گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

آیا قم مرکز شیعیان واقعی آخرالزمان است؟

 شبهات مهدویت؛ 

آیا مساجد در زمان ظهور توسط حضرت،تخریب می شوند؟

امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند: به زودی شهر کوفه از مۆمنان خالی می‌شود و علم و دانش از آنجا رخت بر می‌بندد و چون ماری که در گوشه‌ای چنبره زده است محدود می‌گردد و از شهری که آن را قم می‌نامند ظهور می‌کند و آن‌جا پایگاه علم و فضیلت و معدن دانش و کمال می‌گردد به گونه‌ای که روی زمین هیچ مستضعف (فکری) نمی‌ماند که از دین آگاهی نداشته باشد حتی زنان پرده‌نشین و این زمان نزدیک زمان ظهور قائم(عج) ما خواهد بود… (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 213)

در این جا به دو شبهه پاسخ خواهیم گفت:
طرح یک شبهه اول: موقعی که حضرت صاحب‌الامر ـ علیه‌السلام ـ ظهور کنند همه جا پر از ظلم و جور و فساد است آیا در ایران شهری وجود دارد که از هرگونه فساد عاری و امن باشد؟
پیش از پرداختن به پاسخ سۆال تذکر این نکته ضروری است که پر شدن دنیای آخرالزمان از ظلم و ستم ـ که در روایات متعددی آمده است ـ به این معنی نیست که در آخرالزمان همة انسان‌ها در ورطه فساد و تباهی غرق می‌شوند و انسان‌های مۆمن و صالح در هیچ جای دنیا یافت نمی‌شوند.

معنای صحیح این احادیث این است که در آخرالزمان جهان پر از ظلم و ستم می‌شود نه پر از ظالم و ستمگر. تفاوت این دو در این است که اگر بخواهد جهان پر از ظالم باشد باید همه انسان‌ها ظالم باشند اما اگر جهان پر از ظلم باشد لازم نیست همه ظالم باشند بلکه ممکن است عده معدودی به خاطر در اختیار داشتن قدرت و ثروت نامشروع جهان را از ستم آکنده نمایند در عین حالی که انسان‌های صالح فراوانی نیز وجود دارند. برای تقریب به ذهن توجه به این مثال ساده می‌تواند مفید باشد: . . .

را‌ه‌های پیشگیری از پوسیدگی دندان در کودکان

در سی‌سال گذشته، پیشرفت‌های قابل توجهی در کاهش پوسیدگی دندان صورت گرفته است؛ اما هنوز هم پوسیدگی دندان، یکی از مشکلات اصلی و قابل توجه و یکی از شایع‌ترین بیماری‌های عفونی، دوران کودکی است. به نظر می‌رسد هر چقدر افراد از لحاظ اقتصادی محروم‌تر باشند، دندان‌های آنها خراب‌تر و پوسیدگی آنها بیشتر است. بیش از 80 درصد پوسیدگی‌ها در 25 درصد دندان های کودکان دیده می‌شود و بیشتر کودکان (تقریباً 80 درصد) تا سن 17 سالگی دست‌کم یک دندان پر کرده دارند.

پوسیدگی دندان، یک بیماری عفونی و مسری است که دندان با باکتری‌های موجود در اسید پلاک دندانی پوسیده و تخریب می‌شود. پوسیدگی یک فرایند پویاست و یک مشکل همیشگی و ثابت نیست. قبل از اینکه حفره و سوراخ در دندان به وجود می‌آید، می‌توان از آن پیشگیری کرد. اسید لاکتیک تولید شده توسط باکتری‌ها، مواد معدنی فسفات کلسیم مینای دندان را حل می‌کند و آن را از بین می‌برد و از آنجایی که مینای دندان کودکان نازک‌تر از دندان‌های دائمی است. بیشتر از بزرگسالان مستعد پوسیدگی است و دندان‌های کودکان زودتر خراب می‌شود. پوسیدگی در دندان کودکان به طور معمول ابتدا به صورت یک نقطه سفید مشاهده می‌گردد و اگر والدین متوجه آن نشوند و به دندانپزشک مراجعه نکنند، به تدریج عمیق شده در نهایت کل سطح دندان را دربرمی‌گیرد و دندان را سوراخ می‌کند.

