عرصه باستان شناسی میدان تاخت و تاز رجال سیاسی شده است.اگر نیم نگاهی به مسندنشینان مصر ریاست و کرسی صدارت میراث وسوابق آنها شود بوضوح پی به همه چیز خواهیم برد.از استاندارد و فرماندار ،از شهردار و امین اموال با مدرک فوق دیپلم از سازمان آب تا مجموعه سینمای فارابی ....ترکیب و بافت میراث را بر هم زده اند میراثی آسیب پذیر و شکننده،تخریب شده و ویرانگر حاصل همان مدیریت هایی است که نمی خواهند کنار بروند. حتی با مرگ و نابودی همه ی میراث این سرزمین
بارها گفته شده است که یک باستان شناس چهره علمی و هنرمند و عاشق و دلسوزی است که تجارب ارزنده روح و افکار او برای سازندگی میراث طراحی شده است اما امروزه میراثگردانان غیر باستان شناس هستند.باستان شناسان که هدفشان کشف حقیقت ها و واقعیات تاریخی است خود مانند تاریخ و میراث فرهنگی به فراموشی سپرده شده اند.باستان شناسان به ارزش های یک بنا و شئی تاریخی ،به اهمیت و اعتبار اسناد و مکان های استقراری کهن آگاهی و وقوف دارند اگر مشاهده می شود که وضعیت ملتهبانه آثار و مراکز و مکان های تاریخی بسیار آزاردهنده و بغرنج شده است حاصل دخالت های عده ای غیر باستان شناس است.برخلاف سایر کشورهای امروز جهان ،در کشور ما کرسی میراث فرهنگی به افراد غیر متخصص واگذار می شود و متاسفانه چاره جویی هم نشده است. موزه بزرگ ملی کشور هم تا کنون از این بی مسولیتی هاکم آسیب ندیده است.متاسفانه کارگاه عظیم خلقت و آفرینش که هزاران سال شاهد شکوفایی تمدنی سترگ و ممتاز ،بی بدیل و بی همتا ،یگانه و منحصربفرد در عالم بود امروز شاهد عمق تخریب ها و ویرانی هایی است که دامان همان تمدن سترگ و باشکوه را گرفته است.هزاران آثارباستانی چونان خود آدمی که صدها پیام تاریخی بر شانه می کشیدند امروز از مدیریت های بی تخصص ،رنج های بیشمار می کشد.
دانشگاه «ترکان خاتون» کرمان زبالهدانی شد. شماره ثبت در فهرست میراث ملی 124
عاقبت میراث درتب و تاب تباهی ،در بازارتخریب ،از بی پناهی رانده ودر رنج بی گناهی مانده است.گوش ها دریغ از هزاران پند خواهی ،این فیروزنده بخت که سیه بخت شده است.میراث فرهنگی زبده الماسی با میلیون ها تراش و صیقل ،چهره ی عمر غبار به خود گرفته است.آشوب وآسیب , غارت و گزند(ی )که از مابه یادگارهای فرهنگی ایران رسیده است به آن حدت و شدت,از تاخت و تاز عرب و مغول نرسید ه است. ازناکارآمدی ها بسیاری از یادگارهای تاریخ و فرهنگ ایران زمین را به تاراج برده می شوند.با هرتخریب و از بین هراثرباستانی در حقیقت اسناد هویت بخش این سرزمین درمیان کج طبعی ها امضا می شود.رشته ی مسولیت ها ،طناب پوسیده و رو به زوالی شده که تکیه گاه نامطمئنی به نظر می آیند.بسیاری هنوز به میراث فرهنگی این سرزمین به صورت یک امر عادی و معمولی می نگرند. غارت و اضمحلال و نابودی این آثار گرانقدر ناراحت شان نکرده و عذاب شان نمی دهد وگویا کسی هم عمق فاجعه را درک نمی کند. به زبان ساده تر ابنیه و آثار سلسله های پیشین که حاوی شاهکارهای هنری و ابتکارات و ابداعات صنعتی هستند و میراث مکتوب و به طور خلاصه سرمایه های عظیم مادی و معنوی این سرزمین با علم و آگاهی مقامات کشور در حال تحلیل رفتن و نابودی هستند ولی کار لازم و اقدام اساسی صورت نمی گیرد. تخریب و ویرانی مربوط به میراث فرهنگی را با چشم ها نظاره گرند و گوش ها دریغ از پند خواهی همچنان دل و جان به اخبار ناگوارش سپرده اند،
از دست چـــــون توکه نخیـــزد خیانتی
دست خدا برآن باد +صد ها هزار هزار عنایتی
اهداء 300 جلد از کتاب فریمان سیری در آثار تاریخی و جاذبه های گردشگری به آموزش و پرورش فریمان
پیرو جلسه قبلی با اداره محترم آموزش و پرورش فریمان و در راستای اجرائی نمودن تعهدات میراث فرهنگی شهرستان، تعداد 300 جلد از کتاب نفیس( فریمان سیری در آثار تاریخی و جاذبه های گردشگری) که به همت آقای گیاهی رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان و حمایتهای مالی جناب آقای حاج سید احمد موسوی از فرهنگ دوستان فریمانی در تابستان امسال به چاپ رسیده است،به اداره آموزش و پرورش فریمان جهت توزیع در بین مدارس شهرستان اهداء گردید.
