به گزارش روابط عمومی سازمان نهضت سواد آموزی سومین جلسه مشترک روسای ادارات مدیریت های ستادی و رئیس سازمان به منظور پیگیری تصمیمات اتخاذ شده در جلسه ی قبل و تبادل نظر در باره طرح و برنامه ها و اقدامات سازمان روز چهار شنبه مورخ 8/11/93 برگزار گردید . باقرزاده معاون وزیر و رئیس سازمان نهضت سواد آموزی در ابتدای نشست به ارائه توضیحاتی در باره سند ریشه کنی بی سوادی که اخیرا توسط گروهی از برنامه ریزان مجرب و صاحب نظر دورن سازمانی و برون سازمانی تدوین شده است، پرداخت و گفت : سند ریشه کنی بی سوادی منظور بازنگری اهداف و رویکرد های سازمان برای تحقق هدف ریشه کنی بی سوادی تهیه و تدوین شده است . وی به تعریف های موجود در زمینه سواد اشاره کرد و افزود : تعریف سواد در کشور ما بر اساس اساسنامه سازمان عبارت است از مهارت خواندن ،نوشتن و حساب کردن است که این تعریف تقریبا در 123 کشور دنیا نیز ساری و جاری است . باقرزاده به اثرات و تبعات سواد در زندگی اشاره کرد وبیان داشت : سالانه 85 هزار نفر در کشور سرطان می گیرند که از این تعداد 55 هزار نفر درمان و 30هزار نفر می میرند . بررسی ها و تحقیقات نشانگر این موضوع است که 5درصد عامل سرطان ارثی و 95 درصد به شیوه زندگی و تغذیه فرد مربوط می شود . رئیس سازمان..........
فرهنگ حکومت مردگان است.
هویت نمادین یک جامعه توسط مجموعه ای از ارزش های قضایی ، دینی ، اخلاقی ، فلسفی و ... تنظیم میشود.این ارزش ها به معنایی قصه یا خیال هستند.هیچ جا وجود ندارند.هیچ انجسام هستی شناختی جوهری الزاما ندارند.تنها در شکل آیین های نمادین خود هستند که حضور پیدا میکنند.
به خاطر این حقیقت ها افراد زیادی به جنگ میروند ، شغل خود را از دست میدهند ، ازدواج میکنند و غیره.
به عبارت دیگر هرچند چنین قصه یا خیال هایی تنها در جلوه های واقعی خود وجود دارد همانطور که یک کشور تنها در فعالیت واقعی شهروندانش ، سرزمین پدری تنها در احساس وطن دوستانه کسانی که خود را اینگونه بازشناسی میکنند ، اما ما نمیتوانیم آنها را به این جلوه ها تقلیل دهیم.
مسلما سرزمین پدری به عنوان آرمانی که ما برایش میجنگیم هیچ جایی در واقعیت ندارد ولی بدون چنین نمادی نمیتوانیم واقعیت مادی جنگ ها و بسیاری از مصائب را توضیح دهیم.به عنوان مثال اگر انسان ها آیین دینی خاصی را انجام ندهند و یا برای آن به جنگ نروند دیگر آن دین و ارزش های آن وجود نخواهد داشت ولی با این حال اگر آن دین و ارزش ها به صورت پیشین وجود نداشته باشند ، هیچ انسانی نیز بدان ها عمل نخواهد و برایشان به جنگ نمیرود.ازین رو ارزش ها یا همان قصه و خیال های ما مقدم های متاخر اند.
دیگری بزرگ واجد هیچ فعلیت جوهری نیست.به صروت یک جهان افلاطونی هم وجود ندارد.اما نمیتواند به مخففی در معنای نام گرایانه آن خلاصه گردد.دقیقا به این دلیل که " شکلواره مرده " (dead schema) است.دیگری بزرگ به دلیل ناموجود بودنش "معتبر" است.زندگی بالفعل را تحت سیطره داشته و تنظیم میکند.شاید بتوان گفت انسان حیوانی است که خیال های نمادین زندگی اش را اداره میکنند.ازین رو نفی به خودی خود هستی مثبت و معینی کسب میکند.
آنچه ما فرهنگ مینامیم در چیزی جز " حکومت مردگان " نیست.در اینجا رانه مرگ هستی مثبت بو معینی ه خود میگیرد.
و همانطور که لکان به ما می آموزد پدر مرده قدرتمند تر از پدری زنده است.
هر چند به قول معروف دعوای زن و شوهر نمک زندگی است و بروز اختلافات خانوادگی تا حدودی عادی و طبیعی است؛ اما اگر این اختلافات به صورت صحیح مدیریت نشده و به ناسازگاری و تنش تبدیل شود، آسایش و آرامش از دست رفته و زندگی به جهنم تبدیل می شود. اساساً هیچ زن و شوهری را نمی توان یافت که به دنبال شادکامی و شیرینی زندگی نباشند؛ اما عوامل بسیاری دست به دست هم می دهند و اختلافات و ناسازگاری ها را به وجود می آورند که با آگاهی و پیش گیری به موقع از آن ها، می توان لذت زندگی مشترک و خوشبختی را بیش از پیش احساس کرد.
برخی از آن علل و عوامل عبارتند از:
1ـ ازدواج تحمیلی؛ ازدواج هایی که با فشار و اصرار والدین صورت می گیرد، به دلیل نبود عشق و علاقه لازم بین زوجین دوامی نخواهد داشت و اختلافات و ناسازگاری های زیادی را در پی خواهد داشت.
2ـ فریب کاری ها و وعدهای دروغ پیش از ازدواج.
3ـ هم کفو نبودن و عدم سنخیت فرهنگی؛ زن و شوهری که از نظر سطح فرهنگ، اقتصاد، تحصیلات، دینداری، میزان سن، علاقه ها و سلیقه ها، نوع زندگی خانوادگی و ... با هم تناسب و هماهنگ نباشند، غالباً با مشکلات و تنش های زیادی مواجه خواهند شد.
4ـ عدم درک متقابل و آشنایی با خصوصیات یکدیگر؛ عدم شناخت روحیات، علایق، طرز بینش و تفکر، خصلت ها و ویژگی های خاص هر یک از همسران توسط دیگری، یکی از عوامل بسیار جدی در ناسازگاری ها می باشد.
5ـ عدم آشنایی با آئین همسر داری و توجه نکردن به وظایف و حقوق یکدیگر؛
6ـ بد اخلاقی و بد رفتاری؛ بداخلاقی و پرخاشگری زن و شوهر به یکدیگر، بد زبانی نسبت به هم و احترام نگذاشتن آن ها به یکدیگر، روابط حسنه آنها را تبدیل به نزاع، درگیری و مشاجره و در نهایت جدایی می کند.
7ـ ضعف ایمان، بی تقوایی و بی عفتی؛ ضعف ایمان و بی تقوایی موجب مسئولیت ناپذیری، گناه و بی بند و باری، رعایت نکردن عفاف و پاکدامنی و در نهایت از هم گسیختگی خانواده می شود. هوس رانی، نگاه های آلوده، بی حجابی و بد حجابی، زندگی مختط و فساد انگیز علاوه بر حرمت شرعی، حس وفاداری به همسر را تضعیف و در نتیجه باعث بروز اختلاف و کشمکش بین زن و شوهر می گردد.
8ـ بدبینی و سوء ظن؛ ابتلا به بیماری بدگمانی، قلب انسان را تیره و تار می کند و باعث می شود بی جهت نسبت به اعمال و رفتار همسرش بی اعتماد شده و درباره او احتمال خیانت دهد. این بدبینی زندگی را تلخ و موجب ناسازگاری می شود.
9ـ توقعات و انتظارات بی جا؛ انتظار این که همسرمان همان گونه که ما می اندیشیم و رفتار می کنیم باشد.
10ـ عدم راستی و صداقت؛ صداقت از مهم ترین سرمایه های زندگی است که اگر نباشد پایه های آن لرزان است.
11ـ عیب جویی و مقایسه کردن همسر با دیگری؛ مقایسه کردن مرد همسرش را با زنان دیگر، باعث می شود که امتیازات و زیبایی های زن خودش را نبیند و این کار موجب حساسیت های منفی نسبت به همسر و سرزنش یا تحقیر وی شده و تضعیف روابط، کدورت ها، عداوت ها و اختلافات را در پی خواهد داشت.
12ـ عدم تأمین نیازهای غریزی و جنسی؛ ناخرسندی از روابط (نحوه یا میزان) جنسی، نارضایتی از زندگی خانوادگی را در پی دارد. در بسیاری از موارد، تندخویی و پرخاشگری مرد، ریشه در عدم رضایت او از رابطه جنسی با همسر دارد؛ چرا که در سایه ارضای میل جنسی علاوه بر تأمین نیاز جسمانی، فرد از لحاظ اخلاقی، فکری و روانی به آرامش می رسد که حتی به راحتی از بعضی از ناهماهنگی ها در زندگی زناشویی که رخ می دهد، چشم می پوشد.
13ـ عدم توجه به آراستگی و زیبایی ظاهری و وضع لباس و آرایش نکردن زن به همسرش.
14ـ بی مهری و ابراز نکردن محبت؛ ملاط زندگی عشق و محبت است. اگر مهر و محبت در خانواده کم رنگ شود، انگیزه زندگی نیز از بین می رود.
15ـ دخالت های بی جا و ناروا از طرف خانواده های زن و مرد و وابستگی شدید آن ها به والدینشان.
16ـ خود خواهی و انحصار طلبی؛ برخی از همسران، به خصوص زنان می خواهند تمام اوقات، فکر و کار همسرشان را به تصاحب خود درآورند، به طوری که دوست دارند بخشی از وقت خود را به مطالعه یا ارتباط با دوستان و بستگانشان اخصاص دهند.
17ـ عدم توجه زن به نقش مدیریتی مرد و عدم تبعیت و نافرمانی زن از شوهر.
18ـ خسیس بودن مرد؛ بعضی از مردان با وجود مال و ثروت، می ترسند که مبادا پولی از آن ها کم شود و برای راحتی همسر و فرزندانشان پول خرج کنند.
19ـ عدم احترام به خویشاوندان به خصوص پدر و مادر یکدیگر.
20ـ بیکاری، فقر و مشکلات اقتصادی و عدم قناعت در زندگی.
21ـ عدم رعایت حال همسر به خصوص در دو زمان، الف) انعقاد نطفه تا پایان شیردهی؛ ب) عادت زنانگی (رگل).
22ـ عدم توجه زن به نقش خانه داری و فرزند پروری خود در خانه و اشتغال آن ها در بیرون از خانه.
23ـ پایین بودن سطح تحمل و عدم گذشت در زندگی؛ اگر زن و شوهری سختگیر باشند و از خطاهای یکدیگر چشم پوشی نکنند، زندگی به جهنم تبدیل می شود.
24ـ عدم مدیریت صحیح و نبود نظم و برنامه در زندگی، عدم توجه به مشاوره، مشارکت و سهیم بودن در زندگی، انعطاف ناپذیر و خودرأیی.
25ـ معاشرت های نا مناسب و چشم و هم چشمی ها.
26ـ رفتارها و صفات اخلاقی زشت مثل: سخن چینی، توهین، و تحقیر یکدیگر، طعنه و زخم زبانها، لجاجت، حسادت و عادات نا مناسب مثل وسواس.
عنوان کتاب : زلال حکمت: در اخلاق، آداب زندگی و سیر و سلوک: زندگی و سلوک عارف بالله حاج محمداسماعیل دولابی
پدیدآورندگان : نویسنده: نرگس علیمردانی , ویراستار: رضا علیمحمدی
, "موضوع کتاب: حاضر، سرگذشتنامهای از یکی از عارفان ایرانی، «حاج محمدحسین دولابی» است. این کتاب، زندگی و سلوک این شخصیت را به تصویر میکشد. نگارنده این اثر میکوشد به جای تمرکز و تأکید بر شرح کرامات و حکایتهای زندگی این عارف که در جای خود لازم و مفید است، به اصل تعالیم و سیره عملی ایشان که خود مشتاق ترویج آن در بین مردم بودند بپردازد و سخنان، پندها، دستورالعملها و نصایح وی را در قالب جملات کوتاه و مختصر ارائه دهد. مطالب این کتاب در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول به شرح زندگینامه این شخصیت اختصاص دارد و بخش دوم در بردارنده آداب زندگی او، حکمتهای او و نوع سلوک اوست. این مجموعه با هدف معرفی و آشنایی با عقاید و الگوهای عملی عرفانی ایران تدوین شده است."
بسم الله الرحمن الرحیم
در زندگی فقط دو حالت وجود دارد
افقی
عمودی
کسانی که می خواهند عمودی باشند باید بجنگند
و راه و رسم جنگیدن و بلد باشن
نه جنگیدن با دشمن و یک حریف مقابل
بلکه با زندگی جنگیدن
فقط کسانی افقی خواهند شد که دنیا و زندگی اون ها
رو افقی کرده باشد
یا با تسلیم شدن در برابر زندگی
افقی شدند
فقط کسانی عمودی می مانند که
جنگجو هستند
پندی از استاد ایپ مان