حقیقت فراموش شده

 
 
 
اواخر صفر ایام تلخی برای اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بود. چشمانشان همواره گریان بود چون می‌دانستندکه عزیزی قرار است از میانشان کوچ کند. هر چند او آسوده می‌شد، پس از 23 سال رنج و زحمت اکنون اسلام به اوج رسیده و او می‌توانست به آرامش برسد و به دیدار محبوب خود برود.
ولی نافرمانی سپاه اسامه از یک سو و بیماری و تب شدید پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از سوی دیگر دل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را خون کرده بود نکند تمام زحمات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از رفتن او از بین برود.
حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) همواره اشک از چشمانش جاری بود حتی هنگامی که در کنار پیامبر بود و این مسئله پیامبر را ناراحت می‌کرد روزی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ایشان فرمودند: فاطمه جان نزدیکتر بیا تا مطلبی را برایت بگویم.
حضرت گوش سپرد. عایشه می‌گوید پس از سخن پیامبر با فاطمه، نزدش رفتم گفتم:« هنگام سخن گفتن پیامبر شما یک بار گریه کردی دلیل گریه‌تان چه بود؟ »
فرمود:« پیامبر فرمود که بر اثر این بیماری شهید خواهند شد لذا من گریستم »
عایشه گفت:« پس از آن خندیدی دلیل آن چیست؟»
فرمود:« پیامبر به من خبر دادند که من اولین کس از اهل‌بیتش هستم که به او می‌پیوندم پس من خوشحال شدم.»
آری، چندی نگذشت که در 28 صفر پیامبر به شهادت رسید و پس از آن منافقان روی پلید خود را آشکار نمودند و پس از غصب خلافت به در خانه دختر پیامبر شورش برده و ایشان را مصدوم کردند. پس از آن ایشان زخمی شدند و کودکشان سقط شد و پس از مدتی بیماری به شهادت رسیدند.
چند روز پس از شهادت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضرت زهرا(علیهاسلام) به شهادت رسیدند؟ بین راویان حدیث اختلاف است بعضی می‌گویند 40 روز که مصادف با 8 ربیع‌الثانی می‌شود. بعضی از روات 75 یا 95 روز را بیان کردند که برابر با 13 جمادی‌الاول و 3 جمادی‌الثانی می‌شود. اگرچه در روز شهادت ایشان اختلاف است ولی این مسئله روشن است که ایشان مظلوم به شهادت رسیدند. لذا تلاش شده در این مدت که شاید بتوان به آن فاطمیه اول (8 ربیع‌الثانی) گفت تا فاطمه سوم (3 جمادی‌الثانی) قطره‌ای از دریای بی‌پایان زندگی 18 سال حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بررسی کرده و هر روز با یک مقاله، گوشه و چکیده‌ای از فضایل ایشان را بیان نماییم.
باشد که مورد عنایت بی‌بی دو عالم قرار بگیرد و وسیله ای باشد برای دعای ایشان تا هر چه زودتر در فرج فرزندشان تعجیل گردد. 
 

مرده بودم زنده ام کردی...

دای احترام به محضر آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی

زن کارمند بیمارستان که داشت با یک پرستار دیگر حرف می‌زد، وقتی ما را دید گفت، من هم می‌خواهم بروم این حاج آقا را ببینم. می‌خواهم ببینم کیست که همه سراغش را می‌گیرند و همراه ما راه افتاد. سر و وضعش‌‌ همان طور بود که رهبر انقلاب در سفر خراسان شمالی اشاره فرمودند، حالا داشت می‌رفت بالای سر یک مرجع تقلید که از نگاه او یک پیرمرد دوست داشتنی بود. زن کارمند با صدای بلند ادامه داد می‌خواهم بگویم برایم دعا کند و در اتاق را به همراه پرستار بخش باز کرد و جلو رفت. من که همچنان با تعجب منتظر بودم با صدای آهسته گفتم: اگر خواب هستند مزاحمشان نشویم. در حالی که وارد اتاق می‌شد گفت: نه بیدارند و بعد در حالی که کنار تخت می‌رفت پرسید: حاج آقا خوبید؟