میراث فرهنگی
اصل فضیلتها و خصلتهای انسانی را که به دنیای فرهنگ تعلق دارد ، به کتابها میسپاریم
با وجود اینکه زمین را گمانه میزنیم تااز اسرار درون آن باخبر شویم ، به اعماق اقیانوسها میرویم تا ازرخدادها و حوادث ایام گذشته در آن و از طبیعت و شکفتیهای آن آگاه شویم. با ماهوارهها در فضای بیکران شناور میگردیم تا به راز کیهان دست یابیم.به میدان گدازه های آتشفشانها نزدیک می شویم تا از سنگ مذاب گازها و مواد تشکیل دهنده فعالیت آن نمونه برداری کنیم.در اعماق جنگل های هراسناک آمازون تن به هزاران خطر می سپاریم تا زندگی قبایل بدوی آمازونی ها را بررسی کنیم.اما آنقدر خشن وبی رحم شده ایم که میراث و هویت و آثار و ارزش های تاریخی خود را نابود می کنیم. اشیای تاریخی را سهم الارث خود دانسته و به تاراج و باد حراج می دهیم.علی رغم ،بهرهجویی از پیشرفتهترین وسائل رفاه مادی ، در شهرهای چندین میلیون نفری ، بیش از همیشه تنها ، بیپناه و مضطرب نشان می دهیم اما اصول فضیلتها و خصلتهای ممتاز انسانی را که به دنیای فرهنگ تعلق دارد ، به کتابها میسپاریم.میان تمدن و فرهنگ جامعه خود شکاف ایجاد کرده و ناکامیها و نابسامانیها با شور و شتاب ،ادامه داشته درنتیجه شاهد جدایی و گریزمردم از فرهنگ ملی. و میراث فرهنگی می شویم.خیلی بیرحم شده ایم.سقفی که هزاران سال سایبان مام میهن بود همچون آوار فرو می ریزیم.ستون های استوار که هزاران سال سقف کهنی بر آن تکیه داشت می شکنیم.تارهای رشته و ریسمان همبستگی و پیوند ملی چند ده هزارساله را از هم می پاشیم.در میان این همه بی رحمی ، رفتهرفته میان میراث و فرهنگ و هنر فاصلهای عمیق ایجاد کردیم تیشه بر ریشه ی ارزش ها زدیم.خانه ها و بافت های فراوان باستانی را از صحنه حیات زدودیم که شاید به اصطلاح خود را با مظاهر تمدن و فرهنگ نوبنیاد و غالب ، منطبق و هماهنگ سازیم . این ویرانگری ها نه بهانه غم و آب و نان. در شهرها و نه محصول آفت در روستاها بود.ما امروز به فرهنگ بارور و اخلاقی نیازمندیم که بتواند در عین تحکیم بیشتر مبانی همبستگی و پیوند مردم با میراث ملی ، همة افراد از شهری و روستائی را با پرورش شخصیت مطلوب ،زمینه ی راههای رشد و تعالی و کمال جامعه را هموار سازد.