گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

  دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

  این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

  باید آدمش پیدا شود!

 باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

 سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

 فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

 شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

 توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

 توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

 توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

 در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

 برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

 بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

 سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

 اما بگذار به سن تو برسند!

 بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

 غریب است دوست داشتن.

 و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

 وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

 و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

 به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

 تقصیر از ما نیست؛

 تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

 

نویسندشو نمیدونم کیه. ولی دلمو تکون داد

حسین منزوی

به نظر من حسین منزوی را باید فرمانروای بلامانع غزلهای عاشقانه معرفی کرد.بخاطر اینکه وی  تصاویر تغزلی را در یک متن زبانی خیلی شفاف و جاندار ارایه داد.

 بلی باید متذکر شد. حسین منزوی راباید یکی بزرگ‌ترین غزل‌سرایان معاصر دانست زیرا ضمن وفاداری به ساختار سنتی غزل، در زبان و دایره‌ی واژگان نیز نوآوری‌های دل‌نشینی را رقم زد. او یکی از نوآوران غزل معاصر بود که غزل را با مایه‌های شعر نو بیان کرد .به نظر حقیر حسین منزوی را به گواهی غزل‌هایش باید ماندنی‌ ترین پرچم‌دار غزل عاشقانه در دهه‌های اخیر نامید. چون عشق در آثار او که اغلب غزل است، چنان زنده و پویاست که منزوی را به «شاعر همیشگی عشق» بدل کرده است. او خود درباره عشق در غزل می‌گوید: «هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته‌اند، ولی به گمان من، تغزل می‌تواند هر نوع حدیث نفسی را در بربگیرد، حتی اگر اجتماعی و عرفانی باشد.»  حسین منزوی بی‌تردید یکی از قله‌های غزل معاصر فارسی به شمار می‌آید. این در حالی است که غزل عاشقانه در دورة معاصر به واسطة شهریار و تنی چند از غزل‌پردازان حرفه‌ای کشور به تثبیت رسیده است. رویکرد حسین منزوی به غزل عاشقانه با زبان نیمایی آغاز شده و با زبان سنتی گره خورده است. تفاوت این شاعر با شهریار و طیف غزل‌پردازان سنتی، در تصویرآفرینی‌های نو و بافت نرم تغزل به لحن صمیمانه است.

 

 

این شاعر غزل‌پرداز معاصر که در موجاموج شعر نو اصالت خود را حفظ نموده و به افراط نگرویده و نزد تحصیل‌کردگان و دانشگاهیان تشخیص خود را حفظ کرده، به‌عنوان چهره‌ای شاخص در غزل نو شهرت یافته است.

 

 

با توجه به اینکه او در قالب قدیمی غزل شعر می‌ گفت ، اما شاعری معاصر بود . « یکی دیگر از رازهای ماندگاری غزل منزوی چنانچه در اول مطلبم خدمت دوستان عرض کردم عشق است که موضوع تمام غزل ‌های اوست و البته موضوع عشق وقتی در غزل ریخته می‌ شود ، نمی‌ تواند به‌ تنهایی معاصر بودن را تضمین کرد ، بلکه مستلزم نگاه معاصر شاعر نیز هست ... آن چه به نظر من غزل منزوی را معاصر می‌کند ، زبان و بیان ویژه ، صور خیال ، نگاه متفاوت و مضامین معاصر اوست . »

 

 در باره موسیقی خدمت دوستان عرض کنم هر شاعری در شعر فارسی هر چقدر که آشنایی ‌اش با موسیقی بیشتر باشد ، شعرش دلنشین ‌تر و روا‌ن‌ تر خواهد بود . حسین منزوی نیز سخت تحت تاثیر موسیقی بود و این به روانی و موسیقایی بودن کلامش کمک زیادی کرده است .او بیشتر غزل‌سرا بود هرچند گاهی شعر سپید هم می‌سرود.یکی دیگر از ویژگی‌های منزوی، زبان‌آگاهی اوست و همین زبان‌آگاهی، او را از دیگر شاعران متمایز می‌کند. در شعرهای اغلب غزلسرایان، سهل‌انگاری‌های زبانی وجود دارد، اما منزوی تا حد زیادی از این ایراد مبراست. دلیل این زبان‌آگاهی هم می‌تواند ذات مستعد منزوی باشد و هم می‌تواند سواد او و شناخت دقیقش از زبان فارسی باشد.حسین منزوی غزل را به شیوه ای شبیه به شعرنو می سرود و نظم فاخری را دنبال می کرد.منزوی گرچه در قالب قدیمی غزل شعر می گفت، اما شاعری معاصر بود. 

