کردند که شاید برای اولین بار بود که می خواندند ویا می شنیدند وحسن بزرگی که این کار داشت این بود که نویسندگان جوان برای نوشته های آینده شان ، حداقل در زمینه ی داستان نویسی دفاع مقدس ، منابع خوبی را در اختیار داشتند .
• 8 - به نظر شماداستان نویسی سخت تر است یا زندگی نامه ی داستانی ؟
• قطعاً زندگی نامه ی داستان سخت تر از داستان نویسی است . در داستان نوشتن دست باز است و نویسنده موضوع را هر طور که بخواهد می تواند به آن بپردازد اما در زندگی نامه ی داستانی ، نویسنده باید به اصل موضوع که زندگی فرد است وفادار بماند واز واقعیتها دور نشود ومطالبی را بیاورد که در زندگی فرد اتفاق افتاده ، خصوصاً زندگی شهدا که پر از معنویت است ودارای ابعاد خاصی است . این کتاب ضمن اینکه سعی شده ساختار داستانی داشته باشد اما بیشتر مستند است .
• 9 - بعد از این کتاب ، کار دیگری به این روش انجام داده اید ؟
• بله ، کتاب « لاله های سبز پوش » ویژه یادواره ی شهدای منطقه انتظامی سبزوار نیز به همین روش با سرپرستی بنده و با همکاری نویسندگان جوان دیگری کار شد که توسط موسسه فرهنگی هنری انتظار چاپ شد .
• 10 - صحبت خاصی دارید بفرمایید ؟
عرض خاصی نیست و از اینکه این فرصت را در اختیار بنده قرار دادید ممنونم./سبزوارفرهنگ