گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

گلچین مطالب فارسی

گلچین مطالب فارسی، دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس جدید، دانلود عکس، بیوگرافی، اخبار ورزشی

مسابقات فوتسال لیگ استان

از سری مسابقات فوتسال لیگ برتراستان تیم تیرچه بلوک حسینی نماینده شهرستان پاوه در آخرین مسابقه خود در دور مقدماتی موفق شد تیم پتروشیمی پلیمر کرمانشاه را با نتیجه 3بر2 شکست دهد...

این مسابقه که به میزبانی پاوه ودر سالن 2500 نفری امام خمینی انجام شد نماینده پاوه با دو گل احسان احمدی و زکریا طیبی موفق شد حریف خود را شکست دهد...

و آخرین مسابقه این تیم در مسابقات فوتسال استان درسال 93 باشد وبا توجه به کناره گیری دو تیم سرپل ذهاب و جوانرود .این تیم همچنان سهمیه لیگ برتری خود را در سال آینده حفظ کند.                                                              

1+23 بازیکن، انتخاب نهایی کروش

کاروان تیم‌ ملی ایران بعد از اقامتی 10 روزه در آفریقای جنوبی و برگزاری سه بازی دوستانه، صبح دیروز به تهران بازگشت تا با استراحتی 48 ساعته تمرینات برای بازی دوستانه با فلسطین را از سر بگیرد غافل از اینکه جدال تدارکاتی روز یک‌شنبه لغو شده است.

 

کارلوس کروش قصد داشت بعد از بازی با فلسطین لیست نهایی مسافران استرالیا را اعلام کند اما با منتفی شدن این دیدار مقرر شد این لیست چند روز زودتر و صبح امروز رسماً رسانه‌ای شود.

با شرایط حاکم بر تیم‌ ملی و اردوها می‌شد لیست نهایی تیم ‌ملی را حدس زد اما مصدومیت پژمان منتظری در آخرین بازی ‌ام‌صلال در لیگ قطر، مشکلات معافیت مهرداد پولادی و درخشش چند بازیکن جوان در آخرین اردوی تیم ‌ملی در ژوهانسبورگ همه و همه دست به‌ دست هم داد تا تردیدهایی برای لیست نهایی تیم ‌ملی رقم بخورد به خصوص که کارلوس عادت دارد در آخرین لحظه همه فوتبالی‌ها را با تصمیمات غیرمنتظره خود سورپرایز کند!

روزی برایت عزیز میشوم ....

روزی برایت عزیز میشوم ....
آنقدر که در حضور همه ب تمام اشتباهایت
اعتراف میکنی....در برابرم زانو میزنی ....اشک میریزی.....
زیر لب آرام زمزمه میگنی مرا ببخش......
آنروز بدن سرد و بی جان مرا در تابوت بر دوش میکشی....تا آخرین قدم هایمان را با هم بزنیم.......!!!!

برای یکبار هم شده از نبودنم قلبت به درد می آید.....
آن روز را دوست دارم زیرا صادقانه ترین روز من و توست....آنروز دوباره خواهی گفت
برای آخرین بار ب من فرصت جبران بده......
ولی در جواب خواهی شنید بلند بگو لا الله الا الله....!!!!

« از کربلا تا شلمچه »

خیمه ها را به آتش بکشید ، اموالشان را غارت کنید ، زنان و طفلانشان را به اسارت برید بر صغیر و کبیری رحم نکنید ، اکنون همه چیز بر شما مباح است . ناگهان پیکر خون آلود بسیجی دریا دل اسلام در میان کوهی از نیزه های شکسته تکانی می خورد ، پنجه بر خاک میکشد و شمشیر شکسته ای می یابد و بیاری آن بر زانو می نشیند ، سپاه عمر سعد مبهوت اینهمه عظمت در انتظار سخن آخرین حسین (ع) ، خون از شکافهای زره اش فوران می زند ، پسر فاطمه آخرین توانش را بخدمت می گیرد : که ای شیعیان آل ابی سفیان شما با من سر جنگ دارید نه با زنان و کودکان ، پاسخ اینهمه شکوه تنها چند تیر سه شعبه بود که مقصدی جز پیکر او نداشت ، دیگر تاب از توان حسین رفته بود چشم از جرثومه های پست سپاه عمر گرفت و آرام آرام بسمت نخلستان علقمه تغییر جهت داد این العباس ، آری کجاست عباس تا خیام حرم را بی یاور بیند ، و بسمت کوفه این المسلم ، این الهانی ، کجائید تا ببینید بیابان کربلا از خون حسین سیراب می شود . صدای انفجار خمپاره و سفیر مرگبار گلوله پی در پی در گوش تاریخ می پیچید ، حسین فارغ از دغدغه هول سر بسجده برده بود و با خدایش راز می گفت ، کمی آنطرف تر جنازه عباس در نخلستانهای اروند پا مال سم اسب بود و شنی تانک ، اکبر در کنج خاکریزی آرام به خواب رفته بود ، اکبر بود و اکبر نبود ، به تعداد تکبیرهایی که در روز عاشورا گفت در نیمه شب شلمچه تیر خورده بود . نظاره اش آنقدر دلخراش و سوزنده می نمود که وقتی در بهشت زهرا دفن می شد مادرش را از دیدار آخر محروم کردند و پیکر کوچک و چاک چاک قاسم مطاف عشق اهل حرم بود حتی کودکان خردسال ابی عبدالله بر بالین قاسم اشگ می ریختند . تا جسد مطهر و کوچکش را از کربلا به چیذر رسانند چه جگرها در مظلومیتش نسوخت . جنازه پـاک عابس ، پهلوان لشگر حسین همچنان روبه دشمن و ایستاده بر سیمای خاردار ، زینت گر ارتفاعات والفجر 3 گشته بود . حر پس از رقص خونین عشقش ، باند سرخ بر سر بسته در کنار کانال ماهی آرام و مطمئن بخواب رفت و پیکر مطهرش را شلمچه به یادگار برای خود نگاهداشت . و دیگر صدای مناجات حسین نیز به گوش نمی رسد ، بدنش بی حرکت و خدایا چه می گویم سری در پیکر ندارد . خوش به حال حسین ، خوش به حال شهیدانش ، خوش به حال حر و خوش به حال زینب ، خوش به حال امام ، خوش به حال شهیدانش ، خوش به حال همدمان غروب کرخه ، خوش به حال فانوس به دستان نیمه شب کارون ، خوش به حال سجده های طولانی ، خوش به حال اشکهای متصل ، خوش به حال لبخند های پشت کامیون ، خوش به حال ذکرهای توی ستون ، خوش به حال آنچـه از قلبشان خطور می کـرد ، خوش به حال آنچه از لبهایشان تکلم می گشت ، خوش به حال آنچه بر پیشانی شان نگاشته می شد ، خوش به حال دل پاکشان ، خوش به حال حال خوششان ، خوش به حال قلمی که بر کاغذ وصیتشان می رقصید ، خوش به حال خاکی که قدمگاه نورشان قرار می گرفت ، خوش به حال ما که آنها را دیدیم ، خوش به حال ما که آتش عشق آنها هنوز در اعماق جانمان مشتعل است ، خوش به حال ما که هنوز بوی آنها را می دهیم ، خوش به حال ما که هنوز به فساد و الواطی می گوییم نه ، و آسمان بگرید به حال ما که پس از شهیدان برجائیم . خیمه ها در آتش کین حرامیان می سوخت ، فقط زینب بود و زینب ، او نه تنها بایستی تمام آن صحنه های دلخراش را از نزدیک میدید بلکه وظیفه بازگو نمودن خاطرات جانسوز کربلا را نیز برای غائبین بعهده داشت . این است که هرگاه داغ فراق کاسه صبرش را لبریز میکند و احساس تنهایی تمام وجودش را می گیرد راه بهشت زهرا می گیرد ، از کنار هر قبری عبور میکند .

والسلام


تمامه دنیام
تو قعر دستات
خلاصه میشه
واسه همیشه
دیوونه میشم
راهی راهه
این خونه میشم
دیوونه میشم..

تا آخرین لحظه ی عمرم
عشق تو توو بغل میگیرم
اون لحظه ای که دستام جدا شه
بدون که آروم دارم میمیرم
دارم می میرم
یک شبو یک روز
با تو نفس بود
بعدش تمامه
دنیا قفس بود
حیف ندونستی
منم مثل تو
تو کُنج رویا
عاشق دریام..

تو کُنج چشمات
می خونه داری
یه قلب ماهه
دیوونه داری
اگر که دیدی
تنهات میذارم
منم یه قلب ِ
دیوونه دارم
دیوونه دارم

تا آخرین لحظه ی عمرم
عشق تو توو بغل میگیرم
اون لحظه ای که دستام جدا شه
بدون که آروم دارم میمیرم
دارم می میرم
تا آخرین لحظه ی عمرم
عشق تو توو بغل میگیرم
اون لحظه ای که دستام جدا شه..