من آن روز از این مرجع تقلید دو کلمه بیشتر نشنیدم که یکی‌اش جواب همین زن کارمند بیمارستان بود با چاشنی مهربانی پدرانه‌ای. با‌‌ همان خستگی و درد به سختی و آرام فرمود: ممنون و من به یاد روزی افتادم که حاج آقا در مسیر بازگشت از مسجد وقتی به سر بازار رسیدیم به یاد چند شب قبلش که مراسم احیا برگزار شده بود گفتند: عجیب بود، دیدم خانمی با سر و وضع غیر مذهبی و بد حجاب دارد رساله توضیح المسائل می‌خرد. بعد از این حرف زدند که ریشه دینداری مردم همچنان محکم است هرچند ظاهرشان نشان ندهد و اساس و اصول درست است و باید فکری برای این فروع و حواشی بکنیم. حالا حاج آقا داشت برای یکی از همین خانم‌ها دعا می‌کرد و من یقین دارم دعای این مرد خدا برای این بنده خدا هر که بود نتیجه خواهد داشت.

زن کارمند بیمارستان وقتی خیالش از دعای حاج آقا راحت شد با پرستار بخش بیرون رفتند. ما جلو رفتیم و ایستادیم و سلام کردیم. چهره تکیده و تن رنجور مردی پیش روی ما بر تخت بیمارستان بود که همیشه با صلابت و اقتدار بر منبر درس و خطابه دیده بودیم. شیر شیر است، یا پیر پیر است نمی‌دانم اما آن لحظه شیری بر تخت می‌دیدم که نمی‌توانست غرش کند. با علی جعفرآبادی و میثم مطیعی در برابر مردی ایستاده بودیم که تا آن لحظه او را بر تخت ندیده بودیم. تلخ بود و بغض کرده بودیم، شیخ وارسته آهسته نگاه‌مان کرد و جلو‌تر رفتم وسلام کردم، لبخند کمرنگی بر لبانش نشست و فهمیدم که ما را شناخته است. چیزهایی گفتم که کلمه دوم را از او شنیدم: الحمدلله.

خواستم دستی را ببوسم که همیشه پس می‌کشید و نمی‌گذاشت اما حالا توان حرکت نداشت و از سوزن‌های بیمارستان مجروح بود. دستی که برایم خیلی آشنا بود، دستی که بر سر پرتگاههای خطرناک و «علی شفا جرف»‌های فراوان دیده بودم وقتی دستم را گرفته بود به دعا و نصیحت و عتاب و مهر. به آنچهره ملکوتی و تابناک خیره شدم و اشک‌ها آرام آرام و بی‌اختیار سرازیر شد. حاج آقا دفعه اول بود که اشک‌هایم را این طور می‌دید و من اولین بار بود که می‌خواستم بخشی از حرفهای نگفته‌ام را رودررو بزنم.‌‌ همان طور که با مهربانی و خستگی نگاه‌مان می‌کرد گفتم: من مرده بودم، شما زنده‌ام کردید، من پیش خدا شهادت می‌دهم که شما دست ما را گرفتید. نمی‌دانم دیگر چه گفتم که یک لحظه همه این بیست و شش سال آمد جلوی چشمم. دور و نزدیک، غریبه و آشنا، تلخ و شیرین، بغضم ترکید، گفتم: حاج آقا اگر شما نبودید ما هم نبودیم و حالا هم می‌خواهیم باز زیر سایه‌تان نفس بکشیم. خم شدم و دستان مبارکش را بوسیدم. این دست‌ها‌‌ همان هاست که توی درس و توی جلسات آن طور قدرتمند حرکت می‌کرد؟ باورم نمی‌شد.

همه این سال‌ها آمد جلوی چشمم و از اتاق بیرون آمدیم و پشت در ایستادیم. این پرستار بخش که با تعجب اشک ریختن و درماندگی سه نفر را نگاه می‌کند از حالمان چه خبر دارد؟ این‌ها که کنار در آسانسور منتظرند و ظاهرمان را می‌بینند از درونمان چه می‌دانند؟ حتی هر کداممان الآنچه می‌فهمد توی دل دیگری چه می‌گذرد؟ با خود زمزمه کردم: مرده بودم، زنده‌ام کردی... .

همه این سال‌ها می‌آید جلوی چشمم، همین دیروز است و من نوجوان پرشوری هستم که می‌خواهد علوم و معارف اسلامی بیاموزد و به این در و آن در می‌زند. استاد اشعری از کسی حرف می‌زند که شاگرد خاص امام خمینی بوده و از علمای مطرح تهران است و بعد آرام آرام پای ما را به جلسات اخلاق کوچه سقاباشی باز می‌کند. من و مهدی معصومی می‌رویم و آقای حاجی شریف معلم قرآنمان را می‌بینیم که کارهای جلسه را انجام می‌دهد و شهید سید محسن دربندی را که اول جلسه قرآن می‌خواند و برادر معلم ماست. آشنا‌ها و رفقای دیگر هم هستند و بعد آقای هوایی به مدرسه مطهری می‌آیند که هر هفته خودشان و برادرانشان را توی جلسه می‌بینیم.

بین مسجد امین الدوله و گرمای اشک ریختن‌ها و موعظه‌های آیت الله حق‌شناس و خیابان ایران و درس‌های آیت الله تهرانی بزرگ می‌شویم. رزمنده‌هایی را می‌بینیم که هر هفته می‌آیند و بعد ناگهان عکسشان را به دیوار می‌زنند، آشنایان و رفقایی را می‌بینیم که همیشه خیلی جدی‌اند اما اینجا جور دیگری هستند. به مجالس و سخنرانی‌های دیگر هم‌گاه و بیگاه می‌رویم اما جلسه حاج آقا مجتبی جنسش با همه سخنرانی‌های دیگر فرق دارد. توی جلسه معمولا افراد کاغذ و قلم دارند و یادداشت می‌کنند و یکی هم هست که با صدای بلند و جگر سوزی از‌‌ همان اول جلسه گریه می‌کند بی‌روضه و ذکر مصیبت و من خیلی طول می‌کشد تا بفهمم چرا آدم باید برای حدیث خواندن حاج آقا از بحارالانوار و اصول کافی این طور ضجه بزند.

حاج آقا هم خطبه خواندن اول صحبتش ثابت است و هم دعای آخرش، طوری که همه عبارات را حفظند و موقع دعای حاج آقا قبل از آمین هم عبارات را با ایشان زمزمه می‌کنند. جلسه خیلی جدی است و منظم، معمولا شرکت کنندگان جلسه هم یکدست و یک جورند، آدم‌های فرهنگی و معقول و معتدل که دنبال بحث‌های عمیق و جدی‌اند، توی جلسه حاج آقا از شور و حال‌های داغ برخی جلسات خبری نیست و حتی شبهای تاسوعا وعاشورا هم یک سینه زنی سنتی اضافه می‌شود. فرق نمی‌کند شهید صیاد شیرازی به جلسه بیاید یا دکتر فلان که وزیر کابینه است، هرکسی هر جا خالی باشد می‌نشیند و به مرور که جلسه شلوغ‌تر می‌شود گاهی توی کوچه باید نشست.

شبهای احیای ماه مبارک حال و هوای جلسه تماشایی است و جمعیت عظیمی که هر سال هم اضافه می‌شوند در اطراف مسجد جامع همه با حاج آقا همراهند برای قرآن سر گرفتن تا برسد به ایستادن آخرش برای «یا أی‌ها العزیز» و آن گریه‌های سوزناک حاج آقا و آن دعاهای لطیف. شبهای محرم از نوحه خوانی‌ها و سینه زنی‌های جدید و عجیب خبری نیست اما حاج آقا چنان نرم وارد روضه می‌شود که اگر حاج احمد آقای چینی هم نخواهد نوای گرم و خواندن سنتی و آرامش دل‌ها را به کربلا می‌برد. من هنوز هم نمی‌دانم چه طور هر بحثی که موضوع جلسه هست این قدر طبیعی به روضه وصل می‌شود اگر بحث کرامت است، اگر بحث عزت نفس است، اگر بحث حیاست چه طور این قدر آرام بی‌آنکه بفهمی می‌بینی روضه علی اکبر یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام شروع شده است.


آب خواص مهمی دارد که در زندگی ما بسیار با ارزشند.

  • حلال بسیار خوبی است.

  • چگالی بالایی دارد و جالب این که وقتی یخ می‌زند یا حرارت می‌بیند، چگالی آن کاهش می‌یابد.

  • گرمای تبخیر آب بالاست. یعنی برای تبدیل مقدار کمی آب به بخار، گرمای زیادی لازم است. این خاصیت برای بدن ما بسیار با اهمیت می‌باشد. گرمای اضافی بدن با تبخیر تنها مقدار کمی از آب بدن از طریق منافذ پوست تعریق کاسته می‌شود.

  • نیروی کشش سطحی آن به طور شگفت انگیزی زیاد است. گهگاه شاهد نشستن حشرات روی سطح آب بوده‌ایم. اگر به دقت به طرز قرار گرفتن حشره روی سطح آب نگاه کنید، متوجه می‌شوید که سطح آب زیر پای حشره، مانند یک تشک ابری فرو می‌رود؛ اما پاره نمی‌شود.

  • آب مواد مختلف از جمله شکر و نمک را براحتی در خود حل می‌کند. بسیاری از واکنش های شیمیایی تنها در حضور آب انجام می‌شوند. البته پاره ای مواد با آب مخلوط نمی‌شوند، مثل لیپیدها و دیگر مواد هیدرات کربن‌دار. غشاء سلولی که حاوی لیپیدها و پروتئین است، از این خاصیت آب سود جسته و تعاملات محتویات سلولی با مواد شیمیایی خارج سلول را بدقت تحت کنترل دارد.

  • یکی دیگر از خواص جالب آب، حالت جامد آن، یعنی یخ می‌باشد. هنگامی که آب بر اثر سرما به یخ تبدیل می‌شود، انبساط می‌یابد، بدین معنا که حجم بیشتری را اشغال می‌کند.

    بنابراین، حجمی از یخ که هم‌حجم آب اولیه است، جرم کمتری دارد. به این علت می‌گویند که چگالی یخ از آب کمتر است و همین مسئله باعث می‌شود که یخ روی آب شناور بماند. در حالی که در بیشتر موارد، چگالی ماده جامد از حالت مایع آن بیشتر است.

    این ویژگی آب سبب می‌شود که بر خلاف بسیاری از مایعات، آب از سطح شروع به انجماد کند. این پدیده را بارها به هنگام شروع یخ زدن آب، درون فریزر منزلتان دیده اید؛ در زمستان با یخ زدن سطح آب دریاچه‌ها، لایه عایقی از یخ ایجاد می‌شود که این لایه، از یخ زدن لایه های زیرین خود جلوگیری می‌نماید. در این شرایط ، ماهی ها و دیگر آبزیان می‌توانند در مناطق گرم‌تر زیرین به حیات خود ادامه دهند.

  • دیگر ویژگی غیر عادی آب، ظرفیت گرمایی بالای آن می‌باشد. ظرفیت گرمایی یک جسم، مقدار گرمایی است که به جسم می‌دهیم تا دمایش، 1 درجه سانتی گراد افزایش یابد. جالب است بدانید که مقدار گرمایی که لازم است تا دمای 1 گرم آب را 1 درجه سانتی گراد افزایش دهد، حدود 10 برابر مقدار گرمایی است که برای 1 گرم آهن لازم است.