 

 

او آنقدر زیبا غزل می گفت و تغزل در غزل هایش موج می زد که شعر سپیدش را تحت الشعاع قرار می داد.شاعران بزرگ روزگار،  افرادی هستند که اشعارشان به صورت مثل رواج می یابد. منزوی این خصوصیت را داشت و شعرهایش در زبان مردم جاری شد. حال آنکه یکی از مشکلات غزل امروز ما این است که نمی تواند به صورت ضرب المثل در حافظه  مردم جای بگیرد.روزگار جوانی منزوی از سال های 45 تا 57،  روزگار رویکرد به مسائل اجتماعی و سیاسی بود. در آن روزگاری که غزل مهجور بود، کار منزوی و امثال او،  کاری کارستان به شمار می رفت. امروز غزل گفتن شاید چندان دشوار نباشد، اما در آن دوره،  زنده کردن غزل، کاری سترگ به شمار می رفت.

چنانچه خدمت دوستان عرض کردم ، منزوی عشق را در غزل زنده کرد و ابیاتی را که سرود .مجنون بیابان‎ها را به مجنون خیابانی و امروزی تبدیل و به جامعه معرفی کرد. عشق منزوی قابل لمس است و مانند سایر انسان‎ها در خیابان راه می‌رود و حرف می‌زند، در واقع عشق منزوی ماورایی نیست.سبک منزوی خاص است که شعر انتزاعی را کنار گذاشته و عینیت را جایگزین آن کرده است، به گونه‎ای که خود را جوجه ققنوس نیما معرفی می‎کند. زبان، موسیقی، تخیل و تفکر نوآورانه‎ای در شعر منزوی وجود دارد، به گونه‌ای که با خواندن شاهکارهای منزوی بدون این‌که نام وی در کنار کار باشد می‎توان تشخیص داد این اشعار برای شاعر امروزی و منزوی است؛ در واقع آثار وی امضای خود شاعر است، لذا به جرأت می‎توان گفت منزوی پدر غزل معاصر است.

 

 منزوی زودتر از خیلی از هم‌نسلان خود مردمی بود و این مردمی بودن به معنای انقلابی بودن هم هست. او با مردم بود و این به سه شیوه در شعرش نمود داشته است. گاه در میان مردم برای آنها شعر می‌گفت و گاه در خلوت خود باز هم برای آنها می‌گفت. تمام این مقوله‌ها را می‌توان در شعر منزوی دید و جست. برخی او را شاعر آیینی نمی‌دانند، حال آنکه منزوی بیش از 30 شعر برای بزرگان دینی سروده است، بدون اینکه به این امر تظاهر کند؛ چرا که همه این اشعار از عمق وجود او نشأت می‌گرفت و به مرحله ظهور می‌رسید. برای شناختن منزوی باید بارها آثار او را خواند و بررسی کرد.من همیشه منزوی را شاعری برای فرداها نامیده ام  .تمامی این ویژگی ها باعث شده است تا منزوی محدود به یک زمان خاص نباشد. زیرا منزوی هم شاعر امروز است و هم شاعر فرداها. مانند حافظ که هم شاعر عصر خودش بود، هم شاعر امروز و هم شاعر فرداها. این از همراهی منزوی با عصر و زمان خودش نشأت می‌گیرد. او را در غزلش یک انسان نوگرا می‌بینیم، در شعر نیمایی الهام‌گیرنده دقیقی از این سروده‌ها می‌یابیم و در نهایت او را آگاه به شعر آزاد درمی‌یابیم. در حوزه ترانه هم او این ویژگی را دارد؛ شاعری است که روح ترانه را در این موقعیت درک می‌کند.

 


و امازندگینامه کوتاه ومختصرش

حسین منزوی در سال ۱۳۲۵ در زنجان در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. وی از سنین جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۶ به عنوان شاعر خود را مطرح کرد و غزل‌های او مورد توجه غزل‌سرایان قرار گرفت.

منزوی در سال 1346 وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران . اما این رشته را رها کرد و به جامعه‌شناسی رو آورد اما این رشته را نیز ناتمام رها کرد و در سال 1350 مجموعه شعر حنجره زخمی تغزل ‌‏را منتشر کرد.این کتاب در بخش شعر جهان‌‏ جایزه فروغ فرخزاد  که در آن دوران جزء معتبرترین جوایز ادبی کشورمان بود را به دست آورد.‌پس از انتشار این کتاب در صداو سیما  مشغول به کار شد و در این دوران برنامه یک شعر یک شاعر را تهیه وکارگردانی کرد. 

در همین دوران منزوی بسیاری از ترانه‌ها و تصنیف‌هایش را ساخت و تعدادی از آنها مورد توجه قرار خوانندگان مطرح آن روز قرار گرفت.وی مدتی مسئول صفحه شعر مجله ادبی رودکی بود و در سال نخست انتشار مجله سروش نیز با این مجله همکاری داشت. در سال‌های پایانی عمر به زادگاه خود بازگشت و تا زمان مرگ در این شهر باقی ماند.حسین منزوی هرگز کار دولتی نداشت و تنها با انتشار شعرهایش گذران عمر کرد. وی در شعر سپید نیز دستی داشت، موسیقی را خوب می شناخت و صدا و خط خوبی نیز داشت. حسین منزوی در سال 1383 پس از مدتها رنج از بیماری قلبی در بیمارستان شهید رجایی تهران درگذشت.

 

 

 

 

 

 

ای یار دور دست که دل می بری هـنوز

چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز

هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان

در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز

سـودای دلـنـشـیـن نـخـستین و آخرین!

عـمـرم گذشت و تـوام در سـری هـنـوز

ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سال ها

از هـر چـراغ تـازه، فـروزان تــری هـنــوز

بـالـیـن و بـسـتـرم، هـمـه از گل بیاکنی

شب بر حریم خوابم اگر بـگـذری هـنـوز

ای نـازنـیـن درخـت نـخـسـتین گناه من!

از مـیـوه هـای وسـوسـه بــارآوری هنوز

آن سیب های راه به پـرهـیـز بـسـتـه را

در سایه سار زلف، تو مـی پـروری هنوز

وان سـفــره شـبــانــه نـان و شـراب را

بر میزهای خواب، تو می گستری هنوز

با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم

آه ای شراب کهنه کـه در ساغری هنوز


حسین منزوی
 

 

 

 

 

شعر زیبا حسین منزوی برای دخترش غزل

دخترم! بند دلم غمگینم!

شیشه عمر غبار آگینم!

جوجه گم شده در توفانم!

شاخه خم شده از بارانم!

ای جگر پاره ام! ای نیمه من !

میوه عشق سراسیمه من!

گل پیوند دو غربت! غزلم!

حاصل ضرب دو حسرت!غزلم!

ارث عصیان معمایی من!

امتدادخط تنهایی من!

ساقه سرزده از نخل تنم!

جویی از سیل خروشان که منم!

کوکب بخت شبالوده من!

غزل طبع تبالوده من!

غزلم! آینه اندوهم!

بانک افکنده طنین در کوهم!

              ***
پدرت خرد و خراب و خسته

خسته ای بر همگان در بسته

خانه جن زده متروک است

که پر از همهمه مشکوک است

روح ها-خاطره ها-اینجایند

می روند از دلم و می آیند

یادها خیل کفن پوشانند

جز من از هر که فراموشانند

کدرم پنجره بازم نیست

کسلم رخصت آوازم نیست

             ***
در پی همقدمی همنفسی

ایستادم که تو از ره برسی

آمدی ؟ باز کن این پنجره را

پر از آواز کن این حنجره را...

از : حسین منزوی

 

 

 

 

از زیبا ترین و معروف ترین شعر های حسین منزوی

 

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست

 

آن جا که باید دل به دریا زد همین جاست

 

در من طلوع آبی ِ آن چشم ِ روشن

 

یادآور ِ صبح ِ خیال انگیز ِ دریاست

 

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت

 

آنک چراغانی که در چشم ِ تو برپاست

 

بیهوده می کوشی که راز ِ عاشقی را

 

از من بپوشانی که در چشم ِ تو پیداست

 

ما هر دُوان خاموش ِ خاموشیم ، اما

 

چشمان ِ ما را در خموشی گفت و گوهاست

 

****

 

دیروزمان را با غروری پوچ کـشتیم

 

امروز هم زان سان ، ولی آینده ماراست

 

دور از نوازش های دست مهربانت

 

دستان ِ من در انزوای خویش تنهاست

 

بگذار دستت راز ِ دستم را بداند

 

بی هیچ پروایی که دست ِ عشق با ماست

 

حسین منزوی

 

«روحش شاد ویادش گرامی باد»

 

بقلم ت- منصوری

 

 

روزمره نویسی...

- در شرکتم...برای خودم آب جوش ریختم و یک تی بگ (چای سبز و دارچین) انداختم داخلش...لوردراپه رو کنار کشیدم و نور خورشید افتاده روی پارکت کف اتاق...به خودم نگاه میکنم...مقنعه مشکی، مانتو مشکی، جین آبی، جوراب سرخابی، کفش ورزشی بنفش، ژاکت مغز پسته ای و کاپشن سفیدم هم که به جارختی آویزونه! شدم هفت شهر عشق! این یعنی اینکه امروز بی توجه لباس پوشیدم...همونطور که دیشب رفتم حموم و بازهم بی توجه حوله رو پیچیدم دور موهام و خوابیدم و در نتیجه، موهام امروز شد شبیه موهای شیر...دم اسبیشون کردم و با مقنعه استتار شدن...و در اوج بی انگیزگی و بی انرژی ای، یکی از دوستانم که منو دید گفت چه انرژی ای داری امروز!!!!!! 

- هفته شلوغی رو دارم میگذرونم...و سررسیدم پر شده از کارایی که روزای قبل باید تموم میشدند ولی نشدند...تصمیم گرفتم که امشب تا هر ساعتی شد بمونم و برای شنبه 0-0 باشم... 

- وقت خونه تکونی هم داره سر میرسه... تصمیم گرفتم از اول بهمن، با یک برنامه مدون! شروع کنم بصورت ریز ریز کارها رو شروع کنم و انجام بدم...طوری که برای اسفند فقط یک نظافت روتین و همیشگی مونده باشه... 

- خدایا اسفند..............گلهای شب بو........خونه ی دسته ی گل........سفره ی هفت سین.............لحظه تحویل سال.........پاداش آخر سال :)!.........اسفند ماه لحظه شماریه.........قبول دارید؟.... 

- نوشتن به دادم رسید! از اون خمودگی و کسالت سر صبح اثری نمونده! پیش به سوی کار.... 

 

تک تکتون رو دوست دارم و آرزو می کنم نور و برکت و رحمت پروردگار، یک روز بینظیر رو براتون رقم بزنه.........

ویژه های ایران / اصرار یک رسانه بر اشتباه خود


ایران / روزنامه وطن امروز متعلق به مهرداد بذرپاش و عضو گروه پایداری بر اشتباه چند روز گذشته خود اصرار دارد. این روزنامه چند روز پیش تصویری از پادشاه عربستان با تیتر غیرمحترمانه و اهانت‌آمیزی منتشر کرد که با واکنش منفی مواجه شد.
ایران و عربستان اگرچه در حال حاضر روابط خوبی ندارند اما در عین حال طبق مصوبات شورای عالی امنیت ملی، اهانت و بی‌احترامی به سران کشورهای دوست و مسلمان ممنوع است به همین دلیل هیأت نظارت بر مطبوعات روز دوشنبه تصمیم گرفت پرونده روزنامه وطن امروز به دادگاه ارجاع شود. این روزنامه دیروز به جای عذرخواهی، تیتر یک خود را به تصمیم هیأت نظارت بر مطبوعات اختصاص داد و نوشت: محاکمه به خاطر «خبر مرگش».

آرش قشم میزبان همای صیادان کوویی در هفته پنجم

در سومین روز از هفته پنجم رقابتهای لیگ یک قشم دو تیم آرش قشم و همای صیادان کوویی به مصاف هم میروند. تیم آرش که در هفته گذشته مقابل تیم پاس فجر به برتری رسیده بود امروز با روحیه ای بالا برای کسب سه امتیاز این دیدار مقابل میهمان خود همای صیادان قرار خواهد گرفت، تیم هما هم که هفته گذشته مغلوب تیم آزادی گیاهدان صدر جدولی شده امروز برای جبران شکست هفته گذشته خود مقابل آرش میزبان به میدان خواهد رفت.

مسابقات لیگ یک قشم

هفته پنجم

پنجشنبه 93/10/25

آرش قشم - همای صیادان کوویی

مکان برگزاری: ورزشگاه تختی قشم

تیم داوری این دیدار:

قضاوت این دیدار بر عهده ی آقای محمدرضاصیادی بهمراه کمکهای این دیدار آقایان هاشم رخشنده، محمدرضا مهاجری وکلاه درازی است و نظارت این دیدار بر عهده آقای علی ایزدپناه میباشد.

 

همچنین گفته می شود که مصاف دو تیم وحدت خلیج فارس رمکان و مهرونی لافت دو مدعی گروه الف که طبق برنامه امروز باید برگزار می شد به روز جمعه همین هفته (فردا) موکول گردیده است.

پنجشنبه 93/10/25

وحدت خلیج فارس رمکان - مهرونی لافت (لغو